به گزارش مهر، محققان دانشگاه ساوت استرالیا و دانشکده کالج امپریال انگلیس در مطالعه ای مشترک دریافتند افراد دارای میزان بالا آهن در مقابل ابتلا به کم خونی مصون هستند و کمتر در معرض ابتلا به کلسترول بالا قرار دارند، اما احتمال ابتلا آنها به بیماری کبدی، دیابت و عفونت های پوستی باکتریایی بیشتر است.
«ببن بنیامین»، عضو تیم تحقیق از دانشگاه ساوت استرالیا، در این باره می گوید: «ارتباط بین مازاد آهن و ریسک کمتر ابتلا به کلسترول بالا بسیار مهم است.»
وی در ادامه می افزاید: «این یافته مسئله مهمی است چراکه کلسترول بالا فاکتور پرخطر اصلی ابتلا به بیماری قلبی-عروقی و سکته است و طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی سالانه موجب مرگ حدود ۲.۶ میلیون نفر در جهان می شود.»
این محققان همچنین دریافتند افراد دارای میزان بالا آهن بیشتر در معرض ابتلا به دیابت و عفونت پوستی باکتریایی قرار دارند. در سال ۲۰۱۵، ۲۱ میلیون نفر دچار چنین عفونت پوستی ای شده بودند و ۱۷ هزار نفر هم جان شان را از دست داده بودند.
عامل قتل های سریالی که راز جنایت های وحشتناک او اسفند سال گذشته و با کشف جسد مرد 57 ساله در شهرک مهرگان مشهد لو رفت، درحالی زندگی پیچیده اش را برای خبرنگار خراسان بازگو کرد که 16 سال از عمرش را پشت میله های زندان گذرانده است و از کشتن سه نفر در «پاتوق سیاه» به راحتی سخن می گوید. آن چه می خوانید گفت وگوی چند ساعته خبرنگار خراسان با این قاتل خطرناک است.
نامت چیست؟ علیرضا – ر هستم.
چند سال داری؟ سال 1360 متولد شدم و تقریبا وارد 38 سالگی می شوم.
درس هم خوانده ای؟ بله! تا کلاس دوم راهنمایی سواد دارم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟ به خاطر رفیق بازی! در خانواده ام کسی نبود مرا درک کند!
معتادی؟ بله! اوایل که زندان بودم شیره و تریاک مصرف می کردم اما الان مواد مخدر صنعتی می کشم!
سیگار چطور؟ همه اعتیادها ابتدا از کشیدن سیگار شروع می شود چطور سیگار نمی کشم!
اولین بار چند سالت بود که سیگار کشیدی؟ در دوران ابتدایی درس می خواندم! با دوستانم به باغ یا بیابانی می رفتیم و یک بسته سیگار را یک جا می کشیدیم!
چرا؟ فکر می کردم ابهت دارد! با کشیدن سیگار احساس بزرگی می کردم.
در مشهد زندگی می کنی؟ خیلی وقت نیست که از زندان آزاد شده ام! قبلا در یکی از روستاهای تایباد زندگی می کردیم اما بعد از آزادی از زندان به مشهد بازگشتم تا در خانه ویلایی ارثیه ای که از پدرم در شهرک مهرگان باقی مانده بود، روزگارم را بگذرانم!
همین منزلی که به پاتوق معتادان تبدیل شده بود؟ بله! در همین جا زندگی می کردم.
چند سال زندان بودی؟ بیشتر از 16 سال از عمرم را در زندان گذراندم.
اولین بار که زندان را تجربه کردی چند ساله بودی؟ 14 سال بیشتر نداشتم که به خاطر اعمال منافی عفت حدود سه سال در کانون اصلاح و تربیت بودم!
بعد از آزادی چه کردی؟ هنوز چند ماه بیشتر از آزادی ام نگذشته بود که دوباره به خاطر آزار و اذیت یک دختر 10 ساله باز هم به مدت 10 سال روانه زندان شدم!
یکی از برادرانت را که به قتل رساندی، برادر دیگرت چگونه فوت کرد؟ او شش سال از من کوچک تر بود، سقف انباری خراب شد و از ناحیه کمر آسیب دید که بعد هم در زندان جان سپرد.
