پس از آنکه پهپاد متجاوز آمریکایی در فضای سرزمینی ایران مورد اصابت قرار گرفت طی روزهای اخیر دونالد ترامپ در گفتوگویی اختصاصی با شبکه انبیسی، با اشاره به تمایلش برای مذاکره با مقام معظم رهبری و دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، مدعی شد که واشنگتن بدون هیچپیششرطی با تهران مذاکره خواهد کرد.
در هرگونه مذاکرات احتمالی، باید مساله موشکهای بالستیک ایران مورد بحث قرار گیرد. از سوی دیگر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در واکنش به اعلان حمله نظامی به ایران توسط رئیسجمهور آمریکا و سپس لغو این حمله از سوی وی، گفت: «ما در وضعیتی به شدت خطرناک و حساس با ایران قرار داریم. ما باید پاسخی بدهیم که تنشها را کاهش داده و منافع ما را تامین کند؛ باید به وضوح مشخص کنیم که این منافع چه هستند. رهبران کنگره در دیدار با ترامپ بر ضرورت همکاری با متحدان تاکید کردند.
همچنین رهبران دموکرات تاکید کردند که نباید بدون تایید کنگره خصومتی آغاز شود. ما هیچ تصور غلطی درباره رفتار خطرناک ایران نداریم. این یک وضعیت خطرناک و پرتنش است که نیازمند رویکردی مستحکم، هوشمندانه و راهبردی است».
به همین منظور «آرمان» در خصوص رفتار احتمالی واشنگتن در قبال ایران گفتوگویی را با فریدون وردینژاد مشاور رسانهای دفتر رئیسجمهور ترتیب داده که در ادامه میخوانید.
با توجه به آنکه دونالد ترامپ در مصاحبه با شبکه انبیسی مدعی شد که واشنگتن بدون هیچ پیششرطی با تهران مذاکره خواهد کرد اما در هرگونه مذاکرات احتمالی، باید مساله موشکهای بالستیک ایران مورد بحث قرار بگیرد، سناریوی مشخص واشنگتن در قبال تهران چیست؟
بهنظر میرسد بهصورت کلی یک سرگردانی از جهت تعیین مواضع و نحوه تعامل با ایران در کاخ سفید مشاهده میشود. دست کم در کاخ سفید سه جناح وجود دارند که دیدگاههای متفاوتی در خصوص برخورد و تعامل با ایران و منطقه غرب آسیا و شاید هم در حالت کلیتر نسبت به جهان اسلام دارند. دسته اول جناح بسیار تندرویی است که شامل افرادی همچون جان بولتون، رودی جولیانی و برخی از افراطیون جمهوریخواه در کنگره ایالات متحده است که بهدنبال فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی تجزیه ایران هستند. معمولا این دسته با گروههای معارض، مخالف و برانداز هم ارتباط نزدیکی دارند همچون مناسباتی که بولتون با سازمان منافقین دارد. معمولا این جناح توسط عربستان و امارات حمایت میشود.
همچنین از این گروه تحت عنوان گروه بینام برده میشود و فعالیتهای بسیار زیادی علیه مردم ایران داشته و هزینه بسیار زیادی هم در این راه میکنند. این جناح مشخصا بهدنبال براندازی حکومت در ایران است. جناح دوم تا حدودی نسبت به جناح اول آرامتر است. این جناح شامل افرادی همچون مایک پمپئو است که معمولا دیدگاههای وزیر خارجه آمریکا با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) و پنتاگون هماهنگتر است. این گروه معتقد به فشار به جمهوری اسلامی و تداوم تحریمها و فشار اقتصادی برای آنچه از آن تحت عنوان تغییر رفتار ایران نام میبرند هستند.
این جناح معتقد به تغییر مواضع ایران بوده و معتقدند همچنان منطقه میبایستی در تسخیر و سیطره آمریکاییها قرار گیرد. جناح سوم در سیاست آمریکا شامل افرادی همچون شخص ترامپ است که مواضعش بهرغم شعارهای تند و تیزی که بعضا مطرح میدارد به دموکراتها نزدیکتر است. به عبارت دیگر بهدنبال مذاکره و معامله با ایران هستند. به تناسب موضوعات مختلف و در زمانهای گوناگون مواضع متناقضی از کاخ سفید صادر میشود. بهعنوان نمونه بعضا مطرح میکنند که آمریکا حاضر است با پذیرش شروط 12گانه از سوی ایران با تهران مذاکره کند. گاهی اعلام میکنند حکومت ایران باید سرنگون شود. گاهی اعلام میکنند که مردم ایران تروریست هستند. گاهی مطرح میکنند که بدون پیش شرط حاضر به مذاکره هستند.
