به گزارش ایسنا، مرتضی الویری در حاشیه نوزدهمین اجلاس عمومی شورای عالی استانها در جمع خبرنگاران در تشریح حضور معاون حقوقی ریاست جمهوری در این اجلاس به عنوان میهمان ویژه گفت: خانم جنیدی با توجه به اینکه علاوه بر معاونت حقوقی ریاست جمهوری مسئولیت ریاست هیأت حل اختلاف مرکزی را نیز بر عهده دارند که بالاترین مرجع رسیدگی به تخلفات شوراها و مصوبات آنها است، بر همین اساس ایشان به این جلسه دعوت شدند.
وی افزود: جلسات مشترکی برای حل و فصل مسائل فی مابین شورای عالی استانها و هیأت حل اختلاف مرکزی برگزار شده است. افرادی که به دلیل تخلفات دیگر از شورا سلب عضویت میشوند نباید این موضوع توسط قوه قضائیه پیگیری شود بلکه اگر عضوی از قوانین شورا تخطی کند مرجع رسیدگی به آن هیأت حل اختلاف است.
وی ادامه داد: قوه قضائیه میتواند در خصوص سایر تخلفات وارد عمل شود اما آنچه که مربوط به تخطی از ضوابط قانون شوراهاست تنها باید توسط هیأت حل اختلاف مرکزی مورد بررسی قرار گیرد و در صورت اثبات تخلف سلب عضویت توسط این هیأت اعلام شود.
رئیس شورای عالی استانها تأکید کرد: برخی از مصوبات شورا توسط هیأت حل اختلاف مرکزی ابطال میشود. در این جلسه مقرر شد سازوکاری تعیین شود تا علاوه بر کاهش این گونه مصوبات حجم کار هیأت حل اختلاف نیز کاهش پیدا کند.
وی در خصوص برگزاری انتخابات شورایاریها نیز گفت: سازمان بازرسی کل کشور ایراداتی به این انتخابات گرفته بود اما ماه گذشته در شورای عالی استانها مصوبهای براساس یکی از مواد قانون سال ۱۳۷۵ به تصویب رسید که در این قانون عنوان شده بود شورای شهر میتواند برای نظارت بر اخذ گزارشهای نظارتی افرادی را انتخاب کند.
رئیس شورای عالی استانها در خصوص اعلام تذکر به شورای شهر تهران در هنگام انتخاب محمدعلی نجفی به عنوان شهردار تهران گفت: خیلی صریح و روشن اعلام میکنم که هیچ کدام از اعضای شورای شهر تهران در مورد مسائل مطرح شده در خصوص آقای نجفی یا اطلاع نداشتند یا مطلبی را مطرح نکردند. بر همین اساس ما در آن هنگام به آقای نجفی رأی دادیم که افکار عمومی او را به عنوان بهترین وزیر آموزش و پرورش میشناخت و به دکتر نجفی رأی دادیم که عصبانیت او را هیچ کس ندیده بود و هنگامی که در سازمان برنامه و بودجه حضور داشت بهترین کارنامه را داشت.
وی ادامه داد: قطعاً اگر اعضای شورای شهر در آن هنگام چنین مطالبی را میدانستند طبیعتاً هرگز رأی نمیدادند.
الویری در بخش دیگری از صحبتهای خود در خصوص فیلم منتشر شدهای از وی درباره اظهارنظر در مورد تخلفات مالی برخی از اعضای خانواده سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: قطعاً این بازیهای فضای مجازی است که خواستهاند وحدت و یکپارچگی جامعه را مخدوش کنند. نه در مورد فرماندهان سپاه چنین مطلبی را بیان کردم و نه به چنین شایعاتی باور داشتم.
وی تأکید کرد: مدیریت شهرداری در اواخر سال ۱۳۹۶، ۱۲ مورد تخلف مدیران شهری قبلی را به قوه قضائیه اعلام کرده بود که من اظهار کردم چرا قوه قضائیه این موضوع را بررسی نمیکند و در صحبتهایم اسم هیچ فردی را نبرده بودم.
