لیلا اوتادی درباره کار با گروه «گاندو» به کارگردانی جواد افشار و تهیه کنندگی مجتبی امینی که این شبها از شبکه سه سیما پخش میشود به خبرنگار مهر گفت: این سریال بسیار سریال خاص و خوبی است و جواد افشار به عنوان یک کارگردان بسیار حرفهای با تیم و بازیگران همراه بود.
این بازیگر اضافه کرد: برای من کار با جواد افشار تجربه بسیار خوبی بود که قطعاً برایم یادگار خواهد ماند.
وی درباره موضوع سریال افزود: «گاندو» سریالی با موضوعی امنیتی است که با تمام سریالهای پلیسی متفاوت است، چون دوربین ثابت نیست و در هر سکانس با اتفاقات و کات خوردنهای زیادی برای شخصیتها همراه است.
اوتادی این نوع فیلمبرداری و تدوین سریال باعث جذابیت بیشتر پروژه دانست و گفت: این اتفاقات باعث ایجاد هیجان بیشتر در بیننده میشود. اگرچه که «گاندو» مخاطبان خاص خود را دارد ولی هر بینندهای از دیدن سریال لذت خواهد برد.
اوتادی درباره نقش خود نیز توضیح داد: من یکبار در سریال «زخم» نقش پلیس را بازی کرده بودم، ولی در آنجا یک روانشناس بودم که با متهمین وارد گفتگو میشود ولی در «گاندو» من یک مامور امنیتی کنش مند و عملیاتی هستم.
وی در پایان گفت: این نقش برای خودم بسیار دوست داشتنی بود و از این کاراکتر لذت بردم و امیدوارم مخاطبان هم با این شخصیت ارتباط خوبی برقرار کنند.
به گزارش برترین ها، سلبریتیها انسانهای عجیب و غریبی هستند چرا که از یک طرف نیازمند هوادارانشان میباشند و از طرف دیگر تاجایی که میتوانند از هواداران دوری میکنند. انصافاً هم باید به سلبریتیها برای چنین رفتاری حق داد چرا که برای جلب نظر هواداران باید تا جایی که میتوانند با آنها در تعامل باشند.
اما این سکه روی دیگری نیز دارد و وقتی یک سلبریتی بیش از حد مشهور شد، هزار و یک هوادار مختلف پیدا میکند که هر کدام از این هواداران به شیوه خودشان از سلبریتی مورد علاقهشان طرفداری میکنند و سلبریتیها چارهای ندارند تا جانب احتیاط را نگهدارند و فاصلهشان را با هواداران بیشتر کنند.
از طرف دیگر تجربه نشان داده است هواداران برای اینکه عشق خود را به سلبریتیها اثبات کنند گاهی اوقات هدیههای جالبی به سلبریتی دلخواه خود میدهند، اما بعضی مواقع نیز ایدههای عجیب و غریبی به سر هواداران میزند و به سلبریتیها هدیههایی میدهند که در دکان هیچ بقالی پیدا نمیشود. از آنجایی که این هدیهها از چیزی که فکرش را بکنید عجیب و غریبتر هستند در ادامه با هم نگاهی به هدیههای عجیبی خواهیم داشت که سلبریتیها از هوادارانشان دریافت کردهاند.
یک خرگوش مرده
آوریل لوین خوانندهای است که اولین بار در سن ۱۵ سالگی همراه با شنایا توین در صحنههای موسیقی حضور پیدا کرد و وقتی به سن ۱۶ سالگی رسید قراردادهای کلانی برای آلبومهای موسیقی بست و در نهایت در سن ۱۷ سالگی اولین آلبوم آوریل با نام «رها کردن» راهی دنیای موسیقی حرفهای شد و موفقیت بسیاری کسب کرد.
این موفقیت، شهرت خوبی هم برای آوریل بهعنوان خوانندهای نوجوان و خوشصدا به دنبال داشت. د رنتیجه هواداران از هر فرصتی برای ابراز عشق و محبت به آوریل استفاده کردند و روزی نبود که آوریل کادویی از هوادارانش دریافت نکند. این کادوها در بیشتر مواقع هدایایی شیک و جذابی بودند، اما از قرار معلوم آوریل هدایای عجیب و غریب زیادی نیز دریافت کرده است.
در همین زمینه مدتی پیش از آوریل لوین سؤال شد که عجیبترین هدیهای که تاکنون دریافت کرده را با هواداران درمیان بگذارد و آوریل به خرگوش مردهای اشاره کرد که در سالهای اولیه موفقیت خود از هواداران دریافت کرده بود. ماجرا به زمان برگزاری یکی از تورهای آوریل باز میگردد و از قرار معلوم در آن زمان آوریل جعبهای دریافت میکند که داخل آن یک خرگوش مرده قرار داشت.
داخل یا روی این جعبه هیچ یادداشتی نوشته نشده بود و در نتیجه مشخص نشد که چه کسی این هدیه را برای آوریل فرستاده بود. آوریل نیز این هدیه را جدی نگرفت و خوشبختانه در آینده نیز هدایایی از این دست دریافت نکرد.
بچه کوسه مرده
کوین، جو و نیک، اعضای گروه جوناس برادرز را تشکیل میدهند و اگر به تاریخچه این گروه نگاهی داشته باشیم متوجه میشویم که موفقیت این جوانها به دوران نوجوانی آنها و حضور در برنامههای کودکان شبکه دیزنی باز میگردد. این گروه بهسرعت طرفداران زیادی پیدا کرد و در سال ۲۰۰۸ یکی از نامزدهای جایزه ام. تی. وی بود.
جوناس برادرز طرفداران زیادی دارند و نوجوانهای کم و سن و سال و مرد و زنهای بزرگسال در میان هواداران این گروه به چشم میخورد. با این حساب کاملاً طبیعی است که اعضای این گروه هدیههای زیادی از هوادرانشان دریافت کنند. گاهی اوقات نیز این هواداران زیادهروی میکنند و هدیههای عجب و ترسناکی به اعضای گروه جوناس برادرز میدهند. یکی از این موارد بچه کوسه مردهای بود که واقعاً اعضای این گروه را نگران کرد.
