به گزارش برترین ها، بازیگران آفریقایی تا چندین سال قبل، شانس دیده شدن در سینمای جهانی را نداشتند، اما امروزه ما ستارههای آفریقایی زیادی را میبینیم که در صنعت سینمای هالیوود، درخشیده اند. در این مطلب ما موفقترین بازیگران آفریقایی را که در هالیوود به خوبی درخشیده اند و شهرت جهانی برای خود کسب کرده اند، به شما معرفی کرده ایم.
شارلیز ترون
شارلیز ترون، هنرپیشه و تهیهکننده آفریقای جنوبی-آمریکایی است که سابقاً در زمینه مد نیز فعالیت داشت. او شهرت خود را با بازی در فیلم «وکیل مدافع شیطان» در سال ۱۹۹۰ به دست آورد. از دیگر فیلمهایی که او در آن به خوبی درخشیده میتوان به «۲ روز در دره»، «جو یانگ نیرومند»، «قوانین خانه سایدر» و... اشاره کرد. ترون برای بازی در نقش قاتل سریالی زن در هیولا توانست علاوه بر کسب نقدهای مثبت منتقدین، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را ببرد و اولین آفریقایی باشد که در رده بازیگران، موفق به کسب اسکار میشود. او همچنین برای بازی در فیلم «سرزمین شمالی» نامزد جایزه اسکار شد. این ستاره آفریقایی آنقدر در حرفه اش موفق بود که در نهایت در سال ۲۰۰۵، ستارهای را در بلوار مشاهیر هالیوود از آن خود کرد.
لوپیتا نیونگو
لوپیتا نیونگو بازیگر و کارگردان کنیایی-مکزیکی است که بعد از فارغالتحصیلی از دانشکده همپشایر در رشته مطالعات فیلم و سینما، حرفه خود را به عنوان دستیار تهیهکننده شروع کرد. اولین حضور او به عنوان بازیگر در فیلم «رودخانه غربی» ساخته سال ۲۰۰۸، باز میگردد. او بعد از آن در سریالی کنیایی به نام «شوگا» بازی کرد و در سال ۲۰۰۹ فیلم مستندی به نام «در ژنهای» را تهیه و کارگردانی کرد. بعد از مدتی لوپیتا نیونگو موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد خود از مدرسه نمایش دانشگاه ییل شد و در ادامه در اولین فیلم مشهورش که به کارگردانی استیو مککوئین بود، یعنی فیلم «۱۲ سال بردگی» شروع به ایفای نقش کرد. نقشآفرینی زیبای او در این فیلم مورد تحسین منتقدین و مخاطبین قرار گرفت و علاوه بر جوایز و نامزدیهای بسیار، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن نیز به وی اعطا شد.
فعالیت و موفقیتهای لوپیتا نیونگو تنها به سینما باز نمیگردد؛ او در سال ۲۰۱۴ به عنوان یکی از چهرههای میو میو انتخاب و در چندین مجله مختلف مد و لباس نیز ظاهر شد.
کندیسه مککلور
کندیسه مککلور بازیگر اهل آفریقای جنوبی است که در هالیوود موفقیتهای زیادی را کسب کرد. یکی از فیلمهای معروفی که او در آن ایفای نقش کرد و به شهرت رسید، فیلم «روز مادر» بود. البته بازیگری آرزوی کودکی او نبود. او خودش در مصاحبهای گفت که در دوران کودکی حتی در خوابش هم نمیدید که یک روز بازیگر هالیوود شود و در سطح جهانی بدرخشد. در واقع او دوست داشت که یک پزشک شود و ذرهای به بازیگری هم فکر نمیکرد، اما گویا تقدیر برایش این سرنوشت را رقم زد. از دیگر فیلمهای او میتوان به «رومئو باید بمیرد»، «کری»، «داوینچی» و «پسر هفتم» نیز اشاره کرد.