گاهی مساله شماره تلفن را مطرح میکنند و... این مساله به خوبی نشاندهنده سرگردانی بهدلیل عدم تعیین تکلیف سیاست خارجی آمریکا و استراتژی تعامل با ایران و مقوله غرب آسیا و خلیج فارس است. به عبارت دیگر به تناسب هر کدام از این جناحها که میتواند جناح دیگر را قانع کند یک موضعی اتخاذ میکنند. بنابراین روند ثابتی در نوع تعامل آمریکا با ایران مشاهده نمیشود. بعد از امضای برجام تا زمان روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده همواره یک روند سینوسی و غیرشفاف در کاخ سفید مشاهده میشود. بنابراین اینکه ایران قادر باشد چارچوبی را در رابطه با اینکه آمریکاییها در واقع در پی تعامل با ایران هستند تعیین کند را نمیدانیم. همچنین نمیدانیم بالاخره جناح بولتون، پمپئو و یا ترامپ پیروز میشوند یا خیر مشخص نیست.
هر زمان که هریک از این افراد موضعگیری میکنند از تندترین تا صلحآمیزترین مواضع در تریبونهای رسمی توسط آنها مطرح میشود. از آنجایی که به هر حال تهران در رابطه با آمریکاییها تجربه بسیار طولانی دارد. ترامپ بهعنوان رئیس آمریکا و تیمش عملا با خروج از برجام به اصطلاح زیر میز مذاکره زدهاند. همگان نیز به خوبی میدانند ایران میز مذاکره را ترک نکرد بلکه این طرف مقابل بود که میز مذاکره را ترک کرد. بنابراین طبیعی است گاهی آن جناح جنگ طلب و تندرو قدرت بیشتری را در کاخ سفید میگیرد و قادر میشود با پشتوانه رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای تندرو عرب حاشیه خلیج فارس بقیه جناحها را اقناع کند.
تناقض مواضع گوناگون در کاخ سفید نسبت به تهران نشانه چیست؟ آیا این تناقض رفتاری یک نوع استراتژی است و یا بالعکس این تناقض رفتاری یک حرکت تاکتیکی است؟
همگان مشاهده میکنند که هر روز اقدامات تحریکآمیز واشنگتن بر ضد تهران بیشتر میشود. مواضعی که صلح جویانهتر، آرامتر و یا منطقیتر از جانب آمریکاییها دیده میشود، عمر طولانی ندارد. بنابراین تهران مستنداتی را در اختیار ندارد که به این جمعبندی برسد که کاخ سفید و آمریکاییها تصمیم گرفتهاند که یک رابطه منطقی، برابر و متناسب با اصول و چارچوبهای بینالمللی با ایران داشته باشند.
بر این اساس تهران قادر به اطمینان از مواضع آنها نیست. بنابراین با توجه به اقداماتی که آمریکاییها در منطقه انجام میدهند همچون مانورهای نظامی و فشارهای سیاسی و ادامه دادن روند تحریمها تناقض آشکار با شعارهای آمریکاییها دارد. ترامپ از یکسو اعلام میکند که دنبال آن هستم که با ایران وارد بحث و گفتوگو شوم و در پی آن هستم که مسائل را حل و فصل کنم اما از سوی دیگر تحریمهای تازهای را علیه ملت ایران اعمال میکند. بنابراین همان گونه که همگان میدانند فشار این تحریمها به تودههای جامعه ایرانی از نظر غذا، دارو، حمل ونقل و امنیت پروازی است. بنابراین تحریمهای آمریکاییها چه تحریمهای نفتی و چه تحریمهای کالایی در مجموع فشار آن بر روی مردم ایران است.
مردم ایران نمیتوانند از نظامی که خودشان آن را بهوجود آورهاند حمایت نکنند. مردم ایران میبینند که تحریمها توسط کشوری که سابقه بسیار بدی نسبت به کشورشان دارد، یعنی از زمان رژیم گذشته بهطور مشخص کودتای 28 مرداد 1332 و نهضت ملی شدن نفت ایران، آمریکاییها همواره در مسائل سیاسی و حکومتی ایران دخالت داشتهاند. تعداد زیادی مستشار آمریکایی به شکل حقوق نابرابر با مردم ایران و بهصورت یک روش ارباب رعیتی در ایران زندگی میکردند و بهطور طبیعی آنها بهدنبال آنند که دوباره آن شرایط را ایجاد کنند. اما آمریکاییها باید بدانند که در ایران یک انقلابی بهوجود آمده و فضا تغییر کرده و مناسبات آمریکا با ایران دیگر نمیتواند مناسبات گرگ و میش باشد.