قضیه از این قرار بود که اعضای گروه جوناس برادرز در زمانی که مشغول برگزاری تور موسیقی بودند هدیهای از یکی از طرفداران به دست آنها رسید. این هدیه داخل یک قوطی قرار داشت و پس از بازکردن با یک بچه کوسه مرده روبرو شدند. داخل این هدیه عجیب و ترسناک نوشته شده بود که «یک بچه کوسه مرده خدمت شما». چنین جملهای ترس اعضای گروه جوناس برادرز را بیشتر کرد، اما هرگز مشخص نشد که چه هدف یا منظوری پشت این هدیه پنهان شده بود و هرگز خطری جان اعضای جوناس برادرز را تهدید نکرد.
اسپرم
تریشا هلفر (Tricia Helfer) مانکن و هنرپیشه زیباروی کانادایی است که در فیلم «لوسیفر» (lucifer)، نیز بازی کرده است. این مانکن ۴۵ ساله که سلانهسلانه با په سن میگذارد هنوز هم طرفداران زیادی دارد و بعضی از این طرفداران گاه و بیگاه هدیههای مختلفی برای تریشا میفرستند.
اما از قرار معلوم یکی از این هدیهها از چیزهای معمولی که تریشا دریافت میکرد عجیبتر بود و یکی از طرفداران دوآتشه تریشا هلفر برای او اسپرم هدیه میفرستد تا به خیال باطل خودش، دل هلفر را از این طریق بهدست آورد و با او تشکیل خانواده دهد. قضیه از این قرار بود که تریشا هلفر نامهای از یکی از هواداران دریافت میکند و پس از باز کردن نامه متوجه میشود که داخل آن تصویری از یک مرد، یک زن و یک بچه وجود داشت و در کنار این عکسها، یک سرنگ حاوی اسپرم نیز در نامه گذاشته شده بود.
این هوادار با گذاشتن عکس یک مرد، زن و بچه و یک سرنگ پر از اسپرم میخواست به هلفر بفهماند که قصد تشکیل خانواده با او را دارد. تریشا که از این قضیه حسابی ناراحت و ترسیده بود، از همکارانی که در استودیو با آنها کار میکرد در خصوص این نامه پرس و جو کرد و در نهایت پلیس را در جریان گذاشت. نیروهای پلیس موفق شدند فردی که اسپرمش را برای تریشا فرستاده بود شناسایی کنند.
تریشا هلفر اطلاعات بیشتری از این قضیه فاش نکرد و مشخص نشد چه بلایی سر این هوادار عجیب و غریب آمده است، جالب اینجاست که اهدای اسپرم به سلبریتیها تنها به همین مورد ختم نمیشود و اوایل سال ۲۰۱۹ نیز یکی از هواداران شیشهای پر از اسپرم برای ایگی آزیلیا فرستاد که این شیشه قبل از اینکه بهدست ایگی برسد توسط دستیارانش شناسایی شد.
انصافاً باید اعتراف کرد که مشاهده اعضای جدا شده از بدن، کار چندان جالبی به نظر نمیرسد بهخصوص که این اعضا واقعاً مال انسان نباشد و با اعضای مصنوعی و ایمپلنتها سر و کار داشته باشیم. در این بین نورمن ریداس که تا دلتان بخواهد در سریال مردگان متحرک با زامبیها و اعضای جداشده انسان سر و کار داشت در زندگی واقعی نیز هدیههای عجیب و ناخوشایند از هوادران دریافت میکند.
ماجرا از این قرار بود که نورمن ریداس در یک مصاحبه تلویزیونی یک ایمپلنت سینه را به تماشاچیها نشان میدهد که از آن بهعنوان نگهدارنده گوشی در خانهاش استفاده میکرد. نورمن ریداس که تجربه بازی در مردگان متحرک حسابی او را با تعامل با اجزای جداشده بدن انسانها آشنا کرده است از دست زدن به این ایمپلنت سینه اصلاً ناراحت نبود و مدعی شد که یکی از هواداران که فکر میکرده نورمن حسابی پکر و ناراحت است برای اینکه او را از ناراحتی در بیاورد یک ایمپلنت سینه به او هدیه داده بود.
نورمن نیز به جای اینکه این هدیه عجیب و غریب را دور بیاندازد، آن را حسابی تمیز میکند و همانگونه که اشاره شد به جای نگهدارنده گوشی از این ایمپلنت در خانهاش استفاده میکند. ماجرای نورمن ریداس و ایمپلنت سینه به همینجا ختم نمیشود و در سال ۲۰۱۵ نیز یک ایمپلنت دیگر دریافت میکند.
ریداس این بار این ایمپلنت را دور میاندازد و تأکید میکند که اگر هوادارن باز هم برای او ایمپلنت سینه بفرستند این ایمپلنتها را دور خواهد انداخت، اما گوش هواداران به این حرفها بدهکار نبود و از آن زمان تاکنون ایمپلنتهای سینه زیادی برای نورمن ریداس توسط هواداران فرستاده شده است. بعضی از این ایمپلنتها در لایهای از چربی پیچیده شده بود و بعضی دیگر نیز در جعبههای جواهر برای او ارسال شده است.
کیکی پخته شده با موی انسان
اد شیرن از آن دسته خوانندههای جوان و خوشآتیهای است که در چند سال اخیر حسابی گل کرده و جایزههای زیادی را در کارنامهاش دارد. این خواننده جوان ۲۸ ساله طرفداران زیادی در سرتاسر دنیا دارد و روزی نیست که هدیهای از این طرفداران دریافت نکند. در این بین تجربه نشان داده است هوداران سعی میکنند تا سلیقهها و علایق سبلریتی دلخواه خود را پیدا کنند و برای او با توجه به همین سلیقهها هدیه بفرستند.