الا توماس
الا توماس بازیگر آفریقایی-آمریکایی ست که دوران کودکی اش را در آلمان گذرانده است. علاقه او به هنر به همان دوران کودکی اش باز میگردد، به طوری که او از همان سالهای فعالیت اش هنرهای نمایشی را آغاز کرد. پس از اتمام تحصیل، او به بازیگری پرداخت و خیلی زود توانست جایگاهش را در صنعت سینما و تلویزیون پیدا کند. یکی از تاثیرگذارتری نقشهای او در مجموعه تلویزیونی کمدی-درام آمریکایی «دارودسته» که از شبکه اچبیاو پخش میشد، بود. از دیگر فیلمهایی که او در آن ایفای نقش کرد میتوان به «فوتبالیستها»، «ده روز در دره»، «تمام فرزندان من» و ... اشاره کرد.
علاوه بر بازیگری، الا توماس در زمینه مد و فشن نیز فعالیت دارد. تصویر او را روی جلد مجلات مد زیادی، چون ELLE، Vogue و Glamour میتوان دید. او مادلینگ برندهای لوکسی، چون تیفانی اند کو، لیوایز، گپ و چند برند خودرو را نیز به عهده گرفته است.
الیز دو تویت
الیز دو تویت «Elize du Toit» در جنوب آفریقا به دنیا آمد و در همان جا هم بزرگ شد، اما او برای ادامه تحصیل تصمیم گرفت که به خارج از آفریقا سفر کند. در سال ۱۹۹۴، او دانشجوی دانشگاه ولینگتون واقع در نیوزلند شد و آموزش در رشته هنر را آغاز کرد. پس از آن، او در دانشگاه ادینبرگ در رشته تاریخ تحصیلات خود را آغاز کرد و در همان جا وارد تئاتر و هنرهای نمایشی شد. او تاکنون در فیلم هایی، چون «اسکار فای»، «در رویاهای تو» و «معاشقه با فلامنکو»، «دختر مادی»، «دکتر هو» و... ایفای نقش کرده است.
الیز دو تویت شهرت اش را بیشتر به خاطر بازی در مجموعه تلویزیونی احساسی «هالیوکس» به دست آورد. اگر چه او تاکنون جایزه مهمی را از آن خود نکرده، اما هر چه بیشتر پیش میرود، بر موفقیت و شهرت خود میافزاید. او در حال حاضر به همراه همسر و فرزندانش در لندن زندگی میکند.
گوگو امبتا-را
گوگو امبتا-را هنرپیشه سینما و تئاتر آفریقایی است که از سال ۲۰۰۴ میلادی تاکنون فعالیت خود را آغاز کرده است. او فعالیت حرفهای خود را از تئاتر آغاز کرد. «رومئو ژولیت» تئاتری بود که او در آن نقش ژولیت را بازی و توجهات زیادی را به سمت خود جلب کرد. پس از تئاتر، او به تدریج وارد عرصه سینما شد و در فیلمهای زیادی مانند «دکتر هو»، «آینه سیاه»، «تماس»، «دیو و دلبر»، «حقیقت مطلق»، «دولت آزاد جونز» و... بازی کرد. پدر او اهل آفریقایی جنوبی و مادرش پرستاری اهل انگلستان بود. گوگو نیز سالهای زیادی را در انگلستان زندگی کرد. او تاکنون نامزد جوایز بسیاری شد که خود گویای موفقیت او طی سالهای فعالیت اش میباشد.
تندی نیوتون
تندی نیوتون بازیگر سینما و تلویزیون اهل آفریقا است که در سال ۱۳۵۱ چشم به جهان گشود. او در فیلمهای مشهور زیادی ایفای نقش کرده است، اما از مهمترین آثار او میتوان به بازیگری در سریال «دنیای غرب»، «۲۰۱۲» و «در جستجوی خوشبختی» اشاره کرد. البته میتوان گفت که تندی نیوتون بیشتر به خاطر حضورش در فیلم «تصادف و مأموریت غیرممکن ۲» به شهرت و محبوبیت رسید. تندی نیوتون را باید بیشتر بازیگر سینما بدانیم چرا که ۹۶% آثار وی سینمایی و ۴% آثارش تلویزیونی است. با این اوصاف، او در هر فیلم و سریالی که ظاهر شده، تمام چشمها را به سمت خود جلب کرده است، به طوری که در حال حاضر جزو یکی از مشهورترین بازیگران آفریقایی هالیوود به شما میرود.