به باور بسیاری از صاحبنظران، شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روز کشور عامل عمده نبود انگیزه، امید و حس شادی در میان اقشار مختلف جامعه خصوصا جوانان است. اما آیا نبود حس شادی و طراوت در جوانان کشور که در آینده، میراثبر کاشتههای امروز ما خواهند بود، زنگ خطر را در خصوص معضلات آتی برای ما به صدا در نمیآورد؟ دکتر مصطفی اقلیما در گفتوگو با همدلی از علل و عوامل فقدان شادی در میان جوانان سخن میگوید که در ادامه میخوانید.
به باور شما امروزه چرا شادی جوانان به خیابانگردی و تفریحاتی از این دست تنزل پیدا کرده است؟
شما اصلا میتوانید محلی را پیدا کنید که جوانها در آن شاد و آزاد باشند؟ در خانه خودشان که باشند با پدر و مادر مشکل دارند، خانه دوستانشان بروند خانواده آنها اجازه نمیدهد، پارک بروند گرفتار میشوند، در خیابان هم بخواهند آزاد باشند با برخورد نیروی انتظامی مواجه میشوند، چه کار باید بکنند؟ فقط باید در ماشین بنشینند و در خیابانها دور بزنند. ما هیچ راهی برای شادی جوانان نداریم، نه کار داریم که به او امید و انگیزه بدهیم و نه آیندهای برای او باقی گذاشتهایم،
در دانشگاه هم که مدام به جوان ایراد میگیریم، حراست اذیت میکند، در خوابگاه دانشجو را با مشکلات زیادی مواجه میکنیم و نظایر آن که همه به خوبی در جامعه شاهد آن هستیم. ما جوان را از همه نظر تحت فشار قرار دادهایم، این جوان دیگر کجا حس شادی پیدا میکند؟ پدر خانواده بیکار میشود هزینه زندگی جوان را ندارد بدهد، جوان میخواهد با دوستانش بیرون برود و یک خوراکی ساده بخورد، پولش را از کجا باید بیاورد؟ پدر یک جوان مگر چقدر درآمد دارد که خرج تفریح جوانش بکند؟ یک کارمند به طور متوسط 3 میلیون تومان در ماه درآمد دارد که حداقل نیمی از آن خرج کرایه خانه میشود و مابقی آن به هزینه مواد غذایی میرسد که قیمتش به صورت سرسامآور بالا رفته، چیزی باقی نمیماند که بخواهد در جایی دیگر هزینه کند، حتی پول لباس هم ندارد که به جوانش بدهد.
شما زمانی میتوانید شاد باشید که حداقل نیازهای زندگیتان برطرف شود. حداقل یک مسکن متوسط با درآمدی معقول داشته باشید تا هزینه زندگیتان تامین شود. امسال را که با پارسال مقایسه میکنیم میبینیم، مردم کشور ما حداقل بالای 30درصد فقیرتر شدهاند، 14 تا 15درصد حقوقها را افزایش دادهاند، از آن طرف 60 تا 70درصد افزایش قیمت داشتهایم.
همه چیز را چند برابر گران کردهایم، از مواد غذایی گرفته تا پول آب و برق. مگر ما چقدر به یک کارمند دادهایم که این میزان از او انتظار داشته باشیم. آن وقت شما در این شرایط چرا فکر میکنید که من یا جوانم باید شاد باشد؟ کسی که از صبح تا شب دو شیفت کار میکند، چه پدر، چه فرزند، دیگر چیزی برایش نمیماند، بدتر اینکه کاری که میکند مورد علاقهاش نیست، هر کاری که بگویند میکند و این به او فشار میآورد. جوان دوست دارد استخر برود یا فوتبال بازی کند، ولی پول استخر یا زمین بازی ندارد، چطور باید شاد باشد؟ مگر پدر خانواده چقدر میتواند به جوانش پول تو جیبی بدهد؟ جوان تفریح میخواهد، آزادی میخواهد، امکانات میخواهد، ولی نمیتواند تهیه کند، تنها شادیاش این است که در خیابان تفریح کند، تازه آن هم در صورتی که یکی از دوستانش ماشین داشته باشد تا با همدیگر قدری در خیابان تفریح کنند.
پس وقتی از شادی جوان حرف میزنیم نمیتوانیم این روحیه را تنها از او انتظار داشته باشیم، در واقع، پایه و اساس شادی در خانواده است. ناراحتی و عصبانیت خانواده به فرزند هم منتقل میشود، نگرانی معلم مدرسه یا استاد دانشگاه به جوان هم تسری مییابد، حس ناامنی مردم هم در خیابان، جوان ر اذیت میکند. جوان در این صورت چطور و کجا میخواهد شاد باشد؟
پس مسائل اقتصادی، عامل اصلی نبود احساس شادی در جوانان است.
وجود زیرساختهای اصلی اقتصادی از جمله این عوامل است که متاسفانه امروز در قالب عدم امنیت شغلی، گرانی مسکن و نظایر آن نمود پیدا کرده است، اما عامل مهم دیگر، عدم امنیت اجتماعی است. جوان کجا برود که اذیتش نکنند؟ یک زمان کشیدن قلیان رواج پیدا کرده بود و آزادانه در قهوهخانهها انجام میگرفت، که جوان را معتاد هم کرده بودند، در آنجا را هم بستهاند، شما جایی را نشان من بدهید که جوان بتواند برود آنجا و با هزینه کم تفریح کند، جایی نیست، جایی هم بخواهد برود هزینه حمل و نقل دارد، این را از کجا میخواهد بدهد؟ میدانید پدران چند خانواده از کار بیکار شدهاند؟ میدانید بودجه پدر خانوادهها دیگر کفاف هزینههای جاری زندگی را نمیدهد؟ در این میان دیگر چه انگیزهای برای جوان باقی میماند؟ بنابراین وقتی زیرسخت اقتصادی و اجتماعی لازم در جامعه وجود نداشته باشد فرد قادر به شادی نیست.
جوان برای تفریح بیرون هم که بیاید با برخوردهای مختلف قهری مواجه است.
اگر چهار پنج نفر جوان با هم بیرون بیایند و بخندند، ببینید نیروی انتظامی چه برخوردی با آنها میکند. امروزه هیچ جایی برای آرامش باقی نمانده، فقط میگویند فرد باید احساس شادی کند، شادی حسی است که با بیپولی امروز در جامعه بهدست نمیآید. عادت کردهایم بگوییم امنیت در کشورمان زیاد و خیابانها پر از ماموران نیروی انتظامی است، ولی شما احساس امنیت نمیکنید و این بسیار منفی است.
من وقتی ماشین دارم و آن را با وجود بیمه و چندین قفل جلوی خانه در خیابان پارک میکنم، از شب تا صبح چند بار به آن سر میزنم تا خیالم راحت شود که کسی آن را ندزدیده، چون میدانم اگر ماشین من سرقت شود، دیگر پیدایش نمیکنم، این مفهوم یعنی احساس امنیت وجود ندارد. من اگر بخواهم شاد باشم باید احساس شادی کنم، احساس شادی به آرامش من در مدرسه، دانشگاه، محل کار، جامعه، نحوه برخورد مردم، و وضعیت پدر و مادر بر میگردد. وقتی پدر و مادر یک خانواده بر سر مشکلاتشان صبح تا شب دعوا میکند، شما به عنوان جوان میتوانید خوشحال باشید؟ تا زمانی که زیرساختها را درست نکنیم و آرامش و امنیت را به مردم ندهیم، هیچ چیز درست نخواهد شد.
فرد باید بداند درس که میخواند به کجا میرسد، الان هر کس لیسانس میگیرد، در ادامه سریع دنبال فوق لیسانس و دکتری میرود، اما باز میبیند جایی ندارد برود. دولت میگوید ما استخدام میکنیم، کدام استخدام؟ در سال 50 هزار نفر استخدام نمیکند، آن وقت سالانه یک میلیون نفر فارغالتحصیل لیسانس وارد بازار کار میشوند، اینها کجا میخواهند جذب شوند؟ کارخانهها که بسته شده، بخش خصوصی هم که کار نمیکند و روزبهروز کوچکتر میشود، کارگران و کارکنان را هم روزبهروز بیشتر اخراج میکنند. تا زمانی که کار تولید نکنیم هیچ دستاورد اجتماعی و اقتصادی نخواهیم داشت.
با وجود این همه بحران، باز راههای شادی بر مردم بسته شده است تا فرد حتی نتواند احساسات منفی خود را بیرون بریزد.
امروزه فقط شادی کاذب میان جوانها وجود دارد، با این تصور که حالا امروزمان را به شکلی بگذرانیم تا بعد ببینیم چه میشود. آن وقت هم که میخواهیم شادی کاذب کنیم اذیتمان میکنند و جامعه و نیروی انتظامی و ...، هزار مشکل برایمان به وجود میآورند. ما جوانی را از جوانها گرفتهایم. وقتی بچههای کوچک از سطلهای زباله، کارتن و پلاستیک جمع میکنند تا بفروشند، دیگر چه امیدی میتوان به روحیه این کودک در آینده داشت؟ به مراکز تفکیک زباله دقت کنید، همه بچههای 10 تا 12ساله هستند که آنجا کار میکنند. امروز (12ژوئن برابر با 22خرداد)روز کودک است، جالب است که شهرداری میگوید ما معضل کودکان کار در جامعه نداریم. این فضا، طلاق و آسیبهای اجتماعی را افزایش میدهد، در نتیجه افراد ممکن است دست به بزهکاری و روسپیگری و هزار جرم و جنایت دیگر بزنند، آن وقت ما دنبال شادی میگردیم، اول بگذارید ببینیم اینها اصلا نان دارند بخورند، بعد برویم دنبال شادیشان.
و این نبود حس شادی، ناراحتی روحی یک نسل را به دنبال خواهد داشت.
اینها مسئله اجتماعی است و نه ناراحتی روحی، با مسئولین که صحبت میکنیم میگویند جوانها افسردگی دارند، در حالی که نه، جوانان افسرده نیستند، اینها مسئله دارند، اگر به جوان کار بدهید حالت دلمردگیاش از بین میرود. اگر جایی برای تفریح آزاد داشته باشد، خوشحال و دلشاد خواهد شد. مسئله عواملی است که در جامعه به وجود میآید، اگر مسئله حل شود دیگر مشکلی در جامعه وجود نخواهد داشت. این معضلات با قرص آرامبخش هم درمان نمیشود، چون مشکل به صورت واقعی حل نشده است. زمانی مردم میتوانند شاد باشند و شادی کنند که بدانند عاقبت بعد از کار یا تحصیل به کجا میرسند، چون بدون تامین امید برای آینده نمیتوان شادی کرد. فکر میکنید چرا 25درصد از دانشآموزان ما بعد از دیپلم تحصیل را رها میکنند؟ چون میدانند تحصیل نتیجهای برایشان به دنبال نخواهد داشت. اگر میخواهیم جوانان شاد باشند، باید اول شادی را در سطح جامعه ایجاد و ترویج کنیم.
در این مسیر، نخست باید سیاستهای اجتماعیمان درست شود. امنیت شغلی یکی از چیزهایی است که مرا شاد میکند، ولی ما برای هیچکس خصوصا در دستگاههای دولتی امنیت شغلی باقی نگذاشتهایم. فرد با عدم احساس امنیت شغلی چگونه میتواند شاد باشد؟ ما امنیت را از همه گرفتهایم، تا خود دستگاه و سیستم، امنیت را به افراد ندهد به هیچجا نخواهیم رسید. مهمتر از همه یادتان باشد تا وقتی پدر خانواده شاد نباشد جوان هم شاد نخواهد بود.
همدلی
دبیر کمیسیون عمران و حملونقل شورای شهر تهران از احتمال خروج ۶۳۸ دستگاه اتوبوس از چرخه حملونقل عمومی شهر تهران خبر داد.
محمدعلی کرونی با بیان اینکه برابر الزامات سازمان ملی استاندارد، بهرهبرداری از خودروهای گازسوز و همچنین اخذ تاییدیه معاینه فنی خودروهای مزبور منوط به انجام طرح تست ادواری مدار سوخترسانی و مخازن CNG پرفشار توسط بازرسین واجد شرایط (مورد تایید سازمان ملی استاندارد ایران) است، گفت: مرحله اول طرح انجام تست و ایمن سازی اتوبوسهای گازسوز از اسفندماه سال ۱۳۹۲ اجرایی شد و با توجه به ضرورت تکرار آن در هر سه سال یکبار؛ اجرای دور دوم آن از ابتدای سال ۹۶ در دستور کار شرکت واحد اتوبوسرانی تهران قرار گرفته است، اما از آنجا که بهعنوان هدف اصلیِ اجرای استاندارد مورد نظر باید نسبت به تعویض آن دسته از مخازن سی ان جی و اتصالات گازسوز که مردود شناخته شده یا عمر مفید کاری آنان به اتمام رسیده اقدام شود، در حال حاضر برای بخش قابل توجهی از اتوبوسهای گازسوز بر اساس نتایج واصله از بازرسان، باید نسبت به تامین تجهیزات جایگزین اقدام شود.
وی تاکید کرد: جهت دستیابی به اهداف زیستمحیطی، کاهش آلودگی هوا و جلوگیری از بروز حوادث ناخوشایند، در حال حاضر از ۲۳۱۰ دستگاه اتوبوس گازسوز در حال بهرهبرداری شهر تهران تعداد (۴۴۸) دستگاه با توجه به اتمام عمر کاری مخازن متوقف شده و تعداد (۱۹۴) دستگاه اتوبوس دیگر نیز تا انتهای سال ۱۳۹۸ در صورت تامین نشدن مخازن، از چرخه خدمترسانی خارج میشوند.
آرمان
ازدواج سالمندان یکی از تابوهای اجتماعی است که امروزه متاسفانه با توجه به تغییر فرهنگ و ارزشهای حاکم بر جامعه هنوز حساسیتهای بسیاری در این رابطه وجود دارد.
گفتنی است بسیاری از روانشناسان بر این باور هستند که ازدواج سالمندان خود میتواند عاملی برای کاهش افسردگی و همچنین افزایش امید به زندگی در میان جمعیت سالمند کشور باشد اما این در حالی است که متاسفانه بهدلیل رواج پدیده لیبل زنی در جامعه بسیاری از افراد سالمند از انجام این کار سرباز میزنند که این خود میتواند پیامدهای منفی بسیاری را برای آنها بهدنبال داشته باشد. جالب است بدانیم که براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، درحالی که ۹۹درصد سالمندان، سابقه حداقل یک بار ازدواج را در گذشته داشتهاند، اما در حال حاضر ۹درصد مردان سالمند و ۴۹درصد زنان سالمند بدون همسر و تنها زندگی میکنند.
آنچه مسلم است یکی از پیامدهای مثبت ازدواج سالمندان را میتوان کاهش آمار مراکز نگهداری از سالمند دانست چراکه امروزه متاسفانه بسیاری از فرزندان والدین خود را بهدلیل نداشتن همنشین و یا ترس از تنهایی به خانه سالمندان میفرستند اما این در حالی است که ازدواج خود میتواند مانعی برای مراجعه به خانه سالمندان باشد.
بهطور کلی باید در نظر داشت که سالمندی یک دوره از زندگی است که در این دوره نیز میتوان به مانند سایر دورههای زندگی به حیات خود ادامه داد چه بسا که داشتن زندگی مشترک و یا حتی ازدواج مجدد در این دوران خود میتواند دوران سالمندی را بسیار با نشاط تر و به دور از افسردگی و یا بیماریهای دیگر نیز کند اما این در حالی است که متاسفانه در کشور بهدلیل وجود حساسیتهای بسیار برای ازدواج سالمندان بسیاری از افراد تنها بهدلیل دوربودن از پدیده انگزنی از انجام این کار سر باز میزنند که این خود میتواند نشان از جای خالی فرهنگسازیهای لازم داشته باشد.
جای خالی برنامههای شاد
آنچه مسلم است امروزه متاسفانه هیچگونه برنامه شادی برای دوران سالمندی از سوی مسئولان در نظر گرفته نشده است و حتی پارکهای شهرها نیز که محل تجمع سالمندان است نیز بسیار کسلآور و خستهکننده میباشد که این خود میتواند عاملی برای افزایش میزان افسردگی در میان سالمندان تلقی شود، به عبارت سادهتر ارائه برنامه ریزیهای شاد و مفرح برای دوران سالمندی خود میتواند چراغ سبزی برای عبور از مشکلات این دوران داشته باشد.
ازدواج روزانه ۳۲ سالمند در کشور
جالب است بدانیم که بر اساس آمار منتشر شده روزانه ۳۲ سالمند در کشور ازدواج میکنند، البته این آمار به نسبت سالهای گذشته رشد چشمگیری داشته است، اما این در حالی است که با توجه به اینکه جمعیت سالمند کشور رو به افزایش است بنابراین این آمار چندان بالا بهنظر نمیرسد.
بررسی تاثیر ازدواج در دوران سالمندی
باید یادآور شد که بر اساس تحقیقات صورت گرفته ازدواج در دوران سالمندی خود میتواند عاملی برای کاهش ابتلا به بسیاری از بیماریها باشد.
همچنین افرادی که در دوران سالمندی دارای شریک زندگی میباشند نیز در مقایسه با دیگران بیشتر مراقب سلامت خود هستند و به موقع تستها و آزمایشهای غربالگری مانند سرطان روده بزرگ، فشار خون، دیابت و یا بیماریهای قلبی را انجام میدهند که این را میتوان یکی دیگر از مزایای داشتن همسر در دوران سالمندی برشمرد. افزایش امید به زندگی را نیز میتوان در زمره دیگر مزایای داشتن زندگی مشترک در دوران سالمندی دانست، چراکه مطالعات نشان میدهد افرادی که در دوران سالمندی دارای شریک زندگی هستند در مقایسه با سایر افرادی که به تنهایی این دوران را سپری میکند دارای امید به زندگی بیشتری هستند که این خود میتواند عاملی برای میانگین افزایش سن افراد در جامعه نیز باشد.
تغییر سبک زندگی
لازم به ذکر است که امروزه شاهد تغییر در سبک زندگی افراد جامعه هستیم، بدین معنا که دیگر خانوادهها فرزندان کمی دارند. از این رو هنگام فوت همسر مجبور هستند که به تنهایی زندگی خود را ادامه دهند. بهطور کلی تحمل این شرایط برای افراد سالمند بسیار سخت و طاقت فرسا خواهد بود، چراکه نیاز به همدم در دوران سالمندی بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود بنابراین بسیاری از روانشناسان توصیه میکنند که با توجه به اینکه امروزه سبک زندگی افراد تغییر یافته است بنابراین باید شرایط ازدواج سالمندان نیز بیش از هر زمان دیگری فراهم شود. جالب است بدانیم که بر اساس تحقیقات میدانی صورت گرفته ازدواج در دوران سالمندی یکی از بهترین انواع ازدواج میباشد، چراکه در این دوران بر تصمیمهای لحظهای و احساسی نمیگیرد که این خود میتواند تاثیر بسزایی در موفقیت ازدواج داشته باشد.
متاسفانه در حال حاضر این باور اشتباه در میان مردم جامعه وجود دارد که ازدواج در دوران سالمندی خود میتواند در تضاد با وفاداری به همسر سابق باشد، اما این در حالی است که باید اذعان داشت که ازدواج در دوران سالمندی یک اصل انکار ناپذیر به حساب میآید چراکه رسیدگی، توجه و همچنین داشتن امید در این دوران از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است. در پایان باید خاطرنشان کرد که ازدواج سالمندان امروز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، از این رو انتظار میرود با انجام فرهنگسازیهای لازم شرایط را برای ازدواج افراد سالمند فراهم کرد، چراکه با توجه به اینکه جمعیت سالمندان رو به افزایش است، بنابراین انجام فرهنگسازیهای لازم در این خصوص خود میتواند باعث ارتقای سلامت روحی و جسمی سالمندان شود.
آرمان
به گزارش ایران مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را مسبب یغمای کودکی میداند و میگوید: این عوامل سبب شده که کودکی کودکان زبالهگرد به مخاطره افکنده شود. به نظر میآید در مقابل این پدیده باید موضعی داشت. با توجه به اهمیت موضوع به عنوان نهادهای مدنی باید به عرصه سیاستگذاری کمک کنیم. درسال 1379 ایدهای طرح شد که برای حل مسأله باید پژوهشی صورت بگیرد و بر اساس آن راهکارهای مناسب ارائه شود ولی هنوز راهکار مطمئنی که روی میز قرار بگیرد، طرح نشده است. ما یک هدف آرمانی داشتیم و هنوز هم داریم و آن هم حذف زبالهگردی کودکان است، هرچند خیلیها گفتند این کار امکان ندارد و ما باید تلاش کنیم واقعیات را دستکاری کنیم.
فرشید یزدانی در نشستی به مناسبت روزجهانی منع کار کودک با عنوان «یغمای کودکی» توضیح میدهد: حدود 14 هزار زبالهگرد در تهران وجود دارد که از این تعداد 4700 نفر کودک هستند یعنی رقمی در حدود یکسوم و عمده زبالهگردها، در واقع بیش از 90 درصد آنها هم از اتباع افغانستان هستند.
برآوردهای مالی طلای سیاه
به گفته این فعال حوزه کودک، اگر قیمت متوسط هر کیلو زباله خشک 2500 تومان باشد، ارزش زبالههای خشک در سال 1397 در تهران 2640 میلیارد تومان است که بخشی را بازیافت و بخش زیادی را به صورت غیررسمی جمعآوری میکنند. این در حالی است که قیمت خرید از زبالهگردها تنها 450 تومان است و در نهایت 410 میلیارد تومان سهم زبالهگردها خواهد شد و میتوان گفت که 15.6 درصد از مجموع ارزش گفته شده به زبالهگردها میرسد و کودکان از این رقم تنها 2.4 درصد سهم دارند و ماهانه در حدود 1.5 میلیون تومان دریافتی هر زبالهگرد است.
آنچه پرواضح است این نکته است که کودکی کودکان در حالی به یغما میرود که افرادی در پشت پرده سیاه و تاریک زبالهگردی در حال کسب درآمدهایی غیرقابل باور هستند.
قوانین غبارآلود منع بکارگیری کودک
پدیده زبالهگردی کودکان در حالی شایع است که قوانین منع بکارگیری کودکان در دنیا و در کشور ما وجود دارند اما هیچ توجهی به آنها نمیشود و در واقع میتوان گفت به هیچ عنوان قدرت بازدارندگی ندارند.
فرشید خضری، یکی از فعالان حوزه کودک با طرح این پرسش که چه عواملی باعث شکلگیری پدیده زبالهگردی کودکان است، میگوید: علاوه بر اینکه باید به دنبال عوامل این پدیده شوم باشیم، برای ساماندهی، جمعآوری و تفکیک هم باید دنبال راهکار باشیم. در نهایت این پدیده، پیامدهای زیستی، فیزیکی و روانی دارد. در مطالعهای که حدود 9 ماه در کل مناطق 22 گانه شهر تهران داشتیم، با 302 زبالهگرد مصاحبه شده و از این تعداد 141 نفر کودک بودند. هر زباله گرد بهطور میانگین 10 ساعت کار میکند و پیشبینی میشود در فصل تابستان ساعات کاری این افراد طولانیتر شود.
وی با اشاره به اینکه، فقر و فقدان فرصتهای اقتصادی و شیوه غلط مدیریت پسماندهای شهری مسبب اصلی زبالهگردی و زبالهگردی کودکان است، میافزاید: شیوه واگذاری جمعآوری زبالهها به پیمانکاران کاملاً اشتباه است زیرا پیمانکاران نباید از کودکان برای جمعآوری زبالهها استفاده کنند آن هم در حالی که حتی ابزارهای پیش و پا افتاده برای جمعآوری زباله، در اختیار کودکان قرار نمیدهند. علاوه بر مشکلات یادشده، شهرداری هم هیچ نظارتی بر کار پیمانکاران ندارد.
به گفته خضری، به دلیل نبود حداقل امکانات زندگی، خطرات فراوانی این کودکان را تهدید میکند. بر اساس پژوهش انجام شده حدود 75 درصد از این کودکان زخمی شدهاند و آمار ابتلا به بیماریهای واگیر هم در زبالهگردها بسیار بالا است. نزدیک به 57 درصد از زبالهگردها نوعی از موادمخدر مصرف میکنند، همین امر سبب میشود کودکان هم زمینه اعتیاد داشته باشند. کودکان زبالهگرد قربانی اشکال مختلفی از خشونتها و جرائم هستند و چارهای جز این نداریم که برای ساماندهی این کودکان مجموعهای از عوامل و راهکارها را برای حل نظاممند مسأله، در نظر بگیریم.
حوزه فقر به معاونت رفاه هم مربوط میشود
معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز در این نشست با بیان اینکه برخی سیاستگذاریها بسیار پیچیده هستند، معتقد است: در حوزه زبالهگردی تاکنون راهحلی کارگشا ارائه نشده است.
احمد میدری میگوید: تا وقتی به برخی ارزشها پایبند باشیم نمیتوانیم مشکلات را حل کنیم به عنوان نمونه وقتی نمیخواهیم حضور افاغنه را در ایران به رسمیت بشناسیم چطور میخواهیم مشکلی را حل کنیم؟ در حال حاضر 2 تا 3 میلیون افغان در کشور داریم که تنها 700 هزار نفر از آنها به صورت رسمی در کشور زندگی میکنند. یکی از مخالفان، خانه کارگر است که معتقد است تنها در صورتی نیروی کار باید به کشور وارد شود که نیروی کار ماهر باشد و بتوان گفت که در تخصص مورد نظر، نیروی کار ایرانی در کشور وجود نداشته باشد.وی به مورد دیگری از تضادهای موجود اشاره کرده و میافزاید: وقتی کار کردن کودک را قبول نداریم چطور میتوانیم کارفرما را ملزم به رعایت بهداشت و انجام آزمایشهای ادواری یا آموزش کودک کار کنیم؟
به اعتقاد میدری تضادهای موجود در جامعه مثلاً نمونههایی که در فوق یاد شد، سبب شده هنوز نتوانیم به راهحل مشترکی برسیم.
چرا مسأله زبالهگردی اتفاق میافتد؟
سرپرست پژوهش زباله گردی کودکان، در پاسخ به این پرسش به «ایران» میگوید: به مقوله زبالهگردی کودکان کمتر توجه شده و کار زیادی از این دست پژوهشهای علمی مطابق با استانداردهای پژوهشی انجام نشده است. دلیل دوم هم نظارت نکردن دستگاههای شهرداری و مدیریت پسماند زباله است. علاوه بر موارد یادشده مجموعهای از کارهای پیچیده و بسیار گسترده سبب شده مهاجران افغان روز به روز بیشتر شده و به دلیل ارزان بودن به این کار گرفته میشوند و در نهایت شاهد وجود تجارت عظیم طلای کثیف هستیم.
کامیل احمدی در ادامه میافزاید: ما شهروندان هم در قبال این معضل هیچ مسئولیتی نمیپذیریم و با رشد صنعتی شدن هر روز غذاهای بستهبندی شده و محصولات آمادهای خریداری میکنیم که به این موضوع دامن میزند. مسأله دیگر هم عدم آموزش شهروندان در خصوص تفکیک زبالهها است. به اعتقاد احمدی چاره کار، مدیریت پسماند توسط شهرداری و مکانیزه شدن جمعآوری زباله است. در کشورهای نیمه توسعه یافته و رو به رشد تجارب خوبی در این خصوص به دست آمده که میتواند مؤثر و کارآمد باشد. دولت باید در بودجه گذاریها تجدید نظر کند و محلهای استاندارد متعددی برای دفع زباله پیشبینی کند.
برش
سهم میلیاردی شهرداری از گردش مالی «زباله»
یک عضو شورای شهر تهران گفت که سهم شهرداری تهران از گردش مالی ۲ تا ۳ هزار میلیاردتومانی زباله تنها حدود ۲۰۰ میلیارد تومان است.به گزارش ایسنا، بهاره آروین در مراسم رونمایی از پژوهش «یغمای کودکی» که در آستانه روزجهانی مبارزه با کار کودکان در باب شناخت، پیشگیری و کنترل پدیده زباله گردی کودکان تهران برگزار شد، با بیان اینکه شهرداری تهران از مجموع ۲ تا ۳ هزار میلیارد تومان گردش مالی حوزه زباله در مجموع ۲۰۰ میلیارد تومان سهم دارد گفت: مدیریت شهری در دوره اخیر توانسته است با ایجاد رقابت و از بین بردن محدودیتها و حضور پیمانکاران مختلف این رقم را از ٢٠ میلیارد به ٢٠٠میلیارد برساند.
وی با بیان اینکه میزان درآمد از حوزه زباله با سقف درآمدی که باید شهرداری از آن کسب کرده و برای شهروندان هزینه کند فاصله زیادی دارد اظهار کرد: بنابراین نسبت شهرداری با مسأله زبالهگردی بر اساس بیتفاوتی شهرداری نبوده است. شهرداری در مورد زبالههایتر مناقصه و در مورد زبالههای خشک مزایده برگزار میکند. در هر دو حوزه هم رانت و فساد و مافیا هست.
ایران /مهسا قویقلب