ماجرای دریافت هدیههای عجیب و غریب اد شیرن نیز به علاقه او به خوردن کیک باز میگردد و هواداران از آنجایی که میدانند اد شیرن حسابی به کیکهای خوشمزه علاقه دارد سعی میکنند تا با ارسال کیکهای خوشمزه و جالب او را تحت تأثیر قرار دهند. تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود نداشت، اما قضیه هدیه عجیب اد شیرن از جایی شروع میشود که یک کیک بهظاهر خوشمزه دریافت میکند. اد شیرن که توان مقاومت در برابر این کیک خوشمزه را نداشت، گاز جانانهای به آن میزند و در کمال تعجب متوجه میشود که دهانش پر از موهای انسان شده است.
این موها مربوط به یکی از هواداران زن اد شیرن بود و خاطره تلخ خوردن یک کیک پخته شده با موی انسان به اندازهای روی اد شیرن تأثیر داشت که بعد از این حادثه پشت دستش را داغ کرد تا دیگر از هودارانش خوراکی هدیه نگیرد.
دندان آدمیزاد
تجربه نشان داده است خوانندهها برای جلب توجه بیشتر هواداران زندگی و رفتار عجیب و غریبی را در پیش میگیرد، این فرمول اثرش را ثابت کرده و مشخص شده که یک خواننده به هر اندازه عجیب و غریبتر باشد به همان اندازه نیز هواداران بیشتر برای او سر و دست میشکنند. یکی از این خوانندهها را میتوان کِشا (Kesha) نام برد، کشا گاهی اوقات پا را از رفتارهای معمولی فراتر میگذارد و کارهای عجیب و غریبی انجام میدهد. در این زمینه میتوان به ورود غیرقانونی کِشا به خانه پرینس (Prince)، اشاره کرد. این اتفاق در سال ۲۰۱۴ صورت گرفت و کشا یواشکی به خانه پرینس رفت تا ترانه جدیدش را برای او بخواند.
کشا رفتارهای عجیب و غریب زیادی دارد و سعی میکند در تعامل با هودارانش نیز هدیههای عجیب و غریبی دریافت کند. به همین دلیل از هوادارانش خواست تا دندانهای خود را برای او بفرستند. او به هواداران گفت، میخواهد با این دندانها چیز عجیبی درست کند. کشا این درخواست را زمانی با هواداران در میان گذاشت که خودش در کلینیک برای عارضه پرخوری بستری بود.
هواداران نیز که چشمبسته هر کاری که سلبریتی دلخواهشان بگوید برای او انجام میدهند بدون هیچ فکری انبرها را در آوردند و مشغول به کندن دندانهایشان شدند. در نتیجه کشا در عرض مدت کمی چیزی حدود هزار دندان آدمیزاد بدست آورد. کشا که حتی فکرش را نمیکرد این تعداد دندان بدست بیاورد به قولی که به هواداران داده بود وفادار ماند و چیزهای مختلفی مانند، گوشواره، سینهبند، کلاه و گردنبند با این دندانها برای خودش درست کرد و در مراسم مختلف کشا را شاهد بودیم که این چیزهای عجیب و غریب را از خودش آویزان کرده بود.
جالب است بدانید کلاهی که کشا در تبلیغات آلبوم «مبارز» (Warrior)، بر سر داشت نیز از دندانهای آدمیزاد ساخته شده است.
نامهای نوشتهشده با خون قاعدگی
نامهنگاری یکی از قدیمیترین شیوههای ابراز علاقه میان هواداران و سلبریتیها است و چهرهسرشناسی را سراغ نداریم که نامههای زیادی از هواداران دریافت نکرده باشد، اما گاهی اوقات هواداران به سرشان میزند و کارهای چِندشآوری انجام میدهند که واقعاً مشخص نیست چه هدفی از انجام این کار داشتند. یکی از این مواقع به نامهای که اوک. تک. یون خواننده کرهای معروف به تایکون (Taecyeon) دریافت کرده است باز میگردد.
این خواننده گروه تو. پی. ام (۲PM)، نامهای از یکی از هواداران دریافت میکند که با هر نامه دیگری در دنیا تفاوت داشت. نگارنده این نامه تا جایی که توانسته بود قربان صدقه تایکون شده بود و برای این کار به جای استفاده از جوهر، نامه را با خون قاعدگیاش نوشته بود. این هوادار در نامهاش تأکید کرده بود که این نامه با خون قاعدگی او نوشته شده و از جان دل عاشق تایکون است. قضیه این نامه عجیب و غریب به همینجا ختم نمیشود و نگارنده این نامه مقداری از موهای زائد خود را نیز در پاکت گذاشته بود تا عشقش را به این روش عجیب و غریب به این خواننده پرطرفدار کرهای اثبات کند.
مدتی بعد تایکون قضیه دریافت این نامه را با هوادارانش در میان گذاشت، اما این نامه به اندازهای عجیب و غریب بود که هیچکدام از هواداران حرف تایکون را باور نکردند و در نهایت تایکون مجبور شد تصویر این نامه را به هواداران به اشتراک بگذارد تا باور کنند که واقعاً چنین نامه عاشقانه عجیب و غریبی دریافت کرده بود.
پوست آدمیزاد
زک افران (Zac Efron) یکی از سلبریتیهایی است که از نوجوانی با حضور در برنامهها و فیلمهای شبکه دیزنی به موفقیتی چشمگیر در میان نوجوانها دست پیدا کرد و به دلیل داشتن هواداران کمسن و سال، تجربههای عجیب و غریبی از دریافت هدیه از جانب هواداران دارد.
از قرار معلوم یکی از هواداران به اندازهای عاشق زک افران شده بود که قسمتی از پوست بدن خودش را برای زک فرستاد. زک افران وقتی نامه محتوی پوست انسان به دستش رسید، حتی روحش از این قضیه بیخبر بود و با باز کردن نامه چشمش به پوست انسان افتاد که در این نامه پیچیده شده بود. اینگونه که پیداست در آن لحظه زک بهاندازهای از این کار عجیب ناراحت شده بود که نامه را به همراه تکه پوست انسان به دور میاندازد.