لیا کبده
لیا کبده بازیگر انگلیسی است که در اتیوپی به دنیا آمد و بزرگ شد. البته او کارش را با مادلینگ آغاز کرد. او ابتدا به عنوان مدل در تبلیغات برندهای مشهور حضور داشت و رفته رفته به عنوان طرا لباس نیز فعالیت خود را آغاز کرد. طبق آمار فوربز، در سال ۲۰۰۷، نام او به عنوان یازدهمین مدل پردرآمد جهان ثبت شد. پس از آن، او پا به عرصه بازیگری نیز گذاشت و فیلمهای مشهوری، چون «ارباب جنگ»، «چوپان خوب»، «بهترین پیشنهاد»، و «سامبا» را بازی کرد. او پس از تمام اینها، پایش را از سینما و دنیای مد فراتر گذاشت و یک خیریه برای مادران باردار و نوزادان افتتاح کرد. او در سال ۲۰۱۳ در مجله Glamor عنوان زن سال را در زمینه بشر دوستی، از آن خود کرد.
به گزارش روزنامه اعتماد، بعد از ماه رمضان مخاطبان تلویزیون در اولین قسمت از سریال «گاندو» اتفاقاتی را دیدند که از نمایش آنها در قالب یک سریال تلویزیونی تعجب کردند. سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار در اولین قسمت توانست جذاب و پرکشش برای مخاطب آغاز شود و از سوژههایی حرف بزند که مخاطب بیشتر در قالب اخبار و بحثهای ایدئولوژیک و تیکههای سیاسی بخشهای خبری مثل بیست و سی میتوانست شاهدش باشد.
یک افتتاحیه سیاسی
اولین قسمت از گاندو با تلاش ماموران امنیتی برای دستگیری یک آقازاده آغاز میشود. دو نفر مامور جوان که یکی وحید رهبانی بازیگر تئاتر و دیگری کامبیز دیرباز است، از دو نهاد امنیتی مختلف در موقعیت دستگیری کیس مورد نظر خود با نام علیرضا به یکدیگر برمیخورند و هر دو از دیگری میپرسند که چرا در صحنه حضور دارد.
یکی معتقد است که کیس مورد نظر اقتصادی است و دیگری میگوید جاسوسی است و بالاخره با هم به توافق میرسند. علیرضا پسر فردی دولتی است که در وزارت اقتصاد کار میکند. او در تدارک خارج شدن از کشور است. ماموران دیر به فرودگاه میرسند، زمانی که آقازاده مورد نظر که پرونده او بر اساس یکی از پروندههای واقعی به تصویر درآمده با یک پرواز خارجی از فرودگاه تهران خارج شده و حالا نیم ساعت است که هواپیما به پرواز درآمده است.
ماموران، اما دستور فرود هواپیما را در فرودگاه تبریز میدهند و خودشان با دو به اصطلاح عقاب به استقبال آقازاده میروند و او را با چمدان سکهها و دلارهایی که میخواسته از ایران خارج کند، دستگیر میکنند. اولین قسمت از سریال توانست مخاطب را برای ادامه قسمتهای بعدی جذب کند و اگرچه قسمتهای بعد به اندازه قسمت اول از چالشها و اتفاقات پرکشش برخوردار نبود، اما دست گذاشتن روی سوژه آقازادهها و نحوه به تصویر کشیدن ماموران امنیتی و روند قصه باعث شد این سریال از همان ابتدای پخش مورد توجه قرار بگیرد.
دلیل انتخاب نام گاندو
گاندو گونهای از تمساح است که در ایران بیشتر در منطقه سیستان و بلوچستان و چابهار دیده میشود. خود کلمه گاندو هم به نوعی از زبان بلوچ گرفته شده است. این کروکودیل که پوزه کوتاهی دارد مدتها برای شکار خود کمین میکند. چند روز پیش جواد افشار کارگردان سریال در یک برنامه صبحگاهی حضور یافت و درباره دلیل انتخاب این نام بیان کرد که ویژگی مهم این حیوان این است که مدتها کمین میکند و این ویژگی در فیلم هم برای جاسوسها و هم برای ضد جاسوسها به کار میرود.
