به گزارش ایسنا، به نقل از سایت مکزیکی Excelsior، پلیس این کشور اطلاعیهای از آمریکا دریافت کرده مبنی بر اینکه دو شهروند مصری به نامهای ابراهیم احمد و محمد عیسی و یک شهروند عراقی به نام احمد غانم محمد الجبوری که مظنون به ارتباط با داعش هستند، در ۱۲ ماه مه در پاناما و سپس در ۹ ژوئن در کاستاریکا رؤیت شدهاند.
در این اطلاعیه اشاره شده است، مکان این دو مصری نامعلوم است و احتمال ورود آنها به خاک مکزیک بعید دانسته نشده، در حالی شهروند عراقی در کاستاریکا بازداشت شده است.
مقامات آمریکایی احتمال میدهند دو مصری قصد سفر به آمریکا را کردهاند.
یورگن کلوپ سرمربی پرجنب و جوش لیورپول به تازگی از سوی مجله «اونز» فرانسه به عنوان بهترین مربی سال انتخاب شده است. تیم او در لیگ برتر انگلیس با اختلاف یک امتیاز پشتسر سیتی در جایگاه دوم ایستاد ولی در نهایت فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد. «آقای معمولی» به مناسبت همین انتخاب شدنش گفتوگوی بسیار مفصلی با این مجله داشته که در زیر بخشی از آن را از نظر میگذرانید.
برترین مربی سال بالاتر از گواردیولا و تنهاخ
خیلی خیلی ممنونم. از همه تشکر میکنم ولی راستش را بخواهید این حس را ندارم که بهترین مربی دنیا هستم. چطور میشود کشورهای مختلفی را زیر نظر گرفت و بعد من به عنوان بهترین مربی انتخاب شوم؟ مثلاً به همین پپ گواردیولا نگاه کنید. ببینید او چطور کارش را شروع کرد؟ در انگلیس او همین فصل سه تا قهرمانی آورده و تیمش در لیگ با ۹۸ امتیاز قهرمان شده است. چطور میشود او را بهترین مربی ندانست؟ کل اروپا را نگاه کنید؛ باز هم کلی مربی خوب دیگر داریم که امسال در بافتهای مختلفی توانستهاند عملکرد خوبی داشته باشند. بله، تیم ما هم تیم خوبی است و فصل فوق العادهای داشتهایم ولی خیلی تیمهای دیگر هم همینطوری بودهاند. به هر حال باز هم تشکر میکنم. امیدوارم تیم ما که من هم جزئی از آن هستم توانسته باشیم ذرهای دل هوادارانمان را که سراسر دنیا حضور دارند خوشحال کرده باشیم.
لذت انتخاب توسط هواداران؟
خب معلوم است که لذتبخش است. اینکه هواداران و تماشاگران چطور فکر میکنند خیلی مهم است. فوتبال یعنی همین هواداران. بدون آنها چه کار میتوانیم کنیم؟ البته میخواهم بگویم کاری که در این فصل تیم ما رقم زد حاصل من نبود بلکه این کارهای فوق العاده را بازیکنان رقم زدند و این موضوع متعلق به آنهاست. لیورپول تیمی است که بر پایه بازیکنانش بنا نهاده شده است. فکر میکنم با رأی دادن به من، در واقع هواداران به تیمم رأی دادهاند و این موضوع واقعاً چیز خوبی است.
گرایش به فوتبال
وقتی که بچه بودم شروع شد. آن موقعها ورزش کردن را دوست داشتم ولی فوتبال از همه ورزشها خاصتر بود. چیزی که در فوتبال دوست دارم این است که همتیمیهایت میتوانند به تو کمک کنند تا بهتر شوی. به تنهایی هیچ کاری نمیتوانی کنی و به کمک دیگران نیاز داری. برای رسیدن به موفقیت باید به صورت گروهی تلاش کنید و جام و بردی به تنهایی به دست نمیآید. این موضوع فوق العاده است. از این جنبه فوتبال خیلی خیلی زود خوشم آمد. من فوتبال را قبل از اینکه یک مسابقه ببینم دوست داشتم، قبل از اینکه وارد ورزشگاه شوم و قبل از اینکه یک بازیکن حرفهای ببینم. این بازی را قبل از همه چیز دوست داشتم؛ یک بازی بسیار خاص. به همین خاطر است که فوتبال را دوست دارم.