او مدتها بعد توانست با این هدیه عجیب و غریب کنار بیاید و در حین مصاحبهای که به این هدیه اشاره شده بود، به جای اینکه نگران باشد، با لبخند از این خاطره صحبت کرد و امیدوار بود که دیگر در تمام عمرش چنین هدیه عجیب و غریبی دریافت نکند.
گوش آدمیزاد
جرد لتو (Jared Leto)، با حضور در مراسم مِت گالا (MET Gala)، سال ۲۰۱۹ ثابت کرد که از کارهای عجیب و غریب بدش نمیآید و اگر اخبار این مراسم را دنبال کرده باشید حتماً میدانید که جرد لتو در مت گالای ۲۰۱۹، مدلی از سر بریدهشده خودش را در دست گرفته بود و راه میرفت. لتو در زمان بازی در نقش جوکر در فیلم «جوخه انتحار»، (Suicide Squad)، نیز هدیههای عجیب و غریبی برای دیگر هنرپیشههای این فیلم میفرستاد.
سلیقههای عجیب جرد لتو باعث شد تا هواداران نیز به جای هدیههای معمولی، چیزهای عجیب و غریبی برای لتو ارسال کنند. به همین دلیل نیز یکی از طرفداران دوآتشه جرد لتو تصمیم گرفت برای خواننده ترانه گروه «سی ثانیه تا مریخ»، گوش خودش را ببرد و کف دست جرد لتو بگذارد.
جرد لتو در مصاحبهای در سال ۲۰۱۳ در این زمینه گفت بستهای از طرف یکی از هواداران دریافت کرده و پس از باز کردن این بسته با گوش بریده انسان در این بسته روبرو شده است. در این بسته نامهای نیز قرار داشت که در آن نوشته شده بود «گوش میکنی؟»
در این بسته هیچ اشارهای به فرستنده این گوش نشده بود و هویت فرستنده آن هم مشخص نگردید، جالب اینجاست که جرد لتو به جای اینکه این گوش بریده را دور بیاندازد و از آن بدش بیاید عکسی از آن را در حساب کاربری توئیتر خود منتشر کرد و مدتی بعد نیز با سوراخ کردن این گوش و رد کردن زنجیری از آن، گوش بریده هوادارش را بر گردن آویخت.
نوزاد آدمیزاد
محال ممکن است اهل موسیقی کانتری آمریکا باشید و دالی پارتن (Dolly Parton) را نشناسید، این هنرمند و خواننده خوشصدا که اکنون نزدیک به ۷۳ سال سن دارد، بهعنوان ملکه موسیقی کانتری آمریکا شناخته میشود و ۷ جایزه گرمی را از آن خود کرده است.
محبوبیت زیاد دالی پارتن و افسانهای که از این خواننده به جای مانده است باعث شد تا هدیههای بسیاری از طرفداران دریافت کنند که مطمئن هستیم یکی از این هدیهها را هرگز هیچ خواننده دیگری دریافت نکرده است.
در اوایل دهه ۷۰ میلادی دالی پارتن در اوج شهرت خود قرار داشت و ترانه جولین (Jolene)، در صدر جدول موسیقی کانتری قرار گرفته بود، در نتیجه محبوبیت دالی پارتن به اندازهای بود که مادران زیادی اسم جولین رو را روی فرزندانشان میگذاشتند، اما یکی از هواداران پا را از این حرفها فراتر گذاشت و کار عجیبی انجام داد که دالی پارتن هرگز فراموش نمیکند.
قضیه از این قرار بود که یک روز دالی درِ خانهاش را باز میکند و در کمال تعجب متوجه یک نوزاد دختر جلوی خانهاش میشود. در کنار این نوازد نامهای قرار داشت مبنی بر اینکه نام نوزاد جولین است و مادرش دوست دارد این نوزاد دختر توسط دالی پارتن بزرگ شود.
دالی که از این ماجرا حسابی ترسیده بود و نگران سلامتی نوزاد بود سریعاً با پلیس و مقامات دولتی تماس میگیرد و این بچه را در اختیار دولت میگذارد، پس از این این رویداد دالی پارتن هرگز اشارهای به سرنوشت این بچه نکرد و مشخص نیست در نهایت پلیس موفق به پیدا کردن مادر این نوزاد بخت برگشته شده است یا اینکه این نوزاد با سرپرستی دولت و بدون مادر بزرگ شد.
در این قسمت به پایان فهرست هدیههای عجیب و غریبی رسیدیم که سلبریتیها از هوادارانشان دریافت کردهاند. در پایان پیشنهاد میکنیم اگر شما هم اطلاعات جالب و سودمندی در این زمینه دارید، در قسمت نظرات این اطلاعات را با ما و سایر خوانندها به اشتراک بگذارید.
به گزارش تسنیم، فیلمهای «مردی به نام اووه»، «ایرینا» «زمستان بی انتها»، «پسری که غذای پرنده میخورد»، «یک مرد خوشبخت»، «قاچاق هندریکس»، «ارتش خاموش»، «درخت»، «اوتویا: 22 ژوئیه»، «دره تاریک»، «ردپا»، «زیارت»، «پائولین و پائولت»، «اوا نوا»، «محوشدگی»، «بیشتر از عسل»، «آخرین معامله»، «نان سیاه»، «او آن پسر بود» از کشورهای سوئد، بلغارستان، مجارستان، یونان، دانمارک، قبرس، هلند، اسلوونی، نروژ، اتریش، لهستان، پرتغال، بلژیک، اسلوواکی، آلمان، سوییس، فنلاند، اسپانیا و ایتالیا فیلمهای حاضر در هفته فیلمهای اروپایی 2019 هستند.
«مردی به نام اووه» ساخته هانس هولم از کشور سوئد درباره اووه پیرمردِ عبوسی است که به دیگران امر و نهی میکند و همیشه به قبر همسرش سر میزند تا اینکه بالاخره به فکر خودکشی میافتد و همزمان دوستی غیرمنتظرهای با همسایه جدیدش برای او رخ میدهد.