محوریترین سوژه سریال
یکی از سوژههای اصلی سریال پرونده جیسون رضاییان است که «گاندو» با طراحی کاراکتری با نام مایکل هاشمیان سراغ او رفته است. البته در ابتدای سریال توضیح داده میشود که «این مجموعه بر اساس یک پرونده واقعی ساخته شده و هرگونه تشابه اسامی شخصیتها و مکانها تصادفی است» و برای در نظر گرفتن برخی ملاحظات افراد با نام واقعی مطرح نمیشوند.
با این حال پرونده اصلی سریال به جیسون رضاییان روزنامهنگار ایرانی- امریکایی واشنگتنپست در ایران است که چند سال قبل به دلیل جاسوسی بازداشت شد. جیسون رضاییان که تابعیت دوگانه دارد به جرم جاسوسی در مراکز هستهای و پیش بردن پروژه «نفوذ» در کشور مدتی را هم در زندان سپری کرد.
حمایت ایالات متحده امریکا و شخص باراک اوباما از رضاییان اگرچه ابعاد مختلفی از این پرونده جاسوسی را باز میکند با این حال اولین سوالی که برای مخاطب به وجود میآورد، این است که آیا متوسل شدن به این پرونده قرار است صرفا برای دراماتیک کردن یک سوژه سیاسی باشد یا بسط و توسعه دادن به یک نگاه سیاسی در مخالفت با دولت؟ درواقع به تصویر کشیدن پروندههای سیاسی با ماهیتی که دارند برای همه جذاب و هیجانانگیز است، اما به شرطی که سریال دستمایهای برای تخریب یک جناح یا گسترش یک دیدگاه نباشد.
شروع اولین حاشیههای سیاسی
پخش اولین قسمت اگرچه علاوه بر مخاطبان بخشی از سیاستمداران را نیز به خود جلب کرد، اما هر چه سریال جلوتر رفت، حساسیتها نسبت به آن بیشتر شد؛ اینکه سریال چه خطمشیای دارد و با چه نگاهی جلو میرود و قرار است روی چه جریانی تمرکز کند.
این حساسیتها باعث شد در آخرین قسمت بازپخش شده از سریال واژه دولت از یکی از دیالوگها حذف شود. دیالوگی که طی آن دو مامور امنیتی با هم حرف میزنند و یکی در حال گزارش دادن به مافوق خود است و طی آن توضیح میدهد که طبق پروسه تحقیقاتی دارند به سرنخهایی در مقامات بلندپایه کشور میرسند و میگوید: «از دو، سه کانال داریم میرسیم به مقامات ارشد کشوری.» داریوش فرهنگ مافوق او میپرسد: «مثلا» که جواب میشنود «دولت» که این کلمه دولت در بازپخش حذف میشود.
با این حال روز گذشته کوروش کمرهای مدیر روابط عمومی شبکه سه سیما در توییتی عنوان کرد: «موضوع اصلی در قسمت ۱۳ سریال گاندو دستگیری خواهرزاده یکی از مسوولان است نه کلمه دولت!»
بعد از آن قسمت سیزدهم سریال که باید پنجشنبه شب ۳۰ خردادماه روی آنتن برود باز هم به صورت بازپخش و تکراری پخش میشود. گفته میشود قسمت ۱۳ سریال که قرار بوده پای جیسون رضاییان به دولت را باز کند در صحنههایی مخاطب را با این نفوذ در ساختار دولت روبهرو میکرده است.
هر چند جواد افشار در تلاش برای پخش صحنههای مورد نظر است، اما چالش بین تلویزیون و نهاد ریاستجمهوری در بازتاب این صحنهها ادامه دارد. افشار در جملهای کوتاه به خبرنگار «اعتماد» میگوید: «اقتدار امنیت ملی ما از هر چیزی مهمتر است، حتی از منافع و مصالح شخص و اشخاص مهم کشور». او توضیح دیگری در این باره نداد و فقط خواستار شد که اجازه دهیم سریال در آرامش پخش شود.
درام سیاسی با پرهیز از سیاستزدگی
مسلما وقتی گفته میشود سریالی بر اساس پروندههای واقعی به تصویر کشیده میشود، میتواند حساسیتهای زیادی را به همراه داشته باشد تا مبادا به جایگاهی برای یک تسویه حسابهای جناحی و حزبی تبدیل شود. یکی از چالشهای همیشگی در پرداخت بصری و دراماتیزه سوژهها و شخصیتهای سیاسی نگاه ایدئولوژیک است که میتواند یک قصه جذاب سیاسی را تا مرز نابودی پیش ببرد.