ورود به عرصه مربیگری
تصمیم گرفتم خیلی زود مربی شوم. نه به این شیوهای که امروز این کار را انجام میدهم. جوانتر که بودم همانطور که خودم فوتبال بازی میکردم یک تیم از بچههای خردسال آلمانی را هم هدایت میکردم. خیلی خیلی کوچک بودند. بعدها که بازیکن باتجربهتری شدم فهمیدم میخواهم در آینده مربی شوم ولی این موضوع را هرگز به کسی نگفتم. نرفتم جایی داد بزنم و بگویم «میخواهم مربی شوم». به هر حال خیلیها بدون اینکه از علاقه من به مربیگری خبر داشته باشند میگفتند پتانسیل این را داری که مربی شوی. خب این روزها حالا همین شغل را دارم ولی همانطور که گفتم آن روزهای اول برنامه چندان مشخصی برایش نداشتم و نمیتوانستم آن اوایل افتخارات این شغل را حس کنم. وقتی مربیگری را شروع کردم فکرش را نمیکردم به جایی که الان هستم برسم.
تفاوت بازی با مربیگری
وقتی بازی میکردم ایدههایی به سرم میزد که لحظهای در اشتراک گذاشتنش با بقیه درنگ نمیکردم. با این حال وقتی مربی هستی به ویژه مربی اصلی تیم باید به بازی به شکل متفاوتی نگاه کنی، چون دیگر مسئول همه هستی. وقتی بازیکن هستی دوست داری به این فکر کنی که میتوانی به همه کمک کنی ولی مسئولیتی در قبالشان نداری. مربیگری مسئولیت دارد.
فلسفه بازی
برای من مهمترین فلسفه پیروزی است. به همین خاطر است که فوتبال، بازی میکنیم. ما مبارز هستیم و برای خوشحالی بازی میکنیم. درست است که بدنسازی و موضوع فیزیک جسمانی در فوتبال اهمیت زیادی دارد ولی در فوتبال همه به دنبال پیدا کردن راهی برای رسیدن به پیروزی هستند. راههای زیادی برای رسیدن به پیروزی وجود دارد ولی من فکر میکنم در این سالها نشان دادهام به دنبال رسیدن به برد از طریق مثبت و جذابش هستم.
تاکتیک خوب، ضامن پیروزی؟
نه، تیم بهتر برنده میشود. فوتبال داستان بازیکنان است. مطمئناً تاکتیک و جاگیری آنها در زمین میتواند موضوع مهمی باشد ولی همه چیز به بازیکنان و جوی که اطراف آنها به وجود آورده اید بستگی دارد. میتوانید بهترین تاکتیک دنیا را داشته باشید ولی باید بازیکنانی در اختیار داشته باشید که توانایی پیاده کردن چنین تاکتیکی را در زمین داشته باشند. تاکتیک، انگیزه، میل به پیروزی، استعداد، محیط بازی و ... موضوعات بسیار مهمی هستند ولی نباید فراموش کرد این روزها شانس هم فاکتور بسیار مهمی است.
ویژگیهای یک مربی خوب
سؤال خوبی است! شاید باید از بازیکنان این سؤال را بپرسید. همه مربیان با یکدیگر متفاوت هستند، چون ما هم به هر حال انسان هستیم. فکر میکنم بسیاری از مربیانی که در سطح بالا مشغول به کار هستند ویژگیهای متفاوتی دارند. ما به عنوان مربی خیلی سخت کار میکنیم و هنوز هم تشنه یادگیری هستیم. خب اگر بخواهم درباره بقیه مربیان نظر بدهم باید بگویم کار بسیار سختی است، چون آنها را نمیبینم. در کل مربی باید انگیزه زیادی داشته باشد، میل فراوانی به یادگیری نشان دهد. پیشرفت کند و خودش را با بیشتر بافتهایی که در آن مشغول به کار است وفق دهد. اگر به چیزی غیر از این فکر کنی پس جایی در مربیگری نداری.