این فیلم برنده 14 جایزه و 24 بار نامزد جوایزی مانند اسکار، جشنواره فیلم کابورگ، ادینگبرگ و جوایز گلدبگ شده است.
«ایرینا» ساخته نادژدا کزه وا از کشور بلغارستان درباره ایرینا پیشخدمتی نیمه وقت در یکی از شهرهای کوچک بلغارستان است. درست در همان زمانی که او از محل کارش اخراج میشود، شوهرش تصادف سنگینی میکند، خانواده ایرینا در دام فقر گرفتار میشوند...
این فیلم 9 بار برنده و 5 بار نامزد جوایزی مانند جایزه جشنواره فیلم رز طلایی بلغارستان، هنگ کنگ، ورشو و... و همچنین تندیس سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره جهانی فیلم فجر شده است.
«زمستان بی انتها» ساخته آتیلا ساز از کشور مجارستان داستان واقعی یک عاشقانه غیرقابل باور در اردوگاههای کار شوروی است.
«زمستان بی انتها» 11 بار برنده جایزه و یک بار نامزد جایزه جشنواره هارت لند، مونترال، تیبورون و... شده است.
«پسری که غذای پرنده میخورد» ساخته اکتوراس لیگیزوس از کشور یونان روایتگر سه روز از زندگی یک پسر آتنی بیکار است، تنها چیزی که دارد، قناری اوست که هر چیزی دارد با او تقسیم میکند.
این فیلم 2 بار برنده جایزه و 9 بار نامزد جایزه از جشنوارههایی همچون جشنواره کارلووی واری، اولدنبرگ، تورنتو و... شده است.
«یک مرد خوشبخت» ساخته بیله آ گوست از دانمارک است که در خلاصه داستان آن آمده است: در اواخر قرن نوزدهم، پیتر سیدنیوس یک مرد جوان بلند پرواز از یک خانواده مذهبی مسیحی در دانمارک غربی به کپنهاگ سفر میکند تا مهندسی بخواند، اما پدرش که کشیش است مخالفت میکند و...
این فیلم 7 بار نامزد جایزه در جشنوارههای هامبورگ، روبرت، بادیل و... شده است.
«قاچاق هندریکس» ساخته ماریوس پیپه ریدس از قبرس است که در خلاصه داستان آن آمده است: یانیس،مرسی عزیزم فقط این جمله هم اضافه کن یانیس آهنگساز فراموش شده، نقشههای او زمانی که سگش جیمی فرار میکند و از خط مرزی میان نواحی تحت کنترل دولت قبرس و مناطق اشغالی رد میشود، به مشکل برمیخورد...
این فیلم 5 بار برنده و 7 بار نامزد جایزه از جشنواره فیلم تریبکا، تسالونیکی، جایزه پالم اسپرینگز، جشنواره فیلم اروپایی لس آرکس و ... شده است.
«ارتش خاموش» ساخته ژان ون دولد از کشور هلند است که در خلاصه داستان آن آمده است: سربازان کودک در آفریقا، در رستوران یک سفیدپوست در یک شهر آفریقایی نزدیک منطقه جنگی قرار دارند. وقتی دوست آفریقایی پسرش ابو ربوده شد...
این فیلم 13 بار برنده و 8 بار نامزد جایزه از جشنوارههایی همچون جشنواره کن، طلا و پلاتین هلند، رمبرندت و... شده است.
«درخت» ساخته سونجا پروسنک از کشور اسلوونی یک درام کوچک است که ارزشهای خانوادگی را تشریح میکند، تقریبا شبیه به تراژدیهای باستانی که سرنوشت پایانشان را تعیین میکند.
این فیلم 5 بار برنده و 4 بار نامزد جایزه از جشنواره فیلم کارلووی واری، بمبئی و... شده است.
«اوتویا: 22 ژوئیه» ساخته اریک پوپه از نروژ داستان یک دختر نوجوان است که طی حملات تروریستی سال 2011 به یک اردوگاه تابستانی در جزیره نروژی اوتایا، سعی میکند زنده بماند و خواهر کوچکترش را پیدا کند...
این فیلم 2 بار برنده و 10 بار نامزد جایزه جشنواره برلین، آماندا و... شده است.
«دره تاریک» ساخته آندرس پروچاسکا از اتریش روایتگر داستان یک سوارکار است که از طریق یک مسیر مخفی به یک شهر کوچک که در ارتفاعات آلپ قرار دارد میرسد. حال هیچکس نمیداند که این غریبه از کجا آمده است و چه میخواهد، اما همه میدانند که هیچکس نمیخواهد او در شهر بماند.
این فیلم برنده 26 جایزه و نامزد 5 جایزه در جشنواره فیلمهای اتریش، جشنواره فیلمهای اروپا، جشنواره دوربین آلمان و... شده است.
«ردپا» ساخته آگنیشکا هولاند و کاسیا آدامیک از کشور لهستان درباره یانینا دوشکو یک زن مسن است که در منطقه کلادزکو به تنهایی زندگی میکند، متوجه جنایات مرموزی می شود، اما کسی حرفهای او را باور نمیکند.
این فیلم 7 بار برنده جایزه و 14 بار نامزد جایزه از جشنواره فیلم برلین، کلیولند، فیلمهای اروپایی و... شده است.
«زیارت» ساخته ژائو بوتلهو از پرتغال است که در خلاصه داستان آن آمده است: در سال 1537 فردیناند مندس پینتو از پرتغال فرار میکند و به هند میرود و 20 سال را به تجربه محاکمهها و رنجها در خاور دور میگذراند.
این فیلم برنده 3 جایزه و نامزد 9 جایزه در جشنواره فیلم پرتغالی سوفیا و... شده است.
«پائولین و پائولت» ساخته لیوین دبراور از بلژیک یک داستان تلخ و شیرین درباره چهار خواهر سالخورده و رابطه آنها با یکدیگر است.