این تقریبا اولین درام سیاسی تلویزیون است که با نگاهی به یک پرونده ضدجاسوسی ساخته میشود و به همین دلیل پیش از این تجربههایی درباره چنین رویدادی را شاهد نبودهایم. سریالهای پلیسی و امنیتی بیشتر با خود پلیس و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی مواجه بودهاند و دستکم در نحوه نمایش از ماموران حاشیههایی وجود داشته است.
ضمن اینکه مثل روز روشن است که وقتی تلویزیون میخواهد حتی پای یک سرباز نیروی انتظامی را وسط بکشد، سازندگان با احتیاط کامل و با هماهنگی نیروی انتظامی پیش میروند، ولی مشخص نیست چه اتفاقی افتاده است که به راحتی دولت مستقر در یک سریال متهم میشود بیاینکه لازم باشد با دولت در این قضیه مشورت شود. اینجاست که مشخص میشود تنها چیزی که در رسانه ملی هزینه ندارد، حمله به دولت است.
غلبه نگاه ایدئولوژیک در درامهای سیاسی
سال گذشته جشنواره فیلم فجر دو اثر سیاسی را اکران کرد. فیلم «شبی که ماه کامل شد» از نرگس آبیار و فیلم «ماجرای نیمروز- رد خون» از محمدحسین مهدویان که یکی به ماجرای عبدالمالک ریگی پرداخته بود و دیگری به ماجرای منافقان بعد از جنگ ایران و عراق و عملیات مرصاد. هر دو این آثار اگرچه نگاهی انسانی و دراماتیزه به سوژههای سیاسی داشتند و از طرف مخاطبان مورد اقبال قرار گرفتند، اما از طرف برخی هم مورد انتقاد بودند، چراکه نتوانسته بودند انتظار طیفی را که بیشتر به دنبال یک نگاه ایدئولوژیک بودند، برآورده کنند.
همین نگاه که میطلبد اثر در راستای یک پیام ایدئولوژیک و سیاسی باید حرکت کند گاهی در تلویزیون دست به تولیدات تند و تیزی زده است. هنوز قضاوتها درباره سریال «گاندو» زود است و قرار هم نیست چنین نتیجهای گرفته شود، ولی با نگاه تند و تیزی که در برخی طیفها دیده میشود، چندان دور از انتظار نیست که دولت نگران تصویر ارایه شده از خود در رسانه فراگیری، چون تلویزیون باشد، آن هم وقتی که طبق قوانین کشور رسانه دیگری مانند رسانه ملی وجود ندارد که او بخواهد از خود دفاع کند.
آسیبشناسی «گاندو» در قیاس با تریلرهای سیاسی غربی
رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون است که همان ابتدا سریال «گاندو» را یک شوخی میداند و درباره تفاوت ساخت سریالهای جاسوسی و سیاسی در غرب و ایران میگوید: آن طرف متخصصان و تحصیلکردهها کار میکنند، اما این طرف کسانی روی این سوژهها کار میکنند که همه چیز را سهل و آسان در نظر میگیرند.
او چند نکته را باعث شکست سریالهای جاسوسی میداند و معتقد است: یکی از عوامل دخیل در شکست این سریالها این است که مولف وقتی واقعیت را تعریف میکند آن را تحریف میکند یا میگوید الان که این قصه را تعریف میکنیم ضربهای هم به دولت بزنیم. البته تلویزیونهای غربی هم به واقعیت وفادار نمیمانند و آنها هم میگویند رضاییان یک شهروند عادی است. این منتقد اضافه میکند: نویسندگان ما تسلط تکنیکی به ژانر فیلمهای جاسوسی ندارند درحالی که با تسلط کامل به این پروندهها باید آنها را دراماتیزه کرد.
نگاهی به شخصیتپردازی جاسوسهای «گاندو»
«گاندو» در برخی نقاط قصه دست به کلیشهزدایی و ساختارشکنی میزند، اما کاش این ساختارشکنی را در شخصیتهای منفی سریال هم به کار میبرد. شخصیتهای منفی قصه از همان نگاه اول برای مخاطب رو و کلیشهای هستند.
درستکار میگوید: مثل زمان جنگ باید به این نتیجه برسیم که نمایش تصویر حماقتآمیز از دشمن، یک اثر کاریکاتوری به ما میدهد. آنتاگونیست و پروتاگونیست وقتی کاریکاتوری باشند درام به وجود نمیآید.
او به صحنه مهمانی این شخصیتهای منفی اشاره میکند و میگوید: در این صحنه هر چه آدم پلشت وجود داشت جزو مهمانان بودند و با این تصویری که از این افراد ارایه میشود، انگار ما جاسوسها را موجوداتی احمق و سطحی در نظر گرفتهایم، در حالی که آنها کارشان را به خوبی بلدند و اگر این قدر احمق باشند، نمیتوانند دست به جاسوسی بزنند.
این منتقد توصیهای هم به دولت دارد و میگوید: دولت هم نباید نگران باشد، چون این سریالها اثری روی مردم نمیگذارد. نگران ارز و معاش مردم باشد. نگران نباشد که تصویر او را وارونه نشان دهند. دولت بزرگ است و میتواند نشتی زیاد داشته باشد و به نظرم طبیعی است، اما این نباید مستمسکی برای این اتفاقات قرار بگیرد.
او در پایان سخنانش اشاره به سریال این روزهای فریدون جیرانی میکند که در شبکه نمایش خانگی ساخته میشود و میگوید: «نهنگ آبی» اثری است که تا حدی توانسته است در ژانر معمایی خود موفق باشد و فیلمنامه آن به خوبی نوشته شده است. جیرانی زمانی هم سریال «مرگ تدریجی یک رویا» را نوشت که من در زمان ساخت آن به او نقد تندی را وارد کردم، اما الان و با توجه به سریالهای کنونی فکر میکنم جیرانی آن اثر را خیلی انسانی نوشته بود.
نگاه بیطرفانه و دراماتیک در سوژه نهتنها میتواند مخاطبان بیشتری را به اثر جذب کند بلکه راه را بر سوژههای بعدی نیز باز میگذارد تا کارگردانان بعدی نگران نباشند که به خاطر سوژههای ایدئولوژیک و سیاسی مورد انتقاد و هجمه قرار بگیرند.
پخش اولین قسمت اگرچه علاوه بر مخاطبان بخشی از سیاستمداران را نیز به خود جلب کرد، اما هر چه سریال جلوتر رفت، حساسیتها نسبت به آن بیشتر شد؛ اینکه سریال چه خطمشیای دارد و با چه نگاهی جلو میرود و قرار است روی چه جریانی تمرکز کند.
سال گذشته جشنواره فیلم فجر دو اثر سیاسی را اکران کرد. فیلم «شبی که ماه کامل شد» از نرگس آبیار و فیلم «ماجرای نیمروز- رد خون» از محمدحسین مهدویان که یکی به ماجرای عبدالمالک ریگی پرداخته بود و دیگری به ماجرای منافقان بعد از جنگ ایران و عراق و عملیات مرصاد.
هر دو این آثار اگرچه نگاهی انسانی و دراماتیزه به سوژههای سیاسی داشتند و از طرف مخاطبان مورد اقبال قرار گرفتند، اما از طرف برخی هم مورد انتقاد بودند، چراکه نتوانسته بودند انتظار طیفی را که بیشتر به دنبال یک نگاه ایدئولوژیک بودند، برآورده کنند.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی این فیلم، تیزر این اثر ساخته بهروز داودی است که پیش از این سیمرغ بلورین بهترین تیزر از جشنواره فیلم فجر را برای ساخت تیزر فیلم سینمایی «دیگری» دریافت کرده و کاندید دریافت سیمرغ و جایزه جشن خانه سینما برای فیلمهای متعدد سینمای ایران بوده است.
اکران «کارت پرواز» از روز گذشته (شنبه یکم تیرماه) در گروه سینماهای هنروتجربه در سراسر کشور آغاز شده است.
منصور شهبازی، ندا جبرئیلی، محمدعلی نجفی، اصغر رفیعی جم، شیرین یزدانبخش، طلا معتضدی، امین قوامی و علی کلانتری بازیگران این فیلم هستند.