کلید موفقیت
باید بازیکنان خوب داشت! (میخندد) در فوتبال حرفهای به عوامل زیادی بستگی دارد. من مربیان فوق العادهای میشناسم که نتوانستند موفق باشند. بعضی وقتها به آنها به اندازه کافی زمان داده نشده است. بعضی وقتها باشگاه مشکلاتی داشته که آن مشکلات در آن زمانی که مربیشان سر کار بوده مرتفع نشده است. من ولی این شانس راداشتهام که در زندگیام هدایت سه تیم فوق العاده را به عهده بگیرم: ماینس، دورتموند و لیورپول. آدمهای بینظیری در این سه باشگاه دیدهام که از من حمایت کردند. بدون این افراد، موفق نمیشدم. یکبار دیگر هم تأکید کنم به نقش مهم بازیکنان و میل و انگیزه آنها برای رسیدن به موفقیت.
بازی کردن با یک تیم تدافعی
این موضوع بارها برایم در همین تیم لیورپول رخ داده است! خیلی مطمئن نیستم چطور میخواهم به این سؤال پاسخ دهم. در این فصل سعی کردیم تا حدودی زیادی خودمان را با چنین شرایطی وفق دهیم. ما در بیشتر بازیها درصد مالکیت توپ را داشتیم ولی باید راهی برای استفاده مناسب از این مالکیت پیدا میکردیم. غالباً این مسیر را پیدا میکردیم که نمیتوانم در یک مصاحبه چگونگی اش را شرح بدهم ولی برایش وقت بسیار زیادی گذاشتیم.
ارتباط با بازیکنان
این را قبلاً بارها توضیح دادهام؛ دوست دارم با بازیکنانم دوست باشم ولی نه صمیمیترین دوستشان. اصلاً چطوری میتوانم صمیمیترین دوستشان باشم وقتی بعضی وقتها آنها را ناامید و ناراحت میکنم. من این شانس را داشتهام که ارتباط خوبی با اعضای تیمم داشته باشم و خوشحالم که به آنها در زندگیشان کمک میکنم. راستش، فوتبال بر محور همین بازیکنان میچرخد و من نوعی به عنوان مربی فقط حضور دارم تا به آنها کمک کنم. خب، من به رابطهمان اینطوری نگاه میکنم. در کنارشان هستم تا به بهترین فرم ایدهآل برسند. خیلی مهم است که اعتمادی دو طرفه بینمان جاری باشد. فکر میکنم تا الان در برقراری چنین ارتباطی موفق بودهام.
خبرورزشی/ کارن فیروزی
به گزارش ایلنا به نقل از جروزالم پست، «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیمصهیونیستی در تازهترین اظهارات خود ادعا کرد: ایران سلاح به حزبالله میرساند و اسرائیل بارها از رسیدن سلاحهای ایران به حزبالله جلوگیری کرده است.
وی مدعی شد: «اسرائیل، آمریکا و روسیه میخواهند صلح در سوریه برقرار باشد.»
شاید شما هم سریال جنایی «لیست سیاه» را دیده باشید. در این سریال، «ریموند ردینگتون» افسر سابق نیروی دریایی ایالات متحده که به یک جنایتکار برجسته تبدیل شده است، فهرستی از خطرناکترین جنایتکاران دنیا را به «افبیآی» میدهد. یکی از آن پروندههایی که ریموند به گروه ویژه ارائه میدهد، ماجرای یک خلافکار روس است که در شکم زنان باردار، مواد مخدر جاسازی میکرده است و خب میدانیم به این دلیل که همه جای دنیا بیشتر از دیگران، مراعات حال خانمهای باردار را میکنند.