«پائولین و پائولت» برنده 10 جایزه و نامزده 4 جایزه از جشنواره فیلم کن، ای اف آی، کایرو و... شده است.
«اوا نوا» ساخته مارکو اسکوپ از اسلوواکی است که در خلاصه داستان آن آمده است: اوا که چند دهه قبل هنرپیشه معروفی بوده است هر کاری می کند تا محبت پسرش را که از همه بیشتر به او آسیب زده، دوباره به دست آورد و گذشته را جبران کند.
این فیلم 6 بار برنده جایزه و 7 بار نامزد جایزه از جشنواره فیلم کلیولند، تورنتو، زوریخ و... شده است.
«محوشدگی» ساخته فاتح آکین از کشور آلمان است که در خلاصه داستان آن آمده است: در میان جامعه ترکهای ساکن هامبورگ در آلمان، مادری فداکار میخواهد انتقام مرگ خانواده خود بعد از انفجار یک بمب را بگیرد.
این فیلم برنده 10 جایزه و نامزد 17 جایزه از جشنواره کن، گلدن گلاب، بامبی و... شده است.
«بیشتر از عسل» ساخته مارکوس ایمهوف از سوییس روایتگر نگاهی عمیق به کولونیهای زنبوران عسل در کالیفرنیا، سوئیس، چین و استرالیا است.
این فیلم برنده 9 جایزه و نامزد 5 جایزه از جشنواره فیلم پالم اسپرینگز، لوکارنو، جایزه فیلم سوئیس و... شده است.
«آخرین معامله» ساخته کلاوس هارو از فنلاند داستان پیرمردی متبحر در شناخت آثار نقاشی است. او در جریان یک جراحی محلی تابلوی با ارزشی را کشف میکند اما هیچکس ارزش آن تابلو را باور نمیکند.
این فیلم برنده 35 جایزه و 12 بار نامزد جایزه از جشنواره فیلم برلین، پالم اسپرینگز، شانگهای و... شده است.
«نان سیاه» ساخته آگوستی و یارونگا از اسپانیا است که در خلاصه داستان آن آمده است: در دوران پس از جنگ داخلی، در حومه کاتالونیا، پسری به نام اندرو جسد یک پدر و پسر را درجنگل پیدا میکند. مدارک نشان میدهد که پدر خودش قاتل است.
جوایز: برنده 31 جایزه و 11 بار نامزد جایزه (جشنواره فیلم سن سباستین، حلقه نویسندگان سینما، جایزه آریل مکزیک و..)این فیلم برنده 31 جایزه و 11 بار نامزد جایزه از جشنواره فیلم سن سباستین، حلقه نویسندگان سینما، جایزه آریل مکزیک و... شده است.
«او آن پسر بود» ساخته دانیله چیپری از کشور ایتالیا است که در خلاصه داستان آن آمده است: پالرمو دهه 1970: داستان دلالهای ضایعات است که زندگی روزمرهشان ناگهانبا کشته شدن تصادفی دختر جوانشان زیر و رو میشود، تا اینکه بعد از مدتی پول زیادی را از دولت میگیرند...
این فیلم 4 بار برنده جایزه و 15 بار نامزد جایزه شیر طلایی ونیز از جشنواره ونیز، جشنواره فیلم لندن و... بوده است.
پیش از این قرار بود فیلمی با عنوان «نفس بکش» ساخته اندی سرکیس از انگلستان نیز در این هفته فیلم به نمایش درآید اما به دلیل عدم دریافت کپیرایت از فهرست فیلمهای حاضر در این رویداد حذف شد.
هفته فیلمهای اروپایی 2019 که از 18 تا 27 خرداد ماه 98 توسط موسسه سینمایی هنر و تجربه ایرانیان در خانه هنرمندان برگزار میشود.
به گزارش ایلنا، موسیقی زیرزمینی در اغلب جوامع وجود دارد و دلایل آن هم مختلف است. قوانین و چهارچوبهای سیاسی، موضوعات و مسائل فرهنگی و رسم و رسوم عرفی ملل مختلف، تنها برخی از دلایل ایجاد موسیقی موسوم به زیرزمینی است. بیشک موسیقی زیرزمینی بهطور کم و بیش روند تولید آثار موسیقایی را تحت تاثیر قرار میدهد و گاه باعث تولد هنرمندانی میشود که بعدها جزو ماندگاران عصر خویش میشوند.
موسیقی زیرزمینی در کشورهای اروپایی و آمریکایی دارای قدمت زیادی است و شاید دلیل آن وجود و بروز اتفاقات سیاسی و اجتماعی بسیاری است که زندگی مردم هر کشور را تاثیر گذاشته و خواهناخواه، روند تولید آثار هنری و موسیقایی آنها را تحت تاثیر قرار داده است.
البته ایجاد موسیقی زیرزمینی در کشورهایی چون آمریکا که در زمینه تولید آثار هنری قوانین محدود و مشخصی ندارند دلایلی جز سانسور دارد. معمولا فعالیت زیرزمینی هنرمندان کشورهای غربی به دلیل مخالفت آنها با قوانین و ضوابط کمپانیهایی است که در زمینه تولید آثار موسیقایی فعالیت میکنند. این گروهها که معمولا طرفداران زیادی دارند به صورت رسمی کنسرت برگزار نمیکنند و در بیغولهها و مکانهای غیررسمی به اجرای برنامه میپردازند، اتفاقی که در مقطی برای برخی از خوانندگان بدون مجوز ایرانی رخ داد و همچنان وجود دارد.
البته این تنها دلیل ایجاد گروههای زیرزمینی در کشورهای غربی نیست و اگر به تاریخ موسیقی در کشورهای غربی نگاهی بیندازیم خواهیم دید که دلایل بیشتری برای ایجاد تشکلهای غیرقانونی یا همان زیرزمینی وجود دارد. در این میان میتوان از موسیقی سیاهان آمریکا یاد کرد که باعث تولد سبکی به نام رپ شد. سیاهان آمریکایی از موسیقی رپ برای مبارزه با تبعیضهای نژادپرستانه استفاده میکردند و برای فرار از قوانین موجود به صورت غیرقانونی به تولید آثار مختلف میپرداختند. اما تشکیل موسیقی زیرزمینی در ایران به جز وجود محدودیتهای قانونی، دلایل دیگری دارد و در مقطعی به اتفاقی مرسوم و همهگیر بدل شده بود.