«کارت پرواز» داستان ندا، دختر جوانی است که برای رفع مشکل مالیاش تصمیم به ترانزیت مواد مخدر از راه بلعیدن آن میگیرد.
این فیلم محصول مهدی رحمانی و بهمن کامیار در مقام تهیهکننده است.
عوامل این فیلم عبارتند از: کارگردان: مهدی رحمانی، نویسنده: امیر عربی، مهدی رحمانی و بابک میرزاخانی، مدیرفیلمبرداری: محمد رسولی، تدوین: محمدرضا موئینی، آهنگساز: بابک میرزاخانی، طراح صحنه و لباس: ویدا روشنی، طراح گریم: محسن دارسنج، صدابردار: امیر نوبخت حقیقی، صداگذار: امیرحسین قاسمی، طراح جلوههای بصری: امیر سحرخیز، مدیر تولید: سعید شرفیکیا، مشاور رسانهای: مریم قربانینیا، تهیهکننده: مهدی رحمانی و بهمن کامیار.
به گزارش فارس، بیست و دومین جشنواره فیلم شانگهای عصر امروز (یکشنبه ۲ تیرماه) با درخشش «قصر شیرین» ساخته سیدرضا میرکریمی به پایان رسید.
در اختتامیه این جشنواره بینالمللی، جایزه بهترین بازیگری مرد به حامد بهداد برای بازی در «قصر شیرین» اهدا شد.
سپس میرکریمی توانست دو جایزه بهترین کارگردانی و جام طلایی بهترین فیلم جشنواره شانگهای را دریافت کند، او برای دریافت این جام با ۱۵ فیلم از کشورهای آلمان، ایتالیا، هند، چین، ژاپن، قزاقستان، گرجستان، برزیل، روسیه و مکزیک رقابت کرد.
میرکریمی هنگام دریافت جایزهاش، بر لزوم ارتقای همکاریهای آسیایی تأکید کرد.
بهداد هم در یک ویدئو که در اختتامیه پخش شد، جایزهاش را به مناسبت تولد عباس کیارستمی، به این فیلمساز فقید تقدیم کرد.
بیست و دومین جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای با حضور «نوری بیلگه جیلان» فیلمساز ترکیهای در رأس هیأت داوران، در این دوره بیش از ۵۰۰ فیلم از ۸۰ کشور جهان را پذیرا بود.
«قصر شیرین» قرار است تا یک ماه آینده در ایران روی پرده سینماها برود.
«میگن کوه به کوه نمی رسه ولی آدم به آدم میرسه، یادته همه نقشه ها زیر سر من بود؟» ۱۴ سالی از این دیالوگ در سریال «خانه به دوش» گذشته اما راست می گفت کوه به کوه نرسید ولی مسیر ما هرچند دور به قزوین و آدمهای فراموش شدهاش رسیده است. فراموشی که نه به دست تقدیر، بلکه درگیر و دار گرههای کور ارتباطی از دیده شدن مغفول مانده و تاریخی را که روزگاری به دستان این آشنایان به هنر آلایش می شد را به آلزایمر مشکوک کرده است. راست می گفت همه نقشه ها زیر سر او بود.
یادش بخیر چه خوش درخشید در «بوی خوش زندگی» ابوالحسن داودی تا در بی معرفتی های امروز به یاد نقش آفرینی در «جیب برها به بهشت نمی روند» زخم دنیای سینما بر پیکره افکار حرفهایاش را التیام بخشد. شاید هم خوب می دانست «پرده آخر» تنها یک فیلم برای تصاحب حق نیست بلکه دردی مشترک از دست دادن ها را به نمایش می گذارد یکی میراث خانوادگی و دیگری میراث هنری.
غلامحسین لطفی متولد ٢٠ آبان ١٣٢٨ از شهر قزوین و دانش آموخته کارشناسی ارشد بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ١٣۶١ و دکتری افتخاری تئاتر است.
این هنرمند که بر اثر سانحه سقوط از ارتفاع در سریال «بایرام» دچار شکستگی از ناحیه هر دو پا و آسیب جدی به کمر شده است، بی اطلاعی اهالی تلویزیون و سینما از احوالات خود را بی رحمی آدم ها می داند و می گوید: پنج سالی است که از پایتخت به قزوین آمده ام و تنها در مواقعی برای ادامه درمان به پایتخت می آیم. قزوین زادگاه من است. تا به این سن ازدواج نکرده ام و بعد از فوت پدر و مادرم به امید دو خواهر خود در این شهر زندگی می کنم. با وجود این فاصله، همیشه محترمانه به کار دعوت شده ام و هرگز همانند برخی هنرمندان خودم را برای حضور در کار به کسی تحمیل نکرده و نخواهم کرد.