مهمترین نکتهاش هم این است که آنها از اشعه ایکس ری عبور داده نمی شوند و در نهایت، لو نمیروند و قاچاقچیان میتوانند شانس بیاورند و به این وسیله مواد مخدر را به محل هدف برسانند. با این مقدمه قرار است به این واقعیت تلخ بپردازیم که این ماجرا نه فقط اپیزودی از یک سریال که در واقعیت هم اتفاق افتاده است و چه بسا به روشهای عجیبتر. تا جایی که خیلی ها معتقدند اگر خلاقیتهایی که برای جاسازی مواد مخدر به کار میرود، در راه درست و مفید استفاده میشد، این افراد میتوانستند فرد موفق و مفیدی برای خود و جامعهشان باشند. از نگاه قاچاقچیان، هر چیزی در مرحله اول ابزار بالقوه قاچاق است؛ از در و دیوار و لاستیک ماشین گرفته تا ابعاد بالاتر و گستردهتر مانند هواپیما، زیردریایی و شکم نهنگ و کوسه! دیروز هم خبری منتشر شد که ۹ ایرانی سعی داشتند در معده خود ۵ کیلوگرم موادمخدر به ترکیه قاچاق کنند اما از طرف پلیس مبارزه با مواد مخدر استانبول در فرودگاه دستگیر شدند. در پرونده امروز میخواهیم مروری داشته باشیم بر عجیبترین و خلاقانهترینِ این روشها که هرچند جنبه منفی دارند اما بد نیست دربارهشان بدانیم.
در ادامه این موارد را در چند نمونه بررسی میکنیم تا ببینیم چه ابتکاراتی ماموران پلیس را حیرت زده میکند.
ال چاپو: خواکین گوزمن لوئرا ملقب به «اِل چاپو»، قاچاقچی بزرگ موادمخدر بود که در سال ۲۰۰۳ به بزرگ ترین تاجر موادمخدر مکزیک تبدیل شد و معروفیت اش
را مدیون خلاقیتهای عجیب و غریبش در شیوه قاچاق بود.
قاچاق به کمک بادی پَکِرها!
رتبه عجیبترین جاسازهای مواد مخدر تعلق میگیرد به اعضای بدن انسان! جالب است بدانید از زمانی که قاچاق موادمخدر وجود داشته، انسان همیشه از بدن خود به عنوان حملکننده استفاده کرده است. بادی پَکرها (body packer) یا همان قاچاقچیانی که به شیوه بلع، مواد مخدر را جابهجا میکنند، در همه جای دنیا وجود دارند. آنها بسته های کوچک مواد را که معمولا در پلاستیکهایی پیچیده شدهاند، می بلعند و این بستهها را از مرزها عبور میدهند. بادی پکرها ویژگی خاصی ندارند جز اینکه فقط باید اشتهای خوردن داشته باشند تا تعداد زیادی بسته مخدر را در معدهشان جای بدهند!
البته مهمتر اینکه تاوان کارشان را بپذیرند و بتوانند ریسک کنند چون بسیار خطرناک است و اگر لایه پلاستیکی مواد باز شود، فرایند مرگ آغاز میشود؛ مردمک چشم گشاد می شود، تنفس کُند، گاهی مسمومیت و گاهی انسداد روده و در نهایت ایست قلبی اتفاق می افتد. جالب است بدانید قاچاقچیان در این مسیر بیشتر از زنان و کودکان استفاده کرده اند که نه معتاد هستند و نه سابقهدار. فقط افرادی هستند که کمترین توجه را به خود جلب میکنند و در ایستهای بازرسی کمتر لو میروند.
فرشهایی گرانتر از ابریشم!
در یکی از روشهای کشف شده که به روش «فرشهای هروئینی» معروف شده است، قاچاقچیان ،هروئین را درون نی نوشیدنی می ریختند، دو طرف آن را مسدود سپس نیها را در لابهلای تاروپود فرشهای ابریشمی جاسازی میکردند. فرشها نیز به عنوان محمولههای صادراتی یا محمولههای فروختهشده به خارج از کشور یا شهرهای بزرگ ترانزیت میشده است. ظاهرا این شیوه خیلی زمانبَر است چرا که تار و پود فرشها باید به این شکل بافته شود. پس از رسیدن به مقصد، نِیها از تار و پود فرش جداسازی و پس از آن عملیات بستهبندی و فروش انجام شود.
به طور مثال و در سال ۲۰۱۴ یکی از کمسابقهترین کشفهای مواد مخدر در آلمان اتفاق افتاد که کشف آن تا مدتها سوژه رسانههای آلمانی بود؛ ۹ قالیچه ایرانی در قسمت بار فرودگاه لایپزیگ-هاله کشف شدند که ۴۵ کیلوگرم هروئین به طرزی ماهرانه در آنها جاسازی شده بود. ترفندهای پنهانسازی هم به شکلی بوده که به هیچ وجه شک پلیس را برنمیانگیخته است. تنها حساسیت ماموران فرودگاه در کنترل دوباره این محموله، به دلیل سنگینی غیرعادی قالیچهها بوده است که بعد از آن متوجه شدهاند در هر قالیچه ۵ کیلو پودر هروئین جاسازی شده بود و مواد مخدر در ریسمانهای نازکی قرار داشتند که در تار و پود کناره فرشها تنیده شده بودند.