پس از انقلاب اسلامی یعنی از سال 1357 تا اواسط دهه هفتاد عملا موسیقی پاپ و گونههای دیگر در ایران وجود نداشت و جز ساخت قطعات حماسی و سرودگونهای که بنا به مناسبتهای مختلف تولید میشدند، آثار دیگری تولید و عرضه نمیشد. پس از آن نیز مرکز موسیقی سازمان صداوسیما با بهره بردن از استادان موسیقی، با وسواس بسیار به انتخاب و گزینش متقاضیان مختلف میپرداخت و وزارت ارشاد نیز با دقت کیفیت کار خوانندگان نوظهور را ارزیابی میکرد و پس از آن به صدور مجوز اقدام میکرد.
البته باید یادآور شد که موسیقی سنتی در همان فضای بسته سالهای پس از انقلاب کماکان به حیات خود ادامه داد و به دلیل حمایتهای موجود، هیچگاه مسیرش را به سمت زیرزمینها و مکانهای غیررسمی کج نکرد اما وجود ممنوعیتها و فراز و نشیبهای بسیار، در کنار بحث چندصدایی مسئولان موسیقی در چگونگی وضع سیاستها و قوانین مرتبط در دهههای قبل، موسیقی زیرزمینی با رویکرد پاپ و دیگر انواع موسیقی جز سنتی شکل گرفت و عمومیت یافت و با ادامه حیاتش بهطور کم و بیش، بدنه موسیقی کشور را تحت تاثیر قرار داد.
به جز محدودیتهای مرسوم در تولید و ارائه آثار موسیقایی، یکی از دلایل مهم ایجاد موسیقی زیرزمینی در ایران وجود ابزار و ادوات و برنامهها و نرمافزارهای کامپیوتری است. خوانندگان و موسیقیدانان ایرانی که تا چندی پیش برای فعالیت خود مجوز میگرفتند و برای تولید آثارشان به استودیوهای رسمی میرفتند در چنین شرایطی میتوانستند در منزل یا هر مکان سربسته دیگر به ضبط آثار خود بپردازند و طی چند دقیقه آن را در فضای اینترنت منتشر کنند. در همین راستا پس از عمومیت یافتن اینترنت و سهلالوصول بودن تولید آثار مختلف کار به جایی رسید که طی مدتی کوتاهی خوانندگان بسیاری متولد شدند و همین کثرت از کمیت آثار کاست و باعث شد دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر نهادهای مرتبط به راحتی مجوز صادر نکنند و خوانندگان نیز در چنین شرایطی ترجیح دادند از امکانات شخصی خود برای تولید آثار مختلف بهره ببرند و همه این اتفاقها به ایجاد تشکلهایی موسوم به موسیقی زیرزمینی انجامید.
از طرفی صداوسیما که با وجود یک مرکز موسیقی و سرود در مقطعی نسبت به انتخاب و گزینش خوانندگان عرصه پاپ موفق عمل کرده بود از غافله تکنولوژی جا ماند تا آنجا که مخاطبان جدی، موسیقی اصطلاحأ صداوسیمایی را غیرجدی تلقی کردند و با رشد قارجگونه خوانندگان طی مدت زمانی کوتاه طرفداران خود را از دست داد. در دهه هشتاد امکان شنیدن آثار مطرح خارجی به مدد وجود اینترنت میسر شده بود که همین موضوع نیز دلیل دیگری برای افزایش خوانندگان است. در آن مقطع خوانندگان بسیاری به تقلید و کپی آثار خارجی با حال و هوای ایرانی و زبان فارسی پرداختند و کپی ملودیها یا الهام گرفتن از آنها به تولید سهل و راحت آثار مختلف منجر شد.
عمده آثاری که طی آن سالها در زیرزمینها تولید شدند در ژانر پاپ و راک میگنجیدند و بزرگترین دستاورد این تشکلها تولد سبک رپ در ایران بود؛ گونهای که تا اوائل دهه هشتاد معنا و مفهومی نداشت و مخاطب درباره آن اطلاعات زیادی نداشت.. یکی از دلایل پرداختن هنرمندان عرصه موسیقی به رپ، جنبه اعتراضی آن بود که در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد و فضای دهه هشتاد نمود بیشتری پیدا کرده بود. در آن دهه برگزاری کنسرت عمومیت نداشت و خوانندگان رپ با تقلید از رپرهای آمریکایی به اجرای برنامههای زیرزمینی در مکانهای غیررسمی میپرداختند که در این میان برخی از رپرها پس از شناسایی، دستگیر و بازداشت میشدند.
موسیقی زیرزمینی پیش از انقلاب
ظاهرا اینگونه به نظر میرسد که موسیقی زیرزمینی طی دهههای گذشته در ایران شکل گرفته است در صورتیکه طی سالهای پیش از انقلاب نیز وجود داشته است، هرچند هیچگاه شکل جدی نداشته و باعث عمومیت یافتن موسیقی زیرزمینی نشده است. استعفای محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و هوشنگ ابتهاج از حضور در رادیو در دهه پنجاه، به دلیل کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و فاجعه سینما رکس، یکی از اتفاقاتی است که جنبه اعتراضی داشته و میتوانسته به ایجاد موسیقی زیرزمینی بیانجامد. البته در همان مقطع برخی از خوانندگان به طور غیررسمی آثاری را تولید و ارائه میکردند که مورد تایید مسئولان وقت نبود و میتوان آنها را موسیقی زیرزمینی تلقی کرد. تا مدتی پس از انقلاب اسلامی نیز خوانندگان باقیمانده از دوران پهلوی که امکان تولید اثر قانونی نداشتند همچنان در جشنهای خانوادگی و مناسبات خصوصی به اجرای برنامه میپرداختند.