چگونه سقف خراب شد؟ کبوتر باز بود! برای آن ها لانه گنبدی شکل ساخته بود که سقف آن فرو ریخت و قطع نخاع شد. البته معتاد هم بود.
چرا در نوجوانی به زندان افتادی؟ پرشر و شور بودم! همه از دستم عذاب می کشیدند حتی در زمان تحصیل پرونده ام را زیر بغلم دادند و اخراجم کردند! هیچ مدرسه ای مرا قبول نمی کرد! کسی را هم نداشتم که راه درست زندگی را به من بیاموزد! بچه ها را کتک می زدم! درس نمی خواندم! همه توجه پدر و مادرم نیز به دو برادر بزرگ ترم «س» و «جبار» بود.
برادران بزرگ تر تو را راهنمایی نمیکردند؟ چرا یک بار همین جبار (مقتول) به خاطر کشیدن سیگار چنان مرا کتک زد که غش کردم.
خیلی از او ناراحت شدی؟ این کار او از همان دوران کودکی برایم یک عقده و کینه شده بود! البته کارش به خاطر کشیدن سیگار درست بود و باید مرا از این کار منع می کرد ولی رفتارش درست نبود چون از همان زمان درصدد انتقام از او برآمدم.
اولین بار کجا مواد مصرف کردی؟ آن زمان 13 سال داشتم که به خانه یکی از بستگانم رفتم! آن ها آهنگ ضبط می کردند و تا صبح بیدار بودیم. همان جا بود که برای اولین بار «بنگ» کشیدم تا به آن ها بفهمانم که من هم بزرگ شده ام!
چگونه معتاد شدی؟ سال 74 وقتی به مدت سه سال روانه زندان شدم! به طور قاچاقی و پنهانی در زندان مواد مصرف می کردم و با این کارم احساس غرور داشتم. بعد از سه سال که آزاد شدم دوباره به مصرف مواد ادامه دادم و پولش را از پدر و مادرم می گرفتم! اگرچه مدت زیادی در بیرون از زندان نبودم!
چند بار به زندان افتادی؟ روی هم هفت بار سابقه دارم! البته برخی از این سوابق در زندان بود به خاطر این که هنگام مصرف مواد دستگیر می شدم و دوباره مدت محکومیتم بیشتر می شد! خلاصه 16 سال از عمرم را در زندان گذراندم.
اولین بار بعد از سه سال که آزاد شدی؛ چند ماه بعد دوباره به زندان بازگشتی؟ فقط چهار ماه بعد! در زندان هم رفتار خوبی نداشتم به همین خاطر همواره سعی می کردند مرا به زندان های دیگر بفرستند اما آن ها هم برای پذیرش من بهانه های زیادی می تراشیدند با وجود این عمرم را در زندان گذراندم.
چگونه در زندان مواد مخدر تامین می کردی؟ وقتی در زندان یکی از شهرهای خراسان رضوی بودم و کسی از هم بندی هایمان آزاد می شد با هم قرار رمزی می گذاشتیم مثلا او با موتورسیکلت به پشت دیوار زندان می آمد و بعد از زدن دو بوق ممتد، مواد را از روی دیوار پرت می کرد، درست زمانی که ما در هواخوری بودیم و او این ساعت را می دانست! من هم مواد را برمی داشتم!
یعنی کسی متوجه نمی شد؟ چرا! در خیلی از موارد دستگیر می شدم نگهبان ها خیلی از من زرنگ تر بودند به همین دلیل هم پرونده هایم روی هم انباشته می شد و دوران محکومیت بیشتری را تحمل می کردم!
پدر و مادرت چه زمانی فوت کردند؟ پدرم در سال 82 فوت کرد و مادرم نیز هشت سال قبل از دنیا رفت.
پدرت چه کاره بود؟ کفاشی داشت! مرد خوبی بود حتی دو بار روزنامه ها با او مصاحبه کردند!
آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟ حدود یک سال و نیم قبل بود.
چرا به مشهد آمدی؟ بچه ها خبر آوردند که برادرت جبار خانه ویلایی مشهد را به «پاتوق» تبدیل کرده و معتادان را دور هم جمع می کند غیرتی شدم و به مشهد آمدم تا او را از این کار بازدارم!
از سوی دیگر هم سابقه دار بودم و نمی خواستم در شهر مرزی بمانم!
آن منزل خالی از سکنه بود؟ نه! برادرم «س» آن جا را اجاره داده بود که من از او خواستم هر چه زودتر خانه را تخلیه کند!
به او گفتم: فکر نکنی که من وقتی به مشهد آمدم در پارک می خوابم! او هم که می دانست من لجباز هستم از ترس پول مستاجر را داد و خانه را تخلیه کرد.
برادرت جبار (مقتول) هم در همان خانه زندگی می کرد؟ بله! او اعتیاد شدیدی داشت، زنش هم جدا شده بود! و در کنار من زندگی می کرد ولی دوستان معتاد زیادی داشت که من آن ها را بیرون کردم.
پس چرا او را کشتی؟ برادرم مرا مزاحم خودش می دانست و قصد داشت ارثیه (خانه) را بالا بکشد از سوی دیگر هم به هر حیله ای متوسل می شد تا مرا دوباره به شهرستان بفرستد ولی من به دوستان او گفتم اگر مواد می خواهید خودم به شما می دهم! کاری به من نداشته باشید!
فقط برای همین دست به قتل زدی؟ نه! او بارها سعی کرد مرا به قتل برساند! حتی یک بار خانه را به آتش کشید تا چنین وانمود کند که من هنگام خماری دچار سوختگی شده ام!
مشکلات زیادی با هم داشتیم به همین خاطر او را کشتم!
جسد را چه کردی؟ در همان خانه سوزاندم و در یک چاله دفن کردم!
اما جسد تکه تکه بود؟ پلیس می گوید تو جسد را اره کرده ای! اما من پاهایش را اره نکردم! من فقط جسد را به آتش کشیدم ولی زمانی که می خواستم بقایای پیکر برادرم را درون چمدانش بگذارم، جا نمی شد به همین خاطر پاهایش کنده شد!
آن پیرزن را چرا به قتل رساندی؟ او ضایعات جمع کن و معتاد بود. وقتی به خانه ام آمد من خواب بودم فکر کردم موادم را سرقت کرده است با هر ترفندی که خواستم مواد مخدرم را پس بگیرم زیر بار نمی رفت به همین دلیل او را کشتم.
چرا جسد آن زن را دفن نکردی؟ من تا صبح کنار جسد او بودم و فکر می کردم که چگونه از شر جسد خلاص شوم! ناگهان فکری به ذهنم رسید و جسد را درون موکت گذاشتم و لوله کردم سپس آن را روی دوشم انداختم و در کوچه بالاتر درون یک زمین مخروبه رها کردم.
دوست برادرت را با چه انگیزه ای به قتل رساندی؟ او به نبود برادرم در منزل مشکوک شده بود چرا که آن ها با یکدیگر دوست بودند و همواره با نیش و کنایه از من درباره برادرم جبار سوال می کرد وقتی فهمیدم که او احتمالا از قتل باخبر شده است به ناچار او را هم با همان شیوه دو قتل دیگر کشتم و جسدش را در حیاط منزل دفن کردم.
چه شد که به بندرعباس گریختی؟ یک روز وقتی به خانه بازگشتم همه چیز را به هم ریخته دیدم و فهمیدم که جسد مرد 57 ساله را بیرون آورده اند! این بود که ترسیدم و به تهران و اصفهان و بعد هم به بندرعباس گریختم که آن جا خودم را به پلیس معرفی کردم.
چرا؟ چون عذاب وجدان داشتم!
اگر در مشهد خودت را معرفی می کردی بهتر نبود؟ نه! وقتی در بندرعباس و کنار دریا نشسته بودم با پیرمردی آشنا شدم او مرا تشویق کرد که خودم را معرفی کنم ضمن این که با خودم گفتم، چند ماه طول می کشد تا مرا به آگاهی مشهد تحویل بدهند و در همین فاصله خانواده های مقتولان سرد می شوند و از خطای من می گذرند!
حرف آخر؟ پشیمانم!
سابقه خبر
اسفند سال 97 و در پی اعلام گم شدن یک مرد 57 ساله پراید سوار، تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با دستور سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) آغاز شد.
کارآگاهان دایره فقدانی آگاهی که به سرپرستی سرهنگ سرایانی فعالیت های پلیسی خود را با ردیابی های اطلاعاتی ادامه می دادند با کشف پراید مرد 57 ساله به سرنخ هایی از جنایت رسیدند و این گونه بود که با دستورات ویژه قاضی کاظم میرزایی بررسی ها به منازل اطراف محل کشف پراید کشید و جسد دفن شده او در «پاتوق سیاه» کشف شد. گزارش خراسان حاکی است، بدین ترتیب «علیرضا» که فراری بود و در آن منزل سکونت داشت تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و در بندرعباس به دام افتاد و بعد از انتقال به مشهد و در بازجویی های تخصصی در حضور سرهنگ بهرام زاده (رئیس دایره قتل) و سرهنگ نجفی (افسر پرونده) راز دو جنایت دیگر را نیز فاش کرد.
سجادپور
آرایش جنگی و آمادهباش نظامی در ایران و منطقه پس از انهدام پهپاد امریکایی درحریم هوایی ایران شرایط تازهای را رقم زده است. دونالد ترامپ میگوید پس از فرمان حمله به سه نقطه در ایران به دلیل تلفات انسانی احتمالی ۱۵۰ نفره درمراکز ایران این تصمیم را لغو و این میزان تلفات با سرنگونی هواپیمای بدون سرنشین را در تناسب ندیده است. این دلیل یا هر دلیل دیگری که مانع از عملیات اجرای آتش بر مراکز ایرانی شده باشد، دارای اهمیت است ولی این به معنای پایداری ماندن این شرایط هم نیست.
احتمالا محاسبات نظامی و تاکتیکی دیگری دراین تصمیم ترامپ نقش برجستهتر داشته است و شاید برای آمادگی بیشتر و توازن قوای دقیقتر و کاهش تلفات نیروهای امریکایی این اقدام انجام شده باشد.
ولی هر چه شده و به هردلیل که این تصمیم گرفته شده باشد، فرصت تازهای برای ایران فراهم میکند که با استفاده از امکانات و تواناییها به جستجوی راهی تازه برای برونرفت از شرایط نه جنگ ونه گفتوگو اندیشیده وفرصتی مناسبی را پدید آورد. تبدیل تهدید به فرصت نیز نشانهای از توانمندی خواهد بود. ابزار دفاع پیشرفته و تواناییهای نظامی با توان گفتوگو ومذاکره پیوندی تنگاتنگ خواهد داشت و ایران میتواند از توان دفاعی و قدرت نیروهای انسانی در منطقه به عنوان برگ برنده در گفتوگوها بهره لازم را ببرد. حتی در شرایط جنگ هم داشتن خط ارتباط اضطراری مفید و ابزاری کارآمد و شناخته شده است و به هر دلیل نباید همه راههای ارتباطی را از میان برداشت.
گفتوگو همیشه و در همه حال بهتر از ستیز و نبرد است و پایان هر ستیزی نیز گفتوگو رقم خواهد خورد. این بارهم گروه تندرو در کاخ سفید در برابر نظامیان آگاه امریکایی از شرایط منطقه و دشواریهای ورود به جنگی تازه و قدرت اثرگذاری دفاعی ایران در وزارت دفاع و منطقه دچار شکست شدند، ولی برای جبران این شکست دست به هر اقدام دیگری نیز خواهند زد. همپیمانان منطقهای امریکا نیز دست از تلاش و تحریک برنخواهند داشت. هم امارات متحده عربی و هم عربستان و اسرائیل دراین میانه آتش بیار معرکهای خواهند بود که خود نیز جان به سلامت از آن به در نخواهند برد. آنها با سادهاندیشی به ویرانی ایران میاندیشند. حمله نظامی به ایران از سوی هیچ کس و هیچ گروه میهندوست ایرانی مورد استقبال قرار نخواهد گرفت و برای حملهکننده اعتبار خلق نخواهد کرد.
ولی گفتوگو حتی با ترامپ از سوی بسیاری از کنشگران و سیاستمداران و دوستداران ایران به عنوان فرصتی که شاید به سرعت از دست برود مورد تاکید است.