با توجه به آنکه پس از انهدام پهپاد ایالات متحده در فضای سرزمینی ایران، آمریکا مدعی شد این پهپاد در فضای بینالمللی مورد اصابت قرار گرفته است. از دیدگاه شما واشنگتن از طرح چنین ادعاهایی چه اهدافی را دنبال میکند؟
واضح است که پهپاد آمریکایی به مرزهای ایران تجاوز کرده چون این اولین بار نیست که آنها دست به چنین اقدامات تجاوزکارانهای میزنند. قطعاتی که از این پهپاد پیدا شده در آبهای سرزمینی ایران بوده است. شاید بهترین رویکرد از جانب ایران این باشد که خبرنگاران بینالمللی را دعوت کند تا آنها ببینند چه اتفاقی در ایران بهوقوع پیوسته است. به هیچ عنوان از آمریکاییها بعید نیست که تجاوز به سرزمین و آسمان ایران کنند.
چون بارها و بارها چنین مسالهای رخ داده و آنها هیچ ابایی هم از چنین مسالهای ندارند. آنها میدانند اگر وارد یک برخورد سخت با ایران شوند ممکن است آغازگر آن باشند اما حتما پایاندهنده آن نخواهند بود. چنین وضعیت احتمالی منطقه را به آتش خواهد کشید. حتی ممکن است خارج از منطقه هم امنیت کشورهای مختلف بهدلیل درگیری احتمالی تهدید شود. ایران تا به امروز بسیار خوددار بوده و هیچگونه اقدام خارج از عرفی انجام نداده است. همچنین ایران در رابطه با برجام به طرفهای مقابل فرصت داده است. در حال حاضر حدود بیش از یک سال است که ایران کمترین بهره را از مواهب برجام داشته است. یعنی هیچیک از تعهداتی که طرفهای امضاکننده متعهد شده بودند که در برجام با ایران عملیاتی کنند به هیچیک از وظایف و تعهداتشان عمل نکردهاند.
اما ایران با متانت، بردباری، شکیبایی و صبوری قبول کرده و این مسیر را ادامه داده است. اما ادامه این مسیر بیش از این امکانپذیر نیست. بنابراین اگر قرار است که همه کشورها از مواهب برجام منتفع شوند باید ایران هم از این منافع بهرهمند گردد، اما اگر آمریکاییها از این مدار خارج شدند این آنها هستند که میبایستی که خسارت خروج خودشان را در برجام بپردازند. بنابراین بهنظر میرسد هیچ راهی وجود ندارد به غیر از اینکه آمریکاییها تحریمهای ظالمانه خودشان علیه مردم ایران را متوقف و مجددا به میز مذاکره بازگردند. باید بر اساس اصول و حقوق برابر در چارچوب برجام سوءتفاهمهای احتمالی میان دو طرف برطرف گردد. در غیراین صورت راهی جز مقاومت وجود ندارد و قطعا دوره تحریمها دوره کوتاهمدتی خواهد بود و ایران از این گردنه بدون شک عبور خواهد کرد.
بهنظر میرسد آمریکاییها تا به امروز از اقداماتی که میخواستند علیه ایران عملیاتی کنند ناامید شدهاند. بهدلیل آنکه آنها در هر برههای اعلام کردند که فشارهای تحریمی، ایران را از پای درخواهد آورد. همچنین آنها مدعی بودند فشارهای تحریمی رفتار ایران را تغییر خواهد داد، اما استراتژی کلی آمریکاییها بهطور قطع در بلندمدت مبارزه با جمهوری اسلامی و مردم ایران است. بهدلیل آنکه آمریکاییها یک سابقه بهرهمندی بسیار گسترده از خان نعمت ایران در پیش از انقلاب داشتهاند.
با وقوع انقلاب اسلامی تامین منافع آمریکاییها در ایران از میان رفته است. بنابراین آنها بهدنبال بازسازی شرایط گذشته هستند و آن را در قبال فروپاشی جمهوری اسلامی ایران میدانند. آنها همچنین معتقدند با توجه به آنکه ملت ایران ملت بزرگی هستند این ملت بزرگ را تضعیف کرده و یکی از راههای تضعیف آن است که آنها بهدنبال از هم گسستن و تجزیه ایران هستند. بنابراین باید این مساله را بدانیم که آمریکاییها اگر فرصتی پیدا کنند بهدنبال چنین مسالهای هستند. اما چون زورشان نمیرسد بهدنبال استراتژی فاز دو که همانا تغییر رفتار ایران باشد آن را دنبال میکنند. اگر آمریکاییها حتی نتوانند تغییر رفتار ایران را دنبال و محقق کنند بهدنبال استراتژی فاز سوم که همانا سرگرم کردن ایران و از دست دادن فرصتهای موفقیت ایران است.
درگیر کردن مردم ایران با یکدیگر و ایجاد فضای درگیری و مخالفت میان جریانهای مختلف سیاسی و مسائلی از این دست از دیگر سناریوهای آنها در قبال مردم ایران است. بنابراین این مساله را باید بدانیم که آنها با هر توانی که دارند بهدنبال آن هستند که به هر ترتیبی ضربه خودشان را به مردم ایران بزنند و کشور را تضعیف کنند، اما مردم و مسئولان باید با وحدت، انسجام، همراهی، تجمیع امکانات و توان ظرفیت ملی مناسبات خوبی را با همسایگان برقرار نموده تا بتوان به بهترین شکل ممکن از فشار تحریمها عبور کرد. باید منتظر ماند تا در آینده وضعیت چه خواهد شد.
با توجه به آنکه برخی از کارشناسان بر این نظر هستند که ترامپ تا قبل از انتخابات در آمریکا به هیچ عنوان از گزینه ماجراجویانه علیه تهران استفاده نخواهد کرد. لذا اگر ترامپ در سال 2020 مجددا بر اریکه قدرت در کاخ سفید قرار گیرد آیا این امکان وجود دارد که سناریوی جنگ را نسبت به ایران دنبال کند؟
بهنظر میرسد اگر ترامپ بهدنبال آن است که در انتخابات آینده موفق باشد میبایستی علاوه بر موفقیتهای داخلی باید یک دستاورد بینالمللی نیز داشته باشد.
این دستاورد بینالمللی به خصوص با رقابتی که میان ترامپ، اتحادیه اروپا و کشورهای صنعتی وجود دارد و از سوی دیگر درگیریهایی که دونالد ترامپ از یکسو با اتحادیه اروپا بهعنوان جنگ تعرفهها دارد و از سوی دیگر با کانادا، مکزیک، چین و سایر کشورها درگیری دارد، باید یک دستاورد قابل تکیه بینالمللی برای انتخابات آینده داشته باشد. این دستاورد بینالمللی حتما جنگ نیست. حتما یک صلح و دستاوردی شبیه به برجام با مدل ترامپ خواهد بود. بنابراین بهنظر میرسد با سه کشور ایران، کره شمالی و یا چین میتواند چنین دستاوردی را داشته باشد. با چین بدون شک چنین مسالهای غیرممکن است. بهدلیل اختلافی که با تایوان دارند. با کره شمالی احتمالش بسیار ضعیف است بهدلیل آنکه در شبه جزیره کره، ژاپن و چین و میان دو کره (شمالی و جنوبی) زمینههای گفتوگو و رسیدن به نتیجه در شرایط فعلی آماده نیست.
در منطقه خلیج فارس مناسبترین شرایط است. اما مشکلی که ترامپ دارد آنچه که میبایستی به آن عمل کند با توجه به شعارهایی که از قبل داده است تناسب و همخوانی ندارد. یعنی از یکسو ترامپ شعار داده که وارد جنگ جدیدی نخواهم شد، اما از طرف دیگر مشاوران و وزرایش مرتبا سخن از حمله، تهدید و امکان نظامی را مطرح میکنند که چنین مسالهای تناقضی آشکار است. از سوی دیگر اعلام کرده که نیروهای نظامی آمریکا را از منطقه خارج خواهم ساخت. اما این درحالی است که در برخی از مناطق به نیروهایش افزوده است. از سوی دیگر اعلام کرده که من بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده پول مالیاتدهندگان آمریکایی را در خارج از آمریکا صرف نمیکنم.
اما این سوال در اینجا مطرح میشود که پایگاه الحدید در قطر، کویت، پایگاه دریایی در منطقه، حضور نظامی در بحرین، آیا این مسائل برای ملت آمریکا هزینه دربر ندارد؟ حضور نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق برای مردم آمریکا هزینهای دربر ندارد؟ این مسائل تماما تناقض است. بنابراین دونالد ترامپ اگر بخواهد دست به حرکتی بزند که دستاورد قابل ملاحظهای برای انتخابات آینده در آمریکا داشته باشد، یکی از آنها این است که با ایران به توافق برسد. اگر ترامپ نتواند دستاوردی پیش از انتخابات داشته باشد به هیچ عنوان این اطمینان بهرغم نظرسنجیها در آمریکا وجود ندارد بار دیگر در کاخ سفید بهعنوان رئیسجمهور حضور داشته باشد.
به هیچعنوان رفتار مردم آمریکا در انتخابات قابل پیشبینی نیست. بسیاری از نظرسنجیها در گذشته در آمریکا نشان داده است که بهعنوان نمونه انتخابات پیشین که رقابت میان دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون بود، هیچیک از نظرسنجی در آمریکا نشان نمیداد که کدام یک آرای بیشتری دارد. بنابراین نظرسنجیها چندان قابل تکیه نیست. جنگ، ناامنی و یا اتفاقی پیشبینی نشده میتواند آرای ترامپ را با ریزش شدید مواجه کند. ترامپ و تیم مشاورانش در کاخ سفید هیچ راهی جز این ندارند که به تعهدات پذیرفته شدهشان بازگردند و اگر حرفی از گفتوگو مطرح میکنند، آن را در عمل نشان دهند و به شکل برابر و در چارچوب برجام با ایران سخن بگویند. آنها راهی جز این ندارند و نهایتا این مسیر را خواهند پیمود.
سناریوی تحریم نفت ملت ایران توسط ایالات متحده تا کجا میتواند ادامه یابد و واشنگتن تا کجا میتواند به این سناریو ادامه دهد؟
در رابطه با نفت و مساله انرژی چند نکته حائز اهمیت است. اول مساله خرید و فروش نفت است. دوم مساله حملونقل نفت است. سوم مسائل بیمهای، امنیت تولید، عرضه و انتقال نفت است. آمریکاییها و مشتریان نفت به خوبی میدانند که اگر قرار باشد یک کشوری را که عضو سازمان ملل متحد است و دارای حقوقی تحت عنوان تجارت آزاد است. استفاده از آبهای آزاد، خرید و فروش بینالمللی، انتقال پول و امکانات از طریق سیستم بانکی اگر قرار باشد کشوری را از حقوقش محروم کرد نمیشود بقیه از امنیت و آبراهههای بینالمللی و مواهب بنادر و امکانات بانکی و سوئیفت بینالمللی استفاده کرده و کشور دیگری را بر اساس زورگویی یک کشور قدرتمند محروم کنند. بنابراین ناامنی مرز نمیشناسد. اگر قرار باشد برای ایران انتقال نفت، گمرکی نفت، بیمه نفت و تجارت بینالمللی نفت ناامن شود هیچ تضمینی وجود ندارد که برای دیگران امن باشد. بنابراین سایر کشورها این مساله را میدانند که باید حقوق بینالمللی برای تمامی کشورها در نظر گرفته شود. لذا فشار آمریکاییها قابل تداوم نیست. از سوی دیگر اینکه درست است که آمریکاییها به نفت خلیج فارس تا حدودی نیاز ندارند اما بازار بینالمللی علاقهمند به انحصار تعیین قیمت و عرضه و تامین امنیت نفت توسط آمریکاییها نیست. بنابراین چینیها، ژاپنیها، کرهایها، هندیها، روسها و کشورهای عربی علاقه مند به ایفای نقش در چنین مسالهای هستند. طبیعی است که ایران هم در این زمینه ایفای نقش خواهد کرد. لذا بهنظر میرسد این مسیر قابل ادامه در طولانیمدت نخواهد بود.
آرمان/مرتضی رفیعی
هفته گذشته در سلسله جلسات بررسی مشکلات حقوقی و قضائی کشور، مبحث پولشویی را بهعنوان موضوع جلسه در نظر گرفت و رسول کوهپایهزاده، از وکلای مشهور کشور در جمع تعدادی از وکلا و فعالان حقوقی توضیحاتی درباره این جرم و وضعیت مبارزه با آن در ایران ارائه کردند.
بانکی که بابک زنجانی را لو داد
رسول کوهپایهزاده، یکی از وکلای شناختهشده کشور که وکالت بابک زنجانی را در مشهورترین پرونده فساد اقتصادی دهه اخیر کشور برعهده داشت، در این جلسه برای اولین بار نکاتی را درباره چگونگی آغاز این پرونده مطرح کرد و گفت: پرونده آقای بابک زنجانی بهعنوان یک پرونده نفتی شناخته میشود؛ درحالیکه باید بگویم استارت پرونده او با مسئله اتهام پولشویی و شورای عالی مبارزه با پولشویی بود.
کوهپایهزاده با ذکر این نکته که در واقع واحد پولشویی بانک انصار اولین بار متوجه این مسئله شده و آن را به مقامات عالیتر گزارش کرده بود، گفت: در واقع این موضوع در رأی قطعی شعبه 38 دادگاه عالی کشور نیز ذکر شده و روند تشکیل پرونده و بررسی اتهامات و به طور کلی روندی را که از سوی دادسرا انجام شده نیز توضیح میدهد. طبق این اطلاعات مرکز اطلاعات مالی شورای عالی مبارزه با پولشویی در گزارشی خطاب به سرپرست دادسرای رسیدگی به جرائم اقتصادی عمومی و انقلاب تهران اعلام میکند گزارشی از اداره مبارزه با پولشویی بانک انصار دریافت شده که نشان میدهد یک شرکت خاص در کیش فعالیتهای بانکی مشکوکی داشته است.
در این نامه مرکز اطلاعات مالی شورای عالی مبارزه با پولشویی درخواست مجوز میکند تا فعالیتهای مالی این شرکت ردیابی شود و پس از مدتی گزارشی را ارسال میکند که فعالیت مشکوک به پولشویی از سوی این شرکت انجام میشود. در واقع این گزارش توضیح میدهد که این شرکت خدمات مالی و واردات و صادرات گستردهای دارد و روند حسابهای بانکی آقای بابک زنجانی که از ذینفعان این شرکت است، غیرطبیعی بوده و به احتمال قوی مشکوک به پولشویی است. بهاینترتیب جرقه پرونده بابک زنجانی با گزارشی زده شد که از سوی بانک انصار به شورای عالی مبارزه با پولشویی ارسال شده بود. کوهپایهزاده با اشاره به این نکته که اگر بانکها موارد مشکوک به پولشویی را گزارش نکنند، اتهام مشارکت و معاونت در جرم میتواند برای آنها مطرح باشد، گفت: هماکنون در اکثر دادگاههای مشهور اقتصادی جرم پولشویی پای ثابت اتهامات است و در اکثر آنها نیز گزارشها از سوی مسئولان ارائه و باعث پیشرفت کار شده است.
یک چالش اخلاقی برای وکلا
کوهپایهزاده در بخش دیگری از سخنانش به بحث اخلاق حرفهای وکالتی و بانکی اشاره کرد و گفت: همواره بحث اخلاق حرفهای وکلا در حفظ اسرار موکلشان در کنار بحثهایی مانند منافع کشور و ملت مطرح است و خود من نیز با چالشهایی از این نوع روبهرو بودهام و نه در پرونده بابک زنجانی؛ بلکه در پرونده دیگری که رسانهای هم نشد و به نفع متهم هم رأی صادر شد، با این جدال درونی مواجه شدم که بحثی عمیق و فلسفی است.
از یک سو همواره درباره این صحبت میکنیم که لازم است پیش از قبول وکالت یک متهم خودمان او را محاکمه کنیم و به این نتیجه برسیم که آیا محق هست یا خیر؛ اما این موضوع همواره امکانپذیر نیست؛ چون گاهی وکیل، وکالت تسخیری متهمی را برعهده میگیرد که حق انتخابی در آن نداشته و با پروندهای روبهرو میشود که از دستگاههای گوناگون قضائی و دولتی تا رسانهها و جامعه همگی در مقابل متهم قرار میگیرند و این سؤال پیش میآید که آیا باید از چنین متهمی دفاع کرد یا خیر.
وکیل طبق قانون باید محرم اسرار موکلش باشد؛ اما مسئله گاهی پیچیدهتر است و به نظر من حداقل هنگامی که وکیل از طریق موکل خود در جریان جرمش قرار میگیرد، اخلاق حکم میکند که اگر حتی به وظیفه قانونیاش برای گزارش آن عمل نمیکند، وکالت چنین پروندهای را هم برعهده نگیرد. کوهپایهزاده در بخش دیگری از سخنان خود به مقاومت برخی بانکها در برابر ارائه اطلاعات بانکی متهمان به دادگاه و دستگاههای مسئول دیگر به بهانه حفظ اسرار مشتری اشاره کرد و آن را از عوامل مخل در بررسی پروندههای مفاسد اقتصادی دانست.
این وکیل برجسته در بخش دیگری از سخنانش به این نکته مهم اشاره کرد که طبق قوانین فعلی، جرم پولشویی حتی مجازات حبس هم ندارد و طبق قانون باید یکچهارم عواید حاصله را جریمه پرداخت کند. کوهپایهزاده دراینباره گفت: درست است که رویکرد کاهش و حذف مجازات حبس رویکرد درستی است؛ اما آیا واقعا مجازات فعلی برای جرم پولشویی تناسبی با آسیبهایی که این جرم به اقتصاد کشور میزند، دارد و جنبه بازدارنده دارد؟ از سوی دیگر مسئولیت کیفری برای اشخاص حقوقی که پولشویی انجام میدهند، در قانون پیشبینی نشده و به عبارت دیگر نمیتوان مجازاتهایی مانند لغو مجوز فعالیت شرکتی را که چنین جرمی انجام داده، صادر کرد و این از خلأهای جدی حقوقی در مبارزه با پولشویی است.
قوانینی برای مبارزه با پولشویی
کوهپایهزاده در بخشی از سخنانش به مواد قانونی برای مبارزه با پولشویی پرداخت و به اصل 49 قانون اساسی اشاره کرد و گفت: اولین ردپایی که در قوانین برای مبارزه با جرائمی مانند پولشویی دیده میشود، این اصل قانون اساسی است که میگوید دولت موظف است ثروتهای ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوءاستفاده از موقوفات، سوءاستفاده از مقاطعهکاریها و معاملات دولتی، فروش زمینهای موات و مباحات اصلی، دایرکردن اماکن فساد و سایر موارد غیرمشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلومنبودن او به بیتالمال بدهد.
پس از آن در سال 63 قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی به مواردی از این نظر اشاره میکند و در سال 1367 قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب میشود که در ماده 28 آن به ضبط و مصادره اموالی که از راه قاچاق به دست آمده است، اشاره میکند.
در سال 1374 قانون نحوه اعمال تعزیرات حکومتی راجع به قاچاق کالا و ارز تصویب میشود و به ضبط اموال نامشروع حاصل از ارتکاب این جرائم اشاره میکند. کوهپایهزاده در ادامه با توضیح اینکه قانون مبارزه با پولشویی در سالهای بعدی به تصویب رسیده و تعریف مشخصی از پولشویی ارائه داده، گفت: در تعریفی که این قانون ارائه میدهد، آمده است پولشویی یعنی تحصیل، تملک، نگهداری یا استفاده از عواید حاصل از فعالیتهای غیرقانونی با علم به اینکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم در نتیجه ارتکاب جرم به دست آمده باشد.
خبرآنلاین /شرق
مصطفی رجبی مشهدی، معاون برنامه ریزی و امور اقتصادی توانیر و سخنگوی صنعت برق در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم اظهار داشت: برای امسال برنامه ریزی شده که بر اساس مصوبه هیئت وزیران در سال گذشته که اختیاراتی را به استانداران محترم تفویض می کرد که با همکاری شرکت های برق منطقه ای و شرکتهای توزیع نیروی برق نسبت به اصلاح ساعات کار خودشان جهت کاهش مصرف در ساعات اوج مصرف داشته باشند، اقدام شود.
وی افزود: طرح بدین صورت است که آغاز کار ادارات یک ساعت زودتر و خاتمه کار نیز یک تا یک ساعت و نیم زودتر صورت بگیرد به طوری که در ساعات اوج مصرف برق که معمولا بین ساعات یک بعدازظهر تا چهار بعدازظهر است، این کاهش بار بتواند به تأمین برق کل متقاضیان کمک کند.
سخنگوی صنعت برق تصریح کرد: تا امروز استانداران 26 استان، موافقت خودشان را با تغییر ساعات ادارات اعلام کرده اند و ابلاغیه های مربوطه به دستگاه های اجرایی این 26 استان ارسال شده و امیدوارم با همکاری بسیار خوبی که صورت می گیرد بتوانیم کاهش مصرف قابل توجهی را از طریق تغییر ساعات ادارات داشته باشیم.
وی ادامه داد: توصیه می شود ادارات بعد از اتمام ساعات کار، نسبت به خاموش کردن وسایل سرمایشی و وسایل غیرضروری و همچنین روشنایی های خودشان اقدام کنند تا این اثر دوچندان شود.
به گزارش ایلنا، متن توضیحات اداره کل روابط عمومی وزارت نفت به شرح زیر است:
«باسمه تعالی
با عنایت به پاسخ جناب آقای دکتر جلیلی به یادداشت جناب آقای مهندس زنگنه، وزیر محترم نفت که در شامگاه پنجشنبه (۳۰ خردادماه) منتشر شد، لازم است نکاتی را به استحضار ایشان و ملت شریف ایران برسانیم.
۱) جناب آقای دکتر جلیلی در بخشی از پاسخ خود، بیان کردهاند که پاسخ نامههای ایشان درباره «ایجاد ۱۰ پتروپالایشگاه به ظرفیت ۴ میلیون بشکه در روز» و «مشکلات مربوط به فروش نفت» را که خطاب به ریاست محترم جمهوری ارسال کردهاند، تاکنون از وزارت نفت دریافت نکرده اند. در این باره لازم به توضیح است که از آنجا که هیچ کدام از پیشنهادها و نامههای ایشان خطاب به وزارت نفت نبوده، بنابراین پاسخ آنها نیز که از طریق ریاست جمهوری به این وزارتخانه ارجاع شده بود، به همان مرجع ارسال شده است.
به آگاهی ایشان میرسانیم که وزارت نفت، پاسخ پیشنهاد نخست ایشان درباره ایجاد ۱۰ پتروپالایشگاه به ظرفیت ۴ میلیون بشکه در روز را در تاریخ دهم فروردینماه ۱۳۹۸ و پاسخ پیشنهاد دوم ایشان درباره مشکلات مربوط به فروش نفت را در تاریخ ۱۹ خردادماه ۱۳۹۸ بهطور مبسوط همراه با پیوستهای مشروح به عنوان رئیس جمهوری محترم ارسال کرده است و در همین جا اعلام آمادگی میکند که برای توضیح اشکالات ساختاری طرح پیشنهادی احداث ۱۰ پتروپالایشگاه به ظرفیت ۴ میلیون بشکه در روز، همکاران این وزارتخانه در هر زمان که جناب آقای دکتر جلیلی مناسب بدانند، با ایشان جلسه تشکیل دهند.