نامه استعفای هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شجریان و مرحوم محمدرضا لطفی از رادیو در اعتراض به کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و فاجعه سینما رکس، به خط استاد شجریان
دلیل کمرنگ شدن فعالیت هنرمندان در زمینه تولید آثار زیرزمینی در شرایط فعلی چیست؟
در حال حاضر نیز موسیقی زیرزمینی وجود دارد اما مانند گذشته جدی نیست و این عدم جدیت چند دلیل واضح دارد. در دهههای هفتاد و هشتاد و حتی تا اوائل دهه نود، برگزاری کنسرت در پایتخت و شهرهای مختلف رواج نداشت و هنرمندانی که از این امکان محروم بودند، ترجیح میدانند بدون دریافت دستمزد و حتی با تقبل هزینههای تولید اثر جایگاه خود را تثبیت کنند و خود را به مخاطبان بشناسانند. در حال حاضر اما اینگونه نیست و شرایط تغییر کرده است. در شرایط فعلی هنرمندان برای کسب درآمد از راه موسیقی ترجیح میدهند با کسب مجوز به طور قانونی به فعالیت خود ادامه دهند تا به این ترتیب با برگزاری کنسرت امرار معاش کنند، هرچند این رویه نیز دشواریهای خاص خود را دارد و میسر شدن آن منوط به ارتباطهای فراقانونی خوانندگان با کنسرتگذاران و تهیهکنندگان است. به طور کلی در حال حاضر فضای موسیقی نسبت به دهههای قبل بازتر است تا آنجا که خوانندگان زن نیز میتوانند به فعالیت بپردازند و حتی برای بانوان کنسرت برگزار کنند.
کدام خوانندگان از موسیقی زیرزمینی به استیجهای رسمی راه یافتند و محبوب شدند؟
اگر به لیست خوانندگان محبوب فعلی نگاهی بیندازیم به نتایج جالبی خواهیم رسید. مثلا اینکه اغلب خوانندگان غیرقانونی دهههای قبل حال به هنرمندانی مطرح و محبوب تبدیل شدهاند و این محبوبیت و مقبولیت تا به آنجاست که کنسرتهای متعدد آنها به طور معمول در لیست پرفروشها قرار میگیرد. موسیقی زیرزمینی در سالهای نه چندان دور آنچنان اهمیتی داشت که برخی خوانندگان مجوزدار نیز برای شهرت بیشتر آثاری را غیرقانونی منتشر میکردند تا به این ترتیب نامشان در لیست فعلان موسیقی زیرزمینی ثبت شود و در نهایت نزد مخاطبان مقبولیت بیشتری پیدا کنند.
محسن چاووشی، حامد هاکان، محسن یگانه، سیروان و زانیار خسروی، مهدی مقدم، آرمین زارعی، یاسر بختیاری با نام مستعار یاس، کاوه آفاق، امیرحسین مقصودلو ملقب به تتلو، سروش لشکری ملقب به هیچکس و رضا پیشرو، تنها برخی از خوانندگانی هستند که فعالیتشان را با موسیقی زیرزمینی آغاز کردند. بیشک موسیقی زیرزمینی توجه هنرمندان بسیاری را به خود جلب کرده و خوانندگان بسیاری در این زمینه فعالیت کردهاند که در حال حاضر نامی از آنها نیست.
محسن چاووشی
محسن چاووشی که فعالیت هنریاش را از سال 1383 آغاز کرده، از همان زمان که تکآهنگهایش را به صورت غیرقانونی منتشر میکرد به دلیل صدای خشدار، سبک و سیاق خواندن و نوع انتخاب ترانهها نزد مخاطبان مقبولیت یافت و در این میان تکآهنگ «نفرین» که در سال 1383 تولید و عرضه شده و مضمونی تلخ و منفی داشت از بقیه معروفتر است. شهرت غیرقابل توصیف چاووشی پس از ارائه تکآهنگهای متعدد او را بر آن داشت تا آلبومهایی «نفرین»، «خودکشی ممنوع»، «لنگه کفش» و «متاسفم» را بدون مجوز منتشر کند. چاووشی در نهایت پس از همکاری با داریوش مهرجویی کارگردان فیلم سینمایی «سنتوری» به عنوان خواننده توانست مجوز قانونی دریافت کند و کمی بعد بود که با همکاری «آوای باربد» آلبوم «یه شاخ نیلوفر» را به طور قانونی منتشر کرد و فعالیت قانونی او تا به امروز ادامه داشته است.
مهدی مقدم
در دهه هشتاد که ماهواره پا به خانه ایرانیها گذاشته بود شبکههایی وجود داشت که به پخش ویدئوکلیپهای خوانندگان داخلی میپرداخت. مهدی مقدم یکی از چند خوانندهای بود که در این شبکهها حضوری پررنگ داشت و میتوان گفت یکی از فعالان عرصه موسیقی زیرزمینی بوده که بعدها با کسب مجوز به تولید آثار قانونی پرداخته است. او که با تکآهنگ «خونسرد» نزد مخاطبان مقبولیت یافت بعدها آلبومی قانونی را با همین نام منتشر کرد اما پخش آثار او از شبکههای ماهوارهای باعث ممنوعاالکاریاش شد و پس از مدتی نیز اجازه فعالیت یافت. «خونسرد»، «سونامی» و «احتیاط» آلبومهای رسمی مهدی مقدم هستند و «سردار عاشق»، «-18» و «فیر پلی» از آلبومهای غیررسمی او هستند که پخش اینترنتی داشتهاند.
یاسر بختیاری
یاسر بختیاری یا همان یاس یکی از چندین رپری است که از بدو پیدایش موسیقی رپ در این عرصه حضور داشته و تا به امروز به فعالیت خود ادامه داده است. یاس که همواره به مسائل اجتماعی ایران توجه کرده و یکی از دغدغهمندان موسیقی رپ است، در دهه هشتاد آثار مختