کارگروه ویژه اقدام مالی «FATF» روز جمعه ۳۱ خرداد پس از پایان نشست یکهفتهای خود تعلیق ایران از فهرست سیاه را تمدید کرد. اما در کنارش به ایران فرصت داد تا با تصویب دو قانون پالرمو و تامین مالی ترورسیم، از اقدامات مقابلهای جدید دوری کند. اکنون یک اقدام مقابلهای، علیه نظام مالی کشور فعال شده و تاخیر در تصویب قوانین مربوطه، ۲ اقدام مقابلهای دیگر را در مهر ماه فعال خواهد کرد.
متن بیانیه
FATF در طول سال ۳ نشست برگزار میکند و در پایان آنها، یک بیانیه عمومی منتشر میشود. کشورهایی که در لیست سیاه هستند یا بهطور کامل از لیست سیاه خارج نشدهاند، معمولا نامشان در بیانیه عمومی ذکر و آخرین وضعیت آنها برای دیگر کشورهای جهان شرح داده میشود. این قاعده مشمول ایران نیز میشود. در تمامی بیانیههای منتشر شده، برخی گزارهها عینا تکرار میشوند.
معمولا گزارههای ابتدایی بیانیهها، یک روند تاریخی از وضعیت ایران را شرح میدهند:در ژوئن سال ۲۰۱۶ کارگروه ویژه اقدام مالی از تعهد سیاسی ایران در سطوح بالا برای رفع کمبودهای راهبردی خود در زمینه مبارزه با پولشویی/ تامین مالی تروریسم (AML/ CFT) استقبال کرد. با توجه به ملزم شدن ایران به این تعهد سیاسی و گامهای مرتبطی که این کشور برداشته است، FATF در فوریه ۲۰۱۹ تصمیم به تمدید این اقدامات تقابلی گرفت.
از نوامبر ۲۰۱۷، ایران اقدام به ایجاد یک نظام اعلام نقدینگی کرده است. این کشور آگوست سال ۲۰۱۸ اقدام به اجرای برخی از متممهای الحاقی به قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم خود کرده و در ژانویه ۲۰۱۹ هم متممهای قانون مبارزه با پولشویی را به اجرا درآورده است. FATF از پیشرفتهای صورت گرفته در این اقدامات قانونی آگاه است. لوایح مربوط به معاهدههای تامین مالی تروریسم و پالرمو در پارلمان به تصویب رسیدهاند، اما هنوز اجرا نشدهاند. FATF همانند هر کشور دیگری فقط قوانینی را که کامل اجرا میشوند، در نظر میگیرد.
FATF ضمن اذعان به پیشرفتهای حاصلشده در ایران با تصویب قانون مبارزه با پولشویی، مراتب تاسف خود را از بابت مغفول ماندن برنامه اقدام، ابراز میدارد، FATF انتظار دارد ایران بهسرعت در مسیر اصلاح حرکت کرده و اطمینان حاصل کند که با تکمیل اصلاحات لازم درزمینه AML/ CFT تمامی موارد باقیمانده را برطرف میکند.
تفاوتهای آخرین بیانیه
در ساعات پایانی جمعه گذشته در اورلاندو آمریکا، کارگروه ویژه اقدام مالی یکبار دیگر به ایران مهلت داد و اعلام کرد که تعلیق ایران از فهرست سیاه این گروه تا ماه اکتبر تمدید میشود. این گزاره، نکتهای بود که به کرات در خبرگزاریها و سایتهای داخلی بازنشر شد. با توجه به اینکه مهلت اولیه ایران برای توصیههای کارگروه اقدام مالی پایان یافته و این مهلت، برای بار پنجم تمدید شده، موفقیت تیم وزارت اقتصاد و وزارت خارجه در یک کارزار سخت مشهود است. چراکه همواره در اجلاس رسمی FATF، سهضلعی آمریکا-اسرائیل-عربستان، تمامی تلاش خود را برای بازگشت ایران به لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی انجام میدهند. از این رو، تمدید پنجم موفقیت تیم کارشناسی و دیپلماسی ایران را میتواند بازگو کند.
با این حال، بیانیه جدید حاوی نکات تازهای است. از تمدید چهارم که در اسفند ۹۷ رخ داد، تفاوتی در بیانیههای کارگروه ویژه اقدام مالی مشاهده میشود. تا سومین تمدید، هیچ اقدام مقابله جدیدی برای فشار بر ایران در متن بیانیه ذکر نمیشد، اما در بیانیه چهارم کارگروه ویژه اقدام مالی اعلام کرد: «اگر تا ژوئن ۲۰۱۹(خرداد ۹۸) ایران قوانین باقی مانده را در چارچوب استانداردهای کارگروه ویژه اقدام مالی اجرایی نکند، این کارگروه ارزیابی نظارتی خود از شعب و نهادهای وابسته به موسسات مالی ایران را لازمالاجرا خواهد کرد.» این اقدام، در واقع یکی از اقدامات مقابلهای است که گروه ویژه اقدام مالی برای مواجهه مالی با کشورهای پرریسک توصیه میکند. در بند ۲ تفسیر توصیه ۱۹ FATF، ۹ نمونه از اقدامات مقابلهای که کشورها میتوانند بهکار گیرند، فهرست شده است. کشورها میتوانند این اقدامات یا اقدامات مشابهی که اثر مشابهی در کم کردن ریسک مبادله با کشورهای پرریسک دارند را بهکار گیرند. (موارد a تا i).
تا پیش از روز جمعه، در هیچ بیانیهای اقدام مقابلهای یافت نمیشد، اما در متنی که جمعه شب منتشر شده، یک استثنا قید شده و این کارگروه به موردی که در بیانیه قبلی آمده بود، عمل کرده است. در این بیانیه آمده است: «FATF در جلسه هفته جاری خود تصمیم گرفته تعلیق اقدامات تقابلی را تمدید کند؛ با این استثنا که از تمامی اعضای خود و حوزههای قضایی خواسته نظارتشان بر شعب و نهادهای وابسته به موسسات مالی مستقر در ایران را به سرعت تشدید کنند.» این دقیقا اقدام مقابلهای موردh است. در نتیجه اکنون یک اقدام مقابلهای علیه ایران فعال شده است. طبق نظر کارشناسان، تشدید نظارت میتواند تبادلات مالی را برای ایران با قفل سختتری مواجه کند؛ با توجه به اینکه این اقدام در کنار تحریمهای نظام مالی ایران نیز قرار میگیرد.
در بیانیه جمعهشب نیز به ایران هشدار داده شده که در صورت عدم اجرای قوانین، اقدامات مقابلهای جدیدی فعال خواهد شد. اما این بند بیانیه، دو تفاوت با بیانیه اسفند ماه دارد؛ نخست آنکه در بیانیه قبلی، کارگروه اقدام مالی بهطور کلی «قوانین باقی مانده» را مورد خطاب قرار داده بود، اما این بار مشخصا نام دو قانون را در چارچوب استانداردهای FATF درج کرده است: کنوانسیونهای پالرمو و تامین مالی تروریسم. تفاوت دیگر این است که درصورت عدم تصویب این قوانین تا مهر ماه ۹۸، این بار دو اقدام مقابلهای جدید علیه ایران فعال خواهد شد: بندهای b و i.
اگر قوانین مورد نظر تصویب نشوند، کارگروه اقدام مالی خود را ملزم به پیگیری گزارشهای مرتبط و سیستماتیک درخصوص تراکنشهای مالی ایران و سلامت آنها میکند(b)، افزون بر این، FATF رسیدگیها و نظارتهای خارجی خود روی گروههای مالی و تمامی زیرگروهها و شعبههای مستقر در ایران را افزایش میدهد(i). این دو بند میتوانند تبادلات مالی را با سختگیری بیشتری برای ایران همراه کنند؛ درحالیکه در شرایط تحریمی، تسهیل مبادلات مالی با کشورهای دوست باید پیگیری شود، تحمیل اقدامات مقابلهای FATF به یک خودتحریمی میماند. چین، روسیه و هند هم با وجود ملاحظات امنیتی جزو فعالترین اعضای FATF هستند و از این رو، نپیوستن به FATF، مبادلات مالی و تجاری حتی با کشورهای دوست را نیز به خطر میاندازد. تاخیر در تصویب لوایح مربوط به تامین مالی تروریسم و پالرمو، اولین خسارت را وارد کرد؛ با تاخیر دوباره، دو خسارت همزمان در مهرماه وارد خواهد شد.
دنیای اقتصاد
آرایش جنگی و آمادهباش نظامی در ایران و منطقه پس از انهدام پهپاد امریکایی درحریم هوایی ایران شرایط تازهای را رقم زده است. دونالد ترامپ میگوید پس از فرمان حمله به سه نقطه در ایران به دلیل تلفات انسانی احتمالی ۱۵۰ نفره درمراکز ایران این تصمیم را لغو و این میزان تلفات با سرنگونی هواپیمای بدون سرنشین را در تناسب ندیده است. این دلیل یا هر دلیل دیگری که مانع از عملیات اجرای آتش بر مراکز ایرانی شده باشد، دارای اهمیت است ولی این به معنای پایداری ماندن این شرایط هم نیست.
احتمالا محاسبات نظامی و تاکتیکی دیگری دراین تصمیم ترامپ نقش برجستهتر داشته است و شاید برای آمادگی بیشتر و توازن قوای دقیقتر و کاهش تلفات نیروهای امریکایی این اقدام انجام شده باشد.
ولی هر چه شده و به هردلیل که این تصمیم گرفته شده باشد، فرصت تازهای برای ایران فراهم میکند که با استفاده از امکانات و تواناییها به جستجوی راهی تازه برای برونرفت از شرایط نه جنگ ونه گفتوگو اندیشیده وفرصتی مناسبی را پدید آورد. تبدیل تهدید به فرصت نیز نشانهای از توانمندی خواهد بود. ابزار دفاع پیشرفته و تواناییهای نظامی با توان گفتوگو ومذاکره پیوندی تنگاتنگ خواهد داشت و ایران میتواند از توان دفاعی و قدرت نیروهای انسانی در منطقه به عنوان برگ برنده در گفتوگوها بهره لازم را ببرد. حتی در شرایط جنگ هم داشتن خط ارتباط اضطراری مفید و ابزاری کارآمد و شناخته شده است و به هر دلیل نباید همه راههای ارتباطی را از میان برداشت.
گفتوگو همیشه و در همه حال بهتر از ستیز و نبرد است و پایان هر ستیزی نیز گفتوگو رقم خواهد خورد. این بارهم گروه تندرو در کاخ سفید در برابر نظامیان آگاه امریکایی از شرایط منطقه و دشواریهای ورود به جنگی تازه و قدرت اثرگذاری دفاعی ایران در وزارت دفاع و منطقه دچار شکست شدند، ولی برای جبران این شکست دست به هر اقدام دیگری نیز خواهند زد. همپیمانان منطقهای امریکا نیز دست از تلاش و تحریک برنخواهند داشت. هم امارات متحده عربی و هم عربستان و اسرائیل دراین میانه آتش بیار معرکهای خواهند بود که خود نیز جان به سلامت از آن به در نخواهند برد. آنها با سادهاندیشی به ویرانی ایران میاندیشند. حمله نظامی به ایران از سوی هیچ کس و هیچ گروه میهندوست ایرانی مورد استقبال قرار نخواهد گرفت و برای حملهکننده اعتبار خلق نخواهد کرد.
ولی گفتوگو حتی با ترامپ از سوی بسیاری از کنشگران و سیاستمداران و دوستداران ایران به عنوان فرصتی که شاید به سرعت از دست برود مورد تاکید است.
معنای گفتوگو تن دادن و پذیرش شرایط طرف مقابل نیست؛ بلکه بیان خواستهها و دیدگاهها به صورت روشن و تلاش برای رسیدن برخی نقاط مشترک است. ایران وامریکا در مقوله برخورد با طالبان در افغانستان و داعش درعراق و سوریه به نقاط مشترک مهمی دست پیدا کرده بودند که همین نقاط مشترک مبنای همکاریهای اعلام شده و نشده شد و بهگونهای تامین کننده منافع ملی هر دو کشور هم بود. برخوردهای خردورزانه مبنی بردرک درست تحولات و یافتههای میدانی و پرهیز از اسیر شدن در دام شعارزدگی و هیجانآفرینی مهمترین مقولهای است که دستاوردهای مهمی خواهد داشت.
تلاش برای پیشگیری از جنگ و برخورد نظامی و فرستادن نشانههایی مبنی بر تلاش برای آماده شدن به مرحله گفتوگو و فرستادن پیامهای روشن به برخی مقامهای اثرگذار در مجلس سنا ونمایندگان وگروههای فکری امریکا و ارتباط سازماندهی شده با افکار همگانی امریکا از طریق رسانههای فعال در جریان محافظهکار و لیبرال و فعالکردن لابیهای ایرانی با توجه به مقررات لابیگری در امریکا بخشی از اقداماتی است که میتواند نقشی اثربخش درکاهش تنشها و پیشگیری از برخوردهای ویرانگری که احتمال آن هم کم نیست، منجر شود. اگر از این فرصتها به خوبی استفاده نشود، فرصت بازیابی این موقعیتها را نخواهیم داشت. تهور و شجاعت بایستی با خردورزی و آیندهنگری و واقعیتهای میدانی و تغییرات روابط بینالمللی و فرصتها و امکانات گره بخورد. برخی بهبه و چهچهها درکوتاهمدت بسیار مفید و در درازمدت بسیار ویرانگر خواهند بود.
همدلی/یدالله اسلامی
به گزارش تسنیم، روز گذشته دستور العمل سازمان مالیاتی در خصوص اخذ مالیات از اشخاص حقیقی و حقوقی خریدار سکههای پیش فروش شده بانک مرکزی از سوی تسنیم، منتشر شد. گفتنی است، این دستورالعمل مخصوص خریداران بیش از 200 سکه و سایر افرادی است که تمایل به استفاده از تسهیلات مالیات مقطوع سکه نداشته اند میباشد.
بر اساس این دستور العمل، چنانچه مودی اقدام به تسلیم اظهارنامه مالیاتی و ابراز خرید و یا اعلام موجودی سکه حسب مورد در موعد مقرر ننموده باشد، اداره امور مالیاتی مربوطه، اظهارنامه مالیاتی مودی را با اطلاعات دریافتی تطبیق داده و ضمن رسیدگی و اظهارنظر در خصوص میزان فروش و همچنین موجودی پایان دوره سکه وفق مقررات مربوط و این دستورالعمل نسبت به تشخیص مالیات اقدام کند.
در مواردی که مودی از تسلیم اظهارنامه مالیاتی در موعد مقرر خودداری نموده و اسناد و مدارک مثبته مبنی بر فروش و یا عدم واگذاری سکه خریداری شده از بانک مرکزی جمهوری اسلامی را ارائه ننماید، در این صورت چنانچه اسناد و مدارک مثبتهای مبنی بر احراز قیمت فروش سکه ارائه یا واصل نشود با رعایت مقررات، تفاوت مبلغ خرید از بانک مرکزی با بهای روز سکه در تاریخ تحویل از سیستم بانکی مبنای محاسبه مالیات قرار میگیرد.
بر این اساس، افرادی که در موعدهای نزدیک تر اقدام به پیش خرید سکه کردهاند با توجه به عدم افزایش قیمت مالیات به شدت کمتری پرداخت خواهند کرد. به عبارت دیگر خریدارانی که تا قبل از شهریور ماه سال 97 سکههای پیش فروش شده را دریافته کردهاند با توجه به عدم رشد قیمت سکه در آن برهه و همچنین نزدیک بودن قیمت روز سکه به قیمت پیش خرید، مالیات بسیار کمتری پرداخت خواهند کرد.
این درحالی است که با توجه به جهش قیمتها در انتهای تابستان سال 97 خریدارانی که بعد از این برهه سکههای خریداری شده را دریافت کردهاند مالیات بسیاری بیشتری را پرداخت خواهند کرد. این در حالی است که اگر معیار قیمت روز در نظر گرفته شود همه افرادی که سکه پیش خرید کردهاند تقریبا به یک میزان مالیات پرداخت خواهند کرد.
لازم به ذکر است، این دستورالعمل تنها شامل افرادی خواهد بود که سکه های پیش فروش شده را در سال 97 دریافت کنند و سایر تحویل گیرندگان در سال 98 و 99 در دو سال آینده بایستی اظهارنامه مالیاتی ارائه کنند.
شاخص کل بورس تهران چهارمین افت متوالی را تجربه کرد. افت حدود هزار واحدی بورس تهران را با دلایل مختلفی میتوان تحلیل کرد اما این دلایل را همچنان میتوان تنها بهانهای برای دلیل اصلی یعنی توجیه استراحت بورس پس از جهش شاخص دانست. نباید فراموش کرد که شاخص بورس از ابتدای سال تا سقف تاریخی خود بازدهی بیش از ۳۳ درصدی را تجربه کرده و طی چهار روز متوالی اخیر تنها افت ۴/ ۱ درصدی را تجربه کرده است.
موج شناسایی سود پس از جهش قیمتی سهام و در نتیجه آن وارد شدن به فاز استراحت در چنین شرایطی کاملا منطقی است. با این حال بهصورت مشخص همیشه اهالی بازار به دنبال بهانههایی برای توجیه رشد یا افت قیمتی هستند که در بازار با کارآیی پایین بورس تهران یا اقتصاد کشور شاید بتوان جرقههای رشد یا افت را توجیه کرد با این حال در واقعیت روندها ناشی از عواملی بوده که پیش از این نیز با نگاه تحلیلی عیان بوده و تنها زمان توانسته توجه معاملهگران را به این عوامل جلب کند.
نمونه این موضوع را میتوان در جهش اخیر بورس تهران جستوجو کرد. جهش بورس در حالی رخ داد که در ماههای پایانی سال ۹۷ و پیش از آن، در گزارشهای متعددی به پتانسیل جهش قیمتی سهام اشاره شده بود. در شرایط کنونی نیز بهنظر میرسد بازار منطق اصلاح قیمتی پس از یک رالی پرشتاب را بار دیگر کنار گذاشته است و به عوامل مختلفی برای توجیه افت قیمتی روزهای اخیر چنگ میزند. آنچه تاکنون مطرح شد را میتوان بهعنوان یکی از دلایل افت قیمتی سهام مطرح کرد.
در این میان موارد دیگر که از سوی اهالی بازار بهعنوان دلیل یا شاید همان بهانه مطرح میشوند شامل سامانه پایش ریسک کارگزاریها یا محدودیتهایی است که از نظر معاملهگران بر سیستم اعتباردهی وضع شده است و از سهشنبه هفته گذشته نیز فاز جدید آن آغاز شد.
این موضوع جای بحث کارشناسی بسیاری دارد و نظرات متفاوتی را شامل میشود. نکته دیگر به افزایش دوباره ریسک سیاسی در پایان هفته گذشته بازمیگردد. قطعا افزایش ریسک سیاسی و احتمال وقوع درگیری نظامی یکی از ریسکهای بزرگ برای هر بازار سهام در هر نقطه جهان است. حتی بورسهای بزرگ جهان نیز بعضا به احتمال رویارویی مستقیم ایران و آمریکا واکنش نشان دادند و بازارهای طلا و نفت نیز بهصورت مشخص تحتتاثیر این موضوع قرار گرفتند. بر این اساس در نگاه اول واکنش به این موضوع منطقی است با این حال دو سوال در این میان مطرح میشود. نخست اینکه آیا واقعا این موضوع دلیلی برای افت سهام بوده یا تنها میتوان از آن بهعنوان بهانه یا جرقه افت سهام یاد کرد؟ سوال دوم اینکه اگر بدترین سناریو یعنی رویارویی مستقیم کنار گذاشته شود همچنان این واکنش منطقی است یا خیر؟
سهام در فاز استراحت؟
در گزارش روز گذشته «دنیایاقتصاد» رکوردهای سهام در بهار مرور شدند. سهام از ابتدای سال تا سقف تاریخی خود در کانال ۲۳۸ هزار واحد رشد نزدیک به ۶۰ هزار واحدی معادل ۳/ ۳۱ درصدی را تجربه کرده است. اگر نگاه کارشناسی نسبت به آینده قیمتی سهام کنار گذاشته شود آیا اصلاح قیمت سهام غیرمنطقی است؟ پس از جهش قیمتی اخیر شناسایی سود و اصلاح قیمتی سهام منطقی است. با این حال آیا این موضوع نشاندهنده پایان فاز رونق بورس است؟
پیش از این در گزارشهای مختلف به این موضوع پاسخ داده شده است. در یک جمله کوتاه میتوان گفت برآورد از متغیرهای موجود از این موضوع حکایت دارد که سهام همچنان توان ادامه مسیر صعودی را دارد. با این حال این موضوع نمیتواند یک حکم قطعی باشد و در عدم قطعیتهای موجود تنها میتوان گفت احتمال رشد قیمت سهام با وضعیت کنونی متغیرها و انتظارات موجود بیش از احتمال افت آن است. با این حال باید قطعا میان سهام شرکتهای مختلف تفکیک قائل شد.
ماه پیشرو را میتوان ماه انعکاس عوامل بنیادی در سهام عنوان کرد. پس از انتشار صورتهای مالی سال ۹۷ بسیاری از شرکتها، نوبت به انتشار عملکرد ماهانه شرکتها در خرداد رسیده است. آمار جالبی که همچنان جزئیات آن منتشر نشده است از صادرات غیرنفتی است. صادرات غیرنفتی کشور در اردیبهشت حدود ۵ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار بوده که جهش عجیبی نسبت به معیارهای مختلف (به فروردین یا ماه مشابه سال گذشته) در دوران تحریم داشته است. شاید بتوان از این موضوع به حضور خریداران جدید برای محصولات ایرانی در بازار صادراتی رسید. نمونههای این موضوع در عملکرد اردیبهشت شرکتهای بورسی مشاهده شد و عملکرد شرکتهای صادراتی از گروههای مختلف، فعالان بورس تهران را در ابتدای خرداد (همزمان با انتشار عملکرد اردیبهشت) شگفتزده کرد. در شرایط کنونی اینکه این صادرات ادامهدار باشد خود جای سوال است.
بر این اساس عملکرد خردادماه شرکتها که در این هفته عمدتا منتشر میشود میتواند اثرات خود را بر سهام منتقل کند. همچنین این عملکرد میتواند با در اختیار قرار دادن مبالغ فروش امکان تخمین دقیقتر سودآوری بهار شرکتها را برای تحلیلگران فراهم سازد که پس از انتشار عملکرد سال مالی ۹۷ میتواند در رویه قیمتی سهام موثر باشد. یکی از موارد با اهمیت در عملکرد سهماه نخست انعکاس نرخهای بالای نیما پس از رشد محسوس نسبت به میانگین نیمه دوم سال ۹۷ است. در کنار این عوامل باید در انتظار برگزاری مجامع بود. مجامع هم از نظر تقسیم سود و در نتیجه افزایش جذابیت به دنبال کاهش قیمت سهم و همچنین از منظر ارتباط مستقیم سهامداران با مدیران شرکتها و اخبار از مجامع میتواند بر قیمت سهام اثرگذار باشد. بر این اساس به نظر میرسد فاز استراحت سهام اگر با اتفاقات عجیبی در بازارهای اثرگذار همراه نباشد چندان طولانی نباشد.
بهانههای سیاسی و بازاری برای افت سهام
در کنار تحلیل از فاز استراحت نمیتوان از سایر عوامل که از نگاه برخی از فعالان بازار در مسیر قیمتی سهام تاثیر داشته است، غافل بود. یکی از این عوامل بحث سامانه کاهش ریسک اعتبارات در سیستم کارگزاریها است. در این خصوص مدیران این حوزه در سازمان تاکید دارند که در فاز کنونی اجرای نظارت بر اعتبارات تغییری بر سقف یا زمان اعطای اعتبار از سوی سازمان ایجاد نشده است. با این حال برخی از فعالان بازار دغدغههای قابل توجهی را در این خصوص مطرح میکنند که جای بحث کارشناسی و همچنین نگاه به تجربههای جهانی دارد.
این موضوع با توجه به گستردگی آن باید در گزارشهای دیگری مورد بحث قرار گیرد با این حال برخی از انتقادات نسبت به افزایش فشار بر سرمایهگذاران (البته نه خرد) در جهت کاهش فشار بر کارگزاران مطرح است که مورد اعتراض سرمایهگذاران و نهادهای مالی واقع شده است. این موضوع میتواند در کاهش ارزش معاملات و همچنین نقدشوندگی سهام اثر منفی داشته باشد با این حال همچنان درخصوص هزینه فایده این موضوع باید بحث و بررسی بیشتری انجام داد.
اما بهصورت مشخص اگر بنا باشد حجم افسارگسیختهای از نقدینگی به یک معاملهگر در کارگزاری اعطا شود و به دنبال آن به بهانه نقدشوندگی به آینده بلندمدت بورس ضربه وارد کند این پولهای داغ در نهایت میتوانند ضربههای قابل توجهی به سهام بزنند و اگر نظاممند با این موضوع برخورد نشود میتواند برخلاف اثر کوتاهمدت اثرات جبرانناپذیری در بلندمدت داشته باشد. بر این اساس کارشناسان بازار باید با در نظر گرفتن موارد مختلف به نقد یا حمایت از قوانین جدید بپردازند.
درخصوص ریسک سیاسی نیز باید گفت واکنش نسبت به ریسک سیاسی طبیعی است، با این حال همانطور که پیش از این نیز عنوان شده بود اگر سناریوی بسیار بدبینانه قابل چشمپوشی باشد سهام با انگیزههای بنیادی مجال برای رشد بیشتر را دارد. با این حال اگر معاملهگران ابهامی درخصوص این سناریوی بدبینانه داشته باشند واکنش محتاطانه و فرار از ریسک طبیعی است. در این خصوص نیز با توجه به عدم قطعیتهای موجود نمیتوان اظهارنظر قاطعی داشت با این حال طرفین بارها بر عدم علاقه به رویارویی مستقیم تاکید کردهاند. از طرفی فعالان بازار سهام نیز به نظر میرسد وزن آنچنان سنگینی در رویه معاملات به این موضوع نمیدهند. در جدال بهانهها و ریسکهای با فرصتهای جذاب سرمایهگذاری بنیادی رویه قیمتی سهام در هفتههای آتی جذاب خواهد بود.
دنیای اقتصاد/سلیمان کرمی
پس از آنکه پهپاد متجاوز آمریکایی در فضای سرزمینی ایران مورد اصابت قرار گرفت طی روزهای اخیر دونالد ترامپ در گفتوگویی اختصاصی با شبکه انبیسی، با اشاره به تمایلش برای مذاکره با مقام معظم رهبری و دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، مدعی شد که واشنگتن بدون هیچپیششرطی با تهران مذاکره خواهد کرد.
در هرگونه مذاکرات احتمالی، باید مساله موشکهای بالستیک ایران مورد بحث قرار گیرد. از سوی دیگر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در واکنش به اعلان حمله نظامی به ایران توسط رئیسجمهور آمریکا و سپس لغو این حمله از سوی وی، گفت: «ما در وضعیتی به شدت خطرناک و حساس با ایران قرار داریم. ما باید پاسخی بدهیم که تنشها را کاهش داده و منافع ما را تامین کند؛ باید به وضوح مشخص کنیم که این منافع چه هستند. رهبران کنگره در دیدار با ترامپ بر ضرورت همکاری با متحدان تاکید کردند.
همچنین رهبران دموکرات تاکید کردند که نباید بدون تایید کنگره خصومتی آغاز شود. ما هیچ تصور غلطی درباره رفتار خطرناک ایران نداریم. این یک وضعیت خطرناک و پرتنش است که نیازمند رویکردی مستحکم، هوشمندانه و راهبردی است».
به همین منظور «آرمان» در خصوص رفتار احتمالی واشنگتن در قبال ایران گفتوگویی را با فریدون وردینژاد مشاور رسانهای دفتر رئیسجمهور ترتیب داده که در ادامه میخوانید.
با توجه به آنکه دونالد ترامپ در مصاحبه با شبکه انبیسی مدعی شد که واشنگتن بدون هیچ پیششرطی با تهران مذاکره خواهد کرد اما در هرگونه مذاکرات احتمالی، باید مساله موشکهای بالستیک ایران مورد بحث قرار بگیرد، سناریوی مشخص واشنگتن در قبال تهران چیست؟
بهنظر میرسد بهصورت کلی یک سرگردانی از جهت تعیین مواضع و نحوه تعامل با ایران در کاخ سفید مشاهده میشود. دست کم در کاخ سفید سه جناح وجود دارند که دیدگاههای متفاوتی در خصوص برخورد و تعامل با ایران و منطقه غرب آسیا و شاید هم در حالت کلیتر نسبت به جهان اسلام دارند. دسته اول جناح بسیار تندرویی است که شامل افرادی همچون جان بولتون، رودی جولیانی و برخی از افراطیون جمهوریخواه در کنگره ایالات متحده است که بهدنبال فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی تجزیه ایران هستند. معمولا این دسته با گروههای معارض، مخالف و برانداز هم ارتباط نزدیکی دارند همچون مناسباتی که بولتون با سازمان منافقین دارد. معمولا این جناح توسط عربستان و امارات حمایت میشود.
همچنین از این گروه تحت عنوان گروه بینام برده میشود و فعالیتهای بسیار زیادی علیه مردم ایران داشته و هزینه بسیار زیادی هم در این راه میکنند. این جناح مشخصا بهدنبال براندازی حکومت در ایران است. جناح دوم تا حدودی نسبت به جناح اول آرامتر است. این جناح شامل افرادی همچون مایک پمپئو است که معمولا دیدگاههای وزیر خارجه آمریکا با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) و پنتاگون هماهنگتر است. این گروه معتقد به فشار به جمهوری اسلامی و تداوم تحریمها و فشار اقتصادی برای آنچه از آن تحت عنوان تغییر رفتار ایران نام میبرند هستند.
این جناح معتقد به تغییر مواضع ایران بوده و معتقدند همچنان منطقه میبایستی در تسخیر و سیطره آمریکاییها قرار گیرد. جناح سوم در سیاست آمریکا شامل افرادی همچون شخص ترامپ است که مواضعش بهرغم شعارهای تند و تیزی که بعضا مطرح میدارد به دموکراتها نزدیکتر است. به عبارت دیگر بهدنبال مذاکره و معامله با ایران هستند. به تناسب موضوعات مختلف و در زمانهای گوناگون مواضع متناقضی از کاخ سفید صادر میشود. بهعنوان نمونه بعضا مطرح میکنند که آمریکا حاضر است با پذیرش شروط 12گانه از سوی ایران با تهران مذاکره کند. گاهی اعلام میکنند حکومت ایران باید سرنگون شود. گاهی اعلام میکنند که مردم ایران تروریست هستند. گاهی مطرح میکنند که بدون پیش شرط حاضر به مذاکره هستند.
گاهی مساله شماره تلفن را مطرح میکنند و... این مساله به خوبی نشاندهنده سرگردانی بهدلیل عدم تعیین تکلیف سیاست خارجی آمریکا و استراتژی تعامل با ایران و مقوله غرب آسیا و خلیج فارس است. به عبارت دیگر به تناسب هر کدام از این جناحها که میتواند جناح دیگر را قانع کند یک موضعی اتخاذ میکنند. بنابراین روند ثابتی در نوع تعامل آمریکا با ایران مشاهده نمیشود. بعد از امضای برجام تا زمان روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده همواره یک روند سینوسی و غیرشفاف در کاخ سفید مشاهده میشود. بنابراین اینکه ایران قادر باشد چارچوبی را در رابطه با اینکه آمریکاییها در واقع در پی تعامل با ایران هستند تعیین کند را نمیدانیم. همچنین نمیدانیم بالاخره جناح بولتون، پمپئو و یا ترامپ پیروز میشوند یا خیر مشخص نیست.
هر زمان که هریک از این افراد موضعگیری میکنند از تندترین تا صلحآمیزترین مواضع در تریبونهای رسمی توسط آنها مطرح میشود. از آنجایی که به هر حال تهران در رابطه با آمریکاییها تجربه بسیار طولانی دارد. ترامپ بهعنوان رئیس آمریکا و تیمش عملا با خروج از برجام به اصطلاح زیر میز مذاکره زدهاند. همگان نیز به خوبی میدانند ایران میز مذاکره را ترک نکرد بلکه این طرف مقابل بود که میز مذاکره را ترک کرد. بنابراین طبیعی است گاهی آن جناح جنگ طلب و تندرو قدرت بیشتری را در کاخ سفید میگیرد و قادر میشود با پشتوانه رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای تندرو عرب حاشیه خلیج فارس بقیه جناحها را اقناع کند.
تناقض مواضع گوناگون در کاخ سفید نسبت به تهران نشانه چیست؟ آیا این تناقض رفتاری یک نوع استراتژی است و یا بالعکس این تناقض رفتاری یک حرکت تاکتیکی است؟
همگان مشاهده میکنند که هر روز اقدامات تحریکآمیز واشنگتن بر ضد تهران بیشتر میشود. مواضعی که صلح جویانهتر، آرامتر و یا منطقیتر از جانب آمریکاییها دیده میشود، عمر طولانی ندارد. بنابراین تهران مستنداتی را در اختیار ندارد که به این جمعبندی برسد که کاخ سفید و آمریکاییها تصمیم گرفتهاند که یک رابطه منطقی، برابر و متناسب با اصول و چارچوبهای بینالمللی با ایران داشته باشند.
بر این اساس تهران قادر به اطمینان از مواضع آنها نیست. بنابراین با توجه به اقداماتی که آمریکاییها در منطقه انجام میدهند همچون مانورهای نظامی و فشارهای سیاسی و ادامه دادن روند تحریمها تناقض آشکار با شعارهای آمریکاییها دارد. ترامپ از یکسو اعلام میکند که دنبال آن هستم که با ایران وارد بحث و گفتوگو شوم و در پی آن هستم که مسائل را حل و فصل کنم اما از سوی دیگر تحریمهای تازهای را علیه ملت ایران اعمال میکند. بنابراین همان گونه که همگان میدانند فشار این تحریمها به تودههای جامعه ایرانی از نظر غذا، دارو، حمل ونقل و امنیت پروازی است. بنابراین تحریمهای آمریکاییها چه تحریمهای نفتی و چه تحریمهای کالایی در مجموع فشار آن بر روی مردم ایران است.
مردم ایران نمیتوانند از نظامی که خودشان آن را بهوجود آورهاند حمایت نکنند. مردم ایران میبینند که تحریمها توسط کشوری که سابقه بسیار بدی نسبت به کشورشان دارد، یعنی از زمان رژیم گذشته بهطور مشخص کودتای 28 مرداد 1332 و نهضت ملی شدن نفت ایران، آمریکاییها همواره در مسائل سیاسی و حکومتی ایران دخالت داشتهاند. تعداد زیادی مستشار آمریکایی به شکل حقوق نابرابر با مردم ایران و بهصورت یک روش ارباب رعیتی در ایران زندگی میکردند و بهطور طبیعی آنها بهدنبال آنند که دوباره آن شرایط را ایجاد کنند. اما آمریکاییها باید بدانند که در ایران یک انقلابی بهوجود آمده و فضا تغییر کرده و مناسبات آمریکا با ایران دیگر نمیتواند مناسبات گرگ و میش باشد.
با توجه به آنکه پس از انهدام پهپاد ایالات متحده در فضای سرزمینی ایران، آمریکا مدعی شد این پهپاد در فضای بینالمللی مورد اصابت قرار گرفته است. از دیدگاه شما واشنگتن از طرح چنین ادعاهایی چه اهدافی را دنبال میکند؟
واضح است که پهپاد آمریکایی به مرزهای ایران تجاوز کرده چون این اولین بار نیست که آنها دست به چنین اقدامات تجاوزکارانهای میزنند. قطعاتی که از این پهپاد پیدا شده در آبهای سرزمینی ایران بوده است. شاید بهترین رویکرد از جانب ایران این باشد که خبرنگاران بینالمللی را دعوت کند تا آنها ببینند چه اتفاقی در ایران بهوقوع پیوسته است. به هیچ عنوان از آمریکاییها بعید نیست که تجاوز به سرزمین و آسمان ایران کنند.
چون بارها و بارها چنین مسالهای رخ داده و آنها هیچ ابایی هم از چنین مسالهای ندارند. آنها میدانند اگر وارد یک برخورد سخت با ایران شوند ممکن است آغازگر آن باشند اما حتما پایاندهنده آن نخواهند بود. چنین وضعیت احتمالی منطقه را به آتش خواهد کشید. حتی ممکن است خارج از منطقه هم امنیت کشورهای مختلف بهدلیل درگیری احتمالی تهدید شود. ایران تا به امروز بسیار خوددار بوده و هیچگونه اقدام خارج از عرفی انجام نداده است. همچنین ایران در رابطه با برجام به طرفهای مقابل فرصت داده است. در حال حاضر حدود بیش از یک سال است که ایران کمترین بهره را از مواهب برجام داشته است. یعنی هیچیک از تعهداتی که طرفهای امضاکننده متعهد شده بودند که در برجام با ایران عملیاتی کنند به هیچیک از وظایف و تعهداتشان عمل نکردهاند.
اما ایران با متانت، بردباری، شکیبایی و صبوری قبول کرده و این مسیر را ادامه داده است. اما ادامه این مسیر بیش از این امکانپذیر نیست. بنابراین اگر قرار است که همه کشورها از مواهب برجام منتفع شوند باید ایران هم از این منافع بهرهمند گردد، اما اگر آمریکاییها از این مدار خارج شدند این آنها هستند که میبایستی که خسارت خروج خودشان را در برجام بپردازند. بنابراین بهنظر میرسد هیچ راهی وجود ندارد به غیر از اینکه آمریکاییها تحریمهای ظالمانه خودشان علیه مردم ایران را متوقف و مجددا به میز مذاکره بازگردند. باید بر اساس اصول و حقوق برابر در چارچوب برجام سوءتفاهمهای احتمالی میان دو طرف برطرف گردد. در غیراین صورت راهی جز مقاومت وجود ندارد و قطعا دوره تحریمها دوره کوتاهمدتی خواهد بود و ایران از این گردنه بدون شک عبور خواهد کرد.
بهنظر میرسد آمریکاییها تا به امروز از اقداماتی که میخواستند علیه ایران عملیاتی کنند ناامید شدهاند. بهدلیل آنکه آنها در هر برههای اعلام کردند که فشارهای تحریمی، ایران را از پای درخواهد آورد. همچنین آنها مدعی بودند فشارهای تحریمی رفتار ایران را تغییر خواهد داد، اما استراتژی کلی آمریکاییها بهطور قطع در بلندمدت مبارزه با جمهوری اسلامی و مردم ایران است. بهدلیل آنکه آمریکاییها یک سابقه بهرهمندی بسیار گسترده از خان نعمت ایران در پیش از انقلاب داشتهاند.
با وقوع انقلاب اسلامی تامین منافع آمریکاییها در ایران از میان رفته است. بنابراین آنها بهدنبال بازسازی شرایط گذشته هستند و آن را در قبال فروپاشی جمهوری اسلامی ایران میدانند. آنها همچنین معتقدند با توجه به آنکه ملت ایران ملت بزرگی هستند این ملت بزرگ را تضعیف کرده و یکی از راههای تضعیف آن است که آنها بهدنبال از هم گسستن و تجزیه ایران هستند. بنابراین باید این مساله را بدانیم که آمریکاییها اگر فرصتی پیدا کنند بهدنبال چنین مسالهای هستند. اما چون زورشان نمیرسد بهدنبال استراتژی فاز دو که همانا تغییر رفتار ایران باشد آن را دنبال میکنند. اگر آمریکاییها حتی نتوانند تغییر رفتار ایران را دنبال و محقق کنند بهدنبال استراتژی فاز سوم که همانا سرگرم کردن ایران و از دست دادن فرصتهای موفقیت ایران است.
درگیر کردن مردم ایران با یکدیگر و ایجاد فضای درگیری و مخالفت میان جریانهای مختلف سیاسی و مسائلی از این دست از دیگر سناریوهای آنها در قبال مردم ایران است. بنابراین این مساله را باید بدانیم که آنها با هر توانی که دارند بهدنبال آن هستند که به هر ترتیبی ضربه خودشان را به مردم ایران بزنند و کشور را تضعیف کنند، اما مردم و مسئولان باید با وحدت، انسجام، همراهی، تجمیع امکانات و توان ظرفیت ملی مناسبات خوبی را با همسایگان برقرار نموده تا بتوان به بهترین شکل ممکن از فشار تحریمها عبور کرد. باید منتظر ماند تا در آینده وضعیت چه خواهد شد.
با توجه به آنکه برخی از کارشناسان بر این نظر هستند که ترامپ تا قبل از انتخابات در آمریکا به هیچ عنوان از گزینه ماجراجویانه علیه تهران استفاده نخواهد کرد. لذا اگر ترامپ در سال 2020 مجددا بر اریکه قدرت در کاخ سفید قرار گیرد آیا این امکان وجود دارد که سناریوی جنگ را نسبت به ایران دنبال کند؟
بهنظر میرسد اگر ترامپ بهدنبال آن است که در انتخابات آینده موفق باشد میبایستی علاوه بر موفقیتهای داخلی باید یک دستاورد بینالمللی نیز داشته باشد.
این دستاورد بینالمللی به خصوص با رقابتی که میان ترامپ، اتحادیه اروپا و کشورهای صنعتی وجود دارد و از سوی دیگر درگیریهایی که دونالد ترامپ از یکسو با اتحادیه اروپا بهعنوان جنگ تعرفهها دارد و از سوی دیگر با کانادا، مکزیک، چین و سایر کشورها درگیری دارد، باید یک دستاورد قابل تکیه بینالمللی برای انتخابات آینده داشته باشد. این دستاورد بینالمللی حتما جنگ نیست. حتما یک صلح و دستاوردی شبیه به برجام با مدل ترامپ خواهد بود. بنابراین بهنظر میرسد با سه کشور ایران، کره شمالی و یا چین میتواند چنین دستاوردی را داشته باشد. با چین بدون شک چنین مسالهای غیرممکن است. بهدلیل اختلافی که با تایوان دارند. با کره شمالی احتمالش بسیار ضعیف است بهدلیل آنکه در شبه جزیره کره، ژاپن و چین و میان دو کره (شمالی و جنوبی) زمینههای گفتوگو و رسیدن به نتیجه در شرایط فعلی آماده نیست.
در منطقه خلیج فارس مناسبترین شرایط است. اما مشکلی که ترامپ دارد آنچه که میبایستی به آن عمل کند با توجه به شعارهایی که از قبل داده است تناسب و همخوانی ندارد. یعنی از یکسو ترامپ شعار داده که وارد جنگ جدیدی نخواهم شد، اما از طرف دیگر مشاوران و وزرایش مرتبا سخن از حمله، تهدید و امکان نظامی را مطرح میکنند که چنین مسالهای تناقضی آشکار است. از سوی دیگر اعلام کرده که نیروهای نظامی آمریکا را از منطقه خارج خواهم ساخت. اما این درحالی است که در برخی از مناطق به نیروهایش افزوده است. از سوی دیگر اعلام کرده که من بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده پول مالیاتدهندگان آمریکایی را در خارج از آمریکا صرف نمیکنم.
اما این سوال در اینجا مطرح میشود که پایگاه الحدید در قطر، کویت، پایگاه دریایی در منطقه، حضور نظامی در بحرین، آیا این مسائل برای ملت آمریکا هزینه دربر ندارد؟ حضور نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق برای مردم آمریکا هزینهای دربر ندارد؟ این مسائل تماما تناقض است. بنابراین دونالد ترامپ اگر بخواهد دست به حرکتی بزند که دستاورد قابل ملاحظهای برای انتخابات آینده در آمریکا داشته باشد، یکی از آنها این است که با ایران به توافق برسد. اگر ترامپ نتواند دستاوردی پیش از انتخابات داشته باشد به هیچ عنوان این اطمینان بهرغم نظرسنجیها در آمریکا وجود ندارد بار دیگر در کاخ سفید بهعنوان رئیسجمهور حضور داشته باشد.
به هیچعنوان رفتار مردم آمریکا در انتخابات قابل پیشبینی نیست. بسیاری از نظرسنجیها در گذشته در آمریکا نشان داده است که بهعنوان نمونه انتخابات پیشین که رقابت میان دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون بود، هیچیک از نظرسنجی در آمریکا نشان نمیداد که کدام یک آرای بیشتری دارد. بنابراین نظرسنجیها چندان قابل تکیه نیست. جنگ، ناامنی و یا اتفاقی پیشبینی نشده میتواند آرای ترامپ را با ریزش شدید مواجه کند. ترامپ و تیم مشاورانش در کاخ سفید هیچ راهی جز این ندارند که به تعهدات پذیرفته شدهشان بازگردند و اگر حرفی از گفتوگو مطرح میکنند، آن را در عمل نشان دهند و به شکل برابر و در چارچوب برجام با ایران سخن بگویند. آنها راهی جز این ندارند و نهایتا این مسیر را خواهند پیمود.
سناریوی تحریم نفت ملت ایران توسط ایالات متحده تا کجا میتواند ادامه یابد و واشنگتن تا کجا میتواند به این سناریو ادامه دهد؟
در رابطه با نفت و مساله انرژی چند نکته حائز اهمیت است. اول مساله خرید و فروش نفت است. دوم مساله حملونقل نفت است. سوم مسائل بیمهای، امنیت تولید، عرضه و انتقال نفت است. آمریکاییها و مشتریان نفت به خوبی میدانند که اگر قرار باشد یک کشوری را که عضو سازمان ملل متحد است و دارای حقوقی تحت عنوان تجارت آزاد است. استفاده از آبهای آزاد، خرید و فروش بینالمللی، انتقال پول و امکانات از طریق سیستم بانکی اگر قرار باشد کشوری را از حقوقش محروم کرد نمیشود بقیه از امنیت و آبراهههای بینالمللی و مواهب بنادر و امکانات بانکی و سوئیفت بینالمللی استفاده کرده و کشور دیگری را بر اساس زورگویی یک کشور قدرتمند محروم کنند. بنابراین ناامنی مرز نمیشناسد. اگر قرار باشد برای ایران انتقال نفت، گمرکی نفت، بیمه نفت و تجارت بینالمللی نفت ناامن شود هیچ تضمینی وجود ندارد که برای دیگران امن باشد. بنابراین سایر کشورها این مساله را میدانند که باید حقوق بینالمللی برای تمامی کشورها در نظر گرفته شود. لذا فشار آمریکاییها قابل تداوم نیست. از سوی دیگر اینکه درست است که آمریکاییها به نفت خلیج فارس تا حدودی نیاز ندارند اما بازار بینالمللی علاقهمند به انحصار تعیین قیمت و عرضه و تامین امنیت نفت توسط آمریکاییها نیست. بنابراین چینیها، ژاپنیها، کرهایها، هندیها، روسها و کشورهای عربی علاقه مند به ایفای نقش در چنین مسالهای هستند. طبیعی است که ایران هم در این زمینه ایفای نقش خواهد کرد. لذا بهنظر میرسد این مسیر قابل ادامه در طولانیمدت نخواهد بود.
آرمان/مرتضی رفیعی