معنای گفتوگو تن دادن و پذیرش شرایط طرف مقابل نیست؛ بلکه بیان خواستهها و دیدگاهها به صورت روشن و تلاش برای رسیدن برخی نقاط مشترک است. ایران وامریکا در مقوله برخورد با طالبان در افغانستان و داعش درعراق و سوریه به نقاط مشترک مهمی دست پیدا کرده بودند که همین نقاط مشترک مبنای همکاریهای اعلام شده و نشده شد و بهگونهای تامین کننده منافع ملی هر دو کشور هم بود. برخوردهای خردورزانه مبنی بردرک درست تحولات و یافتههای میدانی و پرهیز از اسیر شدن در دام شعارزدگی و هیجانآفرینی مهمترین مقولهای است که دستاوردهای مهمی خواهد داشت.
تلاش برای پیشگیری از جنگ و برخورد نظامی و فرستادن نشانههایی مبنی بر تلاش برای آماده شدن به مرحله گفتوگو و فرستادن پیامهای روشن به برخی مقامهای اثرگذار در مجلس سنا ونمایندگان وگروههای فکری امریکا و ارتباط سازماندهی شده با افکار همگانی امریکا از طریق رسانههای فعال در جریان محافظهکار و لیبرال و فعالکردن لابیهای ایرانی با توجه به مقررات لابیگری در امریکا بخشی از اقداماتی است که میتواند نقشی اثربخش درکاهش تنشها و پیشگیری از برخوردهای ویرانگری که احتمال آن هم کم نیست، منجر شود. اگر از این فرصتها به خوبی استفاده نشود، فرصت بازیابی این موقعیتها را نخواهیم داشت. تهور و شجاعت بایستی با خردورزی و آیندهنگری و واقعیتهای میدانی و تغییرات روابط بینالمللی و فرصتها و امکانات گره بخورد. برخی بهبه و چهچهها درکوتاهمدت بسیار مفید و در درازمدت بسیار ویرانگر خواهند بود.
همدلی/یدالله اسلامی
جوان تهرانی وقتی دید مرد همسایه خانه اش را برای رفتن به سرکار ترک کرده است با کارت در را باز کرد و خود را بالای سر زن جوان رساند که خواب بود. زن تهرانی که از خواب پریده بود از ترس تسلیم خواسته شیطانی شد و بعد با مراجعه به دادگاه خواستار مجازات وی شد.
صبح شیطانی
ابتدای سال ۹۶ بود که زن ۳۵ ساله ای به نام نسترن هراسان خود را به کلانتری یافت آباد تهران رساند و پرده از سرنوشت تلخ خود برداشت. نسرین با گریه گفت: ساعت ۶ صبح امروز شوهرم مثل همیشه خانه را ترک کرد تا به محل کارش برود. وی افزود: من در خانه خواب بودم که مرد همسایه با شگردی خاص در خانه مان را باز کرد و وارد شد او با بی اعتنایی به التماس هایم به من تعرض کرد و با تهدید از من خواست تا در این باره به کسی حرفی نزنم. با شکایت این زن،وی به پزشکی قانونی معرفی شد و با توجه به نتیجه بررسی های پزشکی ردیابی مرد همسایه به نام آرش در دستور کار قرار گرفت. خیلی زود آرش ۴۰ ساله دستگیر شد و با داستانسرایی عجیبی اصرار به بی گناهی کرد تا اینکه در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه دادگاه نسرین در جایگاه ایستاد و درحالیکه گریه می کرد گفت:آرش که مرد همسایه مان بود مدتها برایم مزاحمت ایجاد میکرد .اما من از ترس آبرویم حرفی به شوهرم نمی زدم تا اینکه آن روز صبح خواب بودم که همسایه طبقه بالا با استفاده از یک کارت در خانه را باز کرد و وارد شد. او مرا آزار داد و سپس گریخت. به همین خاطر از او شکایت دارم . آرش نیز در دفاع از خود گفت: من قبول دارم با زن همسایه رابطه پنهانی داشتم اما خودش بارها مرا به خانه اش دعوت کرده بود اما حالا به دروغ میگوید من به زور او را آزار داده ام. آن روز قرار بود در خانه را باز بگذارد تا وارد خانه شوم .او خودش دررا باز گذاشت و من به آنجا رفتم اما حالا نمی دانم چرا از من شکایت کرده است. مرد پلید گفت: زن همسایه همیشه می گفت همسرش به او خرجی نمی دهد به همین خاطر بارها از من خرید کرده و پول دستی گرفته بود .حالا گمان می کنم برای اینکه پول هایم را به من برنگرداند چنین شکایتی را مطرح کرده است .
نظریه 2 پهلوی پزشکی قانونی
در پایان جلسه قضات با توجه به نظر پزشکی قانونی که در گزارشی آثار رابطه با دو نفر را تایید کرده ولی گفته بود مشخص نیست دی ان ای کشف شده متعلق به آرش است یا فردی دیگر ! آرش را به خاطر رابطه پنهانی با زن همسایه به ۹۹ ضربه شلاق ،یک سال تبعید و 124 ساعت کار نظافتی اجباری محکوم کرد. بنابر این گزارش ؛ این حکم که با اعتراض آرش و نسرین به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور ارجاع شده بود بعد از بررسی های تخصصی مورد تایید قرار گرفت.
خراسان
به گزارش تسنیم، روز گذشته دستور العمل سازمان مالیاتی در خصوص اخذ مالیات از اشخاص حقیقی و حقوقی خریدار سکههای پیش فروش شده بانک مرکزی از سوی تسنیم، منتشر شد. گفتنی است، این دستورالعمل مخصوص خریداران بیش از 200 سکه و سایر افرادی است که تمایل به استفاده از تسهیلات مالیات مقطوع سکه نداشته اند میباشد.
بر اساس این دستور العمل، چنانچه مودی اقدام به تسلیم اظهارنامه مالیاتی و ابراز خرید و یا اعلام موجودی سکه حسب مورد در موعد مقرر ننموده باشد، اداره امور مالیاتی مربوطه، اظهارنامه مالیاتی مودی را با اطلاعات دریافتی تطبیق داده و ضمن رسیدگی و اظهارنظر در خصوص میزان فروش و همچنین موجودی پایان دوره سکه وفق مقررات مربوط و این دستورالعمل نسبت به تشخیص مالیات اقدام کند.
در مواردی که مودی از تسلیم اظهارنامه مالیاتی در موعد مقرر خودداری نموده و اسناد و مدارک مثبته مبنی بر فروش و یا عدم واگذاری سکه خریداری شده از بانک مرکزی جمهوری اسلامی را ارائه ننماید، در این صورت چنانچه اسناد و مدارک مثبتهای مبنی بر احراز قیمت فروش سکه ارائه یا واصل نشود با رعایت مقررات، تفاوت مبلغ خرید از بانک مرکزی با بهای روز سکه در تاریخ تحویل از سیستم بانکی مبنای محاسبه مالیات قرار میگیرد.
بر این اساس، افرادی که در موعدهای نزدیک تر اقدام به پیش خرید سکه کردهاند با توجه به عدم افزایش قیمت مالیات به شدت کمتری پرداخت خواهند کرد. به عبارت دیگر خریدارانی که تا قبل از شهریور ماه سال 97 سکههای پیش فروش شده را دریافته کردهاند با توجه به عدم رشد قیمت سکه در آن برهه و همچنین نزدیک بودن قیمت روز سکه به قیمت پیش خرید، مالیات بسیار کمتری پرداخت خواهند کرد.
این درحالی است که با توجه به جهش قیمتها در انتهای تابستان سال 97 خریدارانی که بعد از این برهه سکههای خریداری شده را دریافت کردهاند مالیات بسیاری بیشتری را پرداخت خواهند کرد. این در حالی است که اگر معیار قیمت روز در نظر گرفته شود همه افرادی که سکه پیش خرید کردهاند تقریبا به یک میزان مالیات پرداخت خواهند کرد.
لازم به ذکر است، این دستورالعمل تنها شامل افرادی خواهد بود که سکه های پیش فروش شده را در سال 97 دریافت کنند و سایر تحویل گیرندگان در سال 98 و 99 در دو سال آینده بایستی اظهارنامه مالیاتی ارائه کنند.