خواباندن لباس در مخدرها!
شاید تصور کنید اینکه در جیبها یا درزهای لباسها مواد مخدر جاسازی شده باشد که چیز عجیبی نیست اما وقتی درست خود پارچههای لباسها آغشته به مواد مخدر شده باشند چطور؟ این یکی از روشهای قدیمی است که در آن پوشاک را در مایعی که آغشته به مواد (هروئین یا تریاک) باشند، میانداختند و با یک برند خاص بستهبندی می کردند و به نقاط مختلف میفرستادند. دریافتکنندگان نیز در محل، این لباسها را دوباره می جوشانده و مواد را از آنها جداسازی میکردهاند.
مخدرهای مایع شده پس از انجام فرایندی، دوباره جامد و قابل مصرف میشدند. با این شیوه قاچاقچیان چندین بار از دست ماموران پلیس قسر در رفتهاند اما در نمونههای کشف شده، ماموران با چند کامیون پر از جعبههای پیراهن آغشته به تریاک روبهرو شده بودند.
انتقال مواد با نوشتن!
ظاهرا بعضی از روشهای جاسازی مواد مخدر، به فرهنگ هم صدمه میزند و پلیس را مجبور میکند تا به کتاب هم اعتماد نکند! روشهایی که ظاهرا کاربردیاند و جواب کار قاچاقچیان را میدهند! جاسازی مواد، لای صفحات کتابها، فضای میان جلدشان و ... محل خوبی برای قاچاقچیان است.
به خصوص کتابهای معروف که کمتر شک برانگیز است. حتی عجیبتر آنکه در یک مورد تریاک را مایع کرده بودند و نوشتهها را با جوهری آغشته به مایع تریاک نوشته بودند تا پس از رسیدن به مقصد جداسازی شود. جالب است با این روش محمولهای به وزن ۵ کیلو جابهجا شده است.
خودرو هم خوراک قاچاقچیهاست!
اینکه موادمخدر توسط خودروها جابهجا شود، خیلی بدیهی به نظر میرسد اما وقتی قرار باشد از هرکجای اجزای آن به این هدف استفاده کرد، کار عجیبی است. خودروها جاهای زیادی برای مخفی کردن مواد دارند. مثلا قاچاقچیان، مواد مخدر را طوری در درون باک خودرو جاسازی میکنند که ماموران برای کشف و درآوردن آنها باید از وسایل و ابزار برش و جوشکاری استفاده کنند. بر اساس گزارشهای بسیار، مواد مخدر در درون لاستیکها و باک سوخت یا حتی موتور خودروها به طرز ماهرانهای جاسازی میشود. البته این همه ماجرا نیست.
در جایی دیگر گفته شده است؛ ماموران مکزیکی در شهر بندری پروگرِسو، مقدار زیادی کوکائین رقیق شده را که در روغن عایق موجود در ترنسفورمرهای برق قرار داشت و از کشور آرژانتین بارگیری شده بود کشف کردند! جاسازی که واقعا باید به پلیسی که آن را کشف کرده است تا سالها، پاداش داد!
شیشه در مبل و کفش!
یکی از موارد خلاقانه جابهجایی مواد مخدر، خریداری مبلهای دست دوم است که در آن، عوامل دستاندرکار روکش مبلها را عوض و در آنها شیشه جاسازی میکنند.
به عنوان مثال در آبان ۹۶ و در ایران، محموله قاچاق مواد مخدر در داخل مبلمان منزل به صورت شیره تریاک و تریاک سوخته جاسازی شده بود که توسط ماموران گمرک کشف و ضبط شد. جالب است بدانید ماموران خیلی وقتها برای ردیابی این محمولهها از تیم سگهای موادیاب استفاده میکنند تا بازرسی را شروع کنند. به عنوان مثالی دیگر، وقتی قرار باشد هرچیزی را به چشم جاساز نگاه کنند حتی کفی کفش هم به کارشان میآید. در شهر اِل پاسو در تگزاس ماموارن متوجه یک زن مکزیکی شدند که کفش ورزشی سنگینی داشت. ماموران مرزی متوجه شدند کفههای داخل آن نیز حجیم و سنگین هستند. بعد از قرار دادن آنها در دستگاه اشعه ایکس مقدار ۷۵۰ گرم پودر سفید (کوکائین) کشف شد.
بستههای مواد در خوراکیها!
وقتی قاچاقچی باشید، میدانید که صیفیجات مانند گوجه، خیار، هویج و... چه ویژگیهایی که ندارند و چه کارها که نمیشود با آنها انجام داد! در حدود پنج سال پیش، ماموران مبارزه با قاچاق مواد مخدر در شهر کولیاکان (Culiacan)، پایتخت ایالت سینالوا (Sinaloa) در مکزیک گزارش دادند که محمولهای شامل چهار هزار خیار و موز سبز پر از کوکائین را کشف کردهاند. در موردی دیگر، در یک ایستگاه بازرسی در آریزونا یک محموله ماری جوآنا کشف شد که به صورت ماهرانهای در پلاستیکهای سبزرنگ با خطوط زرد بستهبندی شده بود تا شبیه هندوانه به نظر برسد.
همچنین ماموران مرزی دو کشور مکزیک و آمریکا در بین دو کشور یک محموله متامفتامین را که درون مقداری آناناس جاسازی شده بود، کشف و ضبط کردند. در دسامبر سال ۲۰۱۶، پلیس شهر شیکاگو از ورود یک محموله گوجه فرنگی حاوی ۵۴ کیلوگرم کوکائین به این شهر خبر داد که ارزشی حدود هفت میلیون دلار داشت. مشابه چنین گزارشهایی در فضای نت و خبرگزاریها زیاد به چشم میخورد که خیلی تعجب برانگیز است. به جز این یکی دیگر از روشهای پرزحمت دیگر، جاسازی در خشکبار است. از این روش برای جابهجایی محمولههایی در ابعاد چند ده کیلو استفاده میشود که طی آن، مغز گردو، فندق، پسته و... خالی میشود و به جای آنها انواع مواد به خصوص تریاک گذاشته و در بستهبندیهای صادراتی به کشورها منتقل میشود.
جاسازی به وسعت تونل زمینی!
روزنامهنگاری به نام «یوان گریلو» میگوید: «مرزها از نگاه قاچاقچیان، شبیه به یک قطعه پنیر است با سوراخ های زیاد». یکی از خلاقیتهای قاچاقچیان برای جابهجایی مواد و حتی فرارشان همین تونلهای زمینی است. شبکهای از تونلها مجهز به لامپهای الکتریکی، ارابههای مکانیکی و سیستم تهویه که مانند رگهای خونی به خاک کشورهای دیگر وصل میشوند.
«گریلو» در این باره چنین میگوید: «به طور مثال در مرزهای مکزیک، آنها مهندسان ماهری داشتند که این تونلها را طراحی کرده و ساخته بودند، افرادی که مهندسان کارکشتهای بودند و در توسعه و مجهز کردن آنها به سیستم ریلی، لامپهای الکتریکی و ... مهارت داشتند.» تا به حال، چندین و چند مورد از این نوع تونلها کشف شده است ولی هیچ فردی نمیداند که هنوز چند تونل زیر زمینی با این نوع کارکرد، مشغول به خدمات دهی به قاچاقچیان است!
و روشهای خلاقانه دیگر!
برشمردن ابتکارهای مرتبط با این پرونده به قدری است که نمیشود به همهشان اشاره کرد. مثلابعضی قاچاقچیان مواد مخدر از منجنیقهای بزرگ برای پرتاب کردن مواد مخدر از روی مرز استفاده میکردند. به این صورت که مواد را داخل محفظه مد نظر منجنیق می گذاشتند و آن را به طرف دیگر مرز میانداختند.
جایی دیگر میخوانیم در سال ۲۰۰۹، نیروهای گشت دریایی مکزیک محمولهای از کوسه های یخزده را در شهر پروگرِسو در آمریکا متوقف کردند و متوجه شدند که کوکائین درون شکم این حیوانات دریایی جاسازی شده است اما در مواردی دیگر میبینیم سادهترین اشیاء ممکن هم خیلی وقتها طعمه قاچاقچیان بودهاند مثل پاکت نامه، توپ فوتبال، کاغذهای اسکناس، کوکائین جاسازی شده در پیچ، هروئین در باتری های قلمی، وسط بیسکویت و نمونههای بیشمار دیگر ... . به تازگی هم ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن نشان میدهد هروئین، کریستال، شیشه و موارد دیگر، چگونه و با چه ظرافت و دقتی درون بطریهای نوشابه یا قوطیهای چیپس و ... جاسازی شدهاند.
روزنامه خراسان
یک نوجوان آمریکایی با پشتکار و انگیزه با پیاده روی از خانه تا مدرسه و از مدرسه تا خانه بیش از46 کیلوگرم وزن خود را کم کرد.به گزارش سی ان ان دوسال پیش «مایکل واتسون» بسیارچاق بود. پسری نوجوان با قد یک مترو 93 سانتی متر و 152 کیلوگرم وزن که به طرز وحشتناکی وزن او بالا می رفت.واتسون که این روزها 18 ساله است می گوید: « اعتماد به نفسم در آن زمان صفر بود» اما تصمیم می گیرد که وزنش را کاهش دهد و طعنه و سرزنش دوستان نه تنها بی انگیزه اش نمی کند بلکه حالا او به عنوان نمونه موفق زبانزد همکلاسی ها و معلمانش شده است . او خودش را ملزم به یک پیاده روی روزانه کرد.
داستان به قرار زیر است:
او که هر روز مسیر خانه تا مدرسه و مدرسه به خانه را پیاده روی می کند. این کار حدود 20 دقیقه طول می کشید و جدا از این تعهد نیز تصمیم گرفت تغییراتی در رژیم غذایی خود به وجود آورد.
در باران و برف هم او به پیاده روی اش ادامه می داد.
گاهی در مدرسه همکلاسی هایش او را مسخره می کردند و از او می پرسیدند: «چانه ات چرا این شکلی شده است؟»
واتسون می گوید:« آن لحظه ها واقعا برایم درد آور بود و همین لحظه های درد آور باعث می شد که به پیاده روی ام ادامه دهم.»
حتی طوری شده بود که اگرمی خواست یک روز را به خودش مرخصی بدهد و با اتوبوس رفت و آمد کند، نمی توانست چون نمی دانست که اتوبوس چه ساعت هایی می آید.
دست رد به کمک غیرکارشناسی !
در روزهای بارانی مردم با خودروی خود کنار او توقف می کردند و می خواستند او را تا یک مسیری برسانند اما او موافقت نمی کرد.
شاگرد فست فودی با اراده!
جدا از برنامه پیاده روی، واتسون تصمیم گرفت دررژیم غذایی خود نیز تغییراتی را ایجاد کند. اودلیل رژیم بد غذایی خود را داشتن شغل پاره وقت بعد از مدرسه در یک فست فود می دانست.
پسری که در آن زمان اعتماد به نفس کافی نداشت حالا با کاهش وزن خیلی راحت هرکسی را بخواهد بیرون دعوت می کند و اعتماد به نفس کافی دارد.
مدرسه از این داستان استفاده کرد
«ترنس جونز» که به عنوان کارشناس و مشاور در مدرسه فعالیت می کند به سی ان ان گفت داستان واتسون برای او جذاب بود. او گفت داستان واتسون درباره تغییرات شجاعانه یک انسان است که به نظر ما برای نوجوانان و جوانان دبیرستانی خیلی کمیاب است. تصمیم واتسون رسیدن به یک سبک زندگی سالم و ادامه این راه است.هم اینک واتسون تصمیم دارد به آرزوی دیرینه اش که بازیگری است دست یابد.واتسون می گوید در دو سال گذشته یک روزهایی اصلا کامل نبوده ام هر روز با خودم تکرار می کردم که امروز یک روز جدید است و در طول زمان نتیجه این شعار را در زندگی خودم دیدم .او عقیده دارد هر کسی که بخواهد می تواند این کاررا انجام دهد.
روزنامه خراسان