ناراحتی از بعضی بی انصافی ها در صدایش به گوش می رسد: من برای کارم ارزش زیادی قائل هستم اما دعوت به کار با دستمزد ٣٠ سال پیش توهین به هنرمند است. ما هنرمندان به این دلسوزی ها نیازی نداریم در حالی که بسیاری از دوستانم هم با وجود تحصیلات آکادمیک در رشته کاری و تجارب خوب از فضای کار به دور مانده و به مشاغل دیگری مشغول هستند اما برخی افراد به واسطه روابط و آشنائیت ها هنرمند شده اند.
این هنرمند سینما و تلویزیون تاکید می کند: من با دیدن آنونس ها تصمیم به تماشای فیلم می گیرم و متاسفانه در طی چند سال اخیر هیچ فیلمی نظرم را جلب نکرده است. این در حالی است که ما توقع بیشتری از برخی فیلمسازان نظیر رامبد جوان داریم که در «قانون مورفی» این انتظار برآورده نشد. پایین کشیدن فیلم از پرده سینما نیز نمونه ای از این کم و کاستی ها است چرا که تضادهای عجیب و غریبی در فیلم ها دیده می شود که می تواند ناشی از بسته بودن دست و پاهای طنز پرداز و محدودیت در کلام و دیالوگ ها باشد.
این بازیگر سینما، فروش بالای فیلم های کمدی را صرفا استفاده از فحاشی و جوک های غیر اخلاقی می داند که برای جلب نظر مردم دست به نشان دادن هر عملی می زنند. کپی برداری در تولید و جذب مخاطب نیز از دیگر مشتقات برنامه های تلویزیونی است که حتی با الهام گرفتن از دکور برنامه های خارجی بدون هیچگونه ایده ای فعالیت می کنند. برنامه «عصر جدید» نمونه بارزی از این برنامه ها است که حتی در نشان دادن هنر بانوان هم دچار خود سانسوری شده اند. در حالیکه در برنامه های خارجی به دنبال کشف استعدادهای جدید و طنزپردازی هستند و با بهره مندی از توانایی افراد حتی بانوان نیز قدمی جدی برداشته می شود.
او توانایی ساخت سریال را در خود می بیند اما نداشتن توانایی مالی و حمایت برای فیلمسازی را عاملی برای عقب کشیدن از این عرصه معرفی کرد و تاکید می کند: فیلمسازی نیاز به بودجه دارد. من اگر بودجه لازم داشتم تا به حال کارهای زیادی را ساخته بودم همانند سال ۱۳۶۴ که با دقیقه ای ۲۵۰۰ تومان سریال «آیینه» را ساختم و خوشبختانه مخاطب خوبی هم داشته است. بنابراین هنر و نمایش نیاز به کار دسته جمعی، نیروی خوب و حرفه ای دارد. از طرف دیگر دستمزد کم بازیگران و بدقولی در پرداخت آن فعالیت هنرمندان حرفه ای را با مشکل روبرو کرده و اصلا با دستمزدها و شرایط بازیگران خارجی قابل مقایسه نیست. سالها از زمان ساخت سری دوم سریال «آیینه» گذشته است اما هنوز هم سازمان صدا و سیما به بنده بدهکار است و من این را بی احترامی به هنرمند می دانم .
لطفی، بازیگر سینما و تلویزیون، نویسنده و کارگردان از عمر رفته و تلاش های خود در این عرصه با ناراحتی می گوید: بهنوش بختیاری بازیگر تلویزیون با استوری خود در فضای مجازی، من را به یاد همه آورد. باید بگویم در حال حاضر هیچ وضعیتی ندارم، به علت عواقب افتادن از ارتفاع در سریال «بایرام» با بیماری دست و پنجه نرم می کنم، می خوانم، می بینم، می شنوم ولی نمی گذارم زنگ زده شوم.
خبرآنلاین