۲) درباره بخشی از بیانیه ایشان که به تبیین نقش دولت سایه پرداختهاند، نیز ضرورت دارد تا به صراحت اعلام کنیم که وزارت نفت به سهم خود، از اصل ایده «دولت سایه»، به عنوان یک ظرفیت مشورتی برای یاری رساندن فکری به دستگاههای اجرایی، استقبال میکند و بر این اصل بنیادین، باور راسخ دارد که گفتوگو و مباحثه بین کارشناسان و نیروهای صادق و دلسوز درون نظام، اقدامی موثر و گرهگشا در حل و فصل مشکلات کشور بهویژه در گذار از تنگناهای شرایط امروز است. اما در عین حال، طرح ادعاهای بیپایه و خیالی، برپایی محاکمات یکطرفه و محفلی علیه مدیران دلسوز و زحمتکش دولت منتخب و مستقر و استفاده از روشهای جنگ روانی را که نتیجهای نیز جز تضعیف سربازان خط مقدم جبهه نبرد اقتصادی ندارد، اقدامی مذموم در جهت خواست و اراده دشمن میداند.
۳) همانطور که در یادداشت منتشره وزیر محترم نفت در تاریخ ۳۰ خردادماه ۱۳۹۸ به روشنی بیان شد، مقدار فروش نفت در دوران تحریم در هفت ماه پایانی سال ۱۳۹۲ و سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ و در شرایط تحریم همهجانبه شورای امنیت سازمان ملل متحد، بهطور میانگین بیش از مقادیر فروش نفت در ۶ ماه پایانی خدمت دولت دهم بوده است. همانطور که در یادداشت وزیر نفت نیز آمده بود، هر مقایسهای از عملکردها باید در شرایط یکسان صورت پذیرد، بنابراین مقایسه شرایط کنونی با شرایط آن زمان، قیاس معالفارق بوده و به هیچ وجه منصفانه نیست.
ضمن اینکه این وزارتخانه در این شرایط، با همه توان، اراده و انگیزه، در خط مقدم جبهه نبرد با دشمن متجاوز، اطمینان دارد که ملت بزرگ ایران با توکل به خداوند قادر متعال، دشمن را مایوس و با اتکای به حمایتها و پشتیبانیهای مقامهای عالی نظام، در این مسیر کشور را با کمک و همه اجزای نظام سربلند خواهد کرد.
۴) جناب آقای دکتر جلیلی چه بخواهند و چه نخواهند، این ایهام در متن توئیت منتسب به ایشان وجود داشت که به دنبال مقایسه مقدار فروش نفت خام و میعانات گازی در شرایط تحریم کنونی با دوره گذشته بوده اند. بنابراین عجیب است که جناب آقای دکتر جلیلی، نکات مورد اشاره در پاسخ آقای مهندس زنگنه را که تماماً تاکید آن بر این بوده که گروه مدیریتی کنونی وزارت نفت تخصص و اراده شکستن تحریمها را دارد و کارنامه درخشانی نیز در دوره پیشین در این زمینه داشته اند، به «آشفتگی» از پاسخ به آمریکا تلقی کرده اند!!! در حالی که به نظر می رسد زیر سوال بردن اراده و توان مدیریت کنونی وزارت نفت در مواجهه با تحریمهای آمریکا، سبب تقویت موضِع آمریکا باشد تا تضعیف آن.
۵) درباره ادعای آقای دکتر جلیلی درباره اینکه در توئیتر حساب کاربری ندارند نیز به اطلاع میرساند که مطلب نقل شده از ایشان، عینا از حساب توئیتری که به نام ایشان فعالیت میکند و تا کنون نیز انتساب این حساب به ایشان تکذیب نشده بود، برداشت شده است. ضمن اینکه پس از گذشت زمان قابل ملاحظه از انتشار آن، ایشان این مطلب را تکذیب نکرده و در پاسخی هم که به آقای مهندس زنگنه دادهاند، محتوای آن را دوباره تایید کرده اند. در ادامه این توضیحات، تصویر توئیت اشاره شده عینا آورده میشود.
۶) تاکید میکند که هیچ گاه نباید فراموش کنیم که مسبب اصلی مشکلاتی که برای ملت ایران ایجاد شده و مجرم اصلی در این ماجراها، دولت آمریکا و در راس آن آقای ترامپ است.
۷) وزارت نفت، ضمن تشکر از آقای دکتر جلیلی و دعوت همه فعالان سیاسی به اتحاد در برابر توطئه دشمنان، بار دیگر آمادگی خود را برای مناظره و مباحثه با ایشان در حضور مراجع تصمیمگیر کشور اعلام میکند.»
به گزارش مهر، شرکت هواپیمایی کشوری هند به بهانه افزایش تنش ها در منطقه، پروازهای خود از حریم هوایی ایران را متوقف کرد.
این شرکت با اعلام این مطلب از جایگزینی مسیرهای مناسب دیگری به جای مسیر های ایران خبر داد.
این در حالی است که به اذعان مجامع هوانوردی جهان، مسیرهای پروازی ایران به عنوان امن ترین مسیرها معرفی شده است.
پیش از این نیز آمریکا، انگیس، آلمان و امارات به بهانه مشابه مسیر پروازهای خود از ایران به ویژه منطقه خلیج فارس را تغییر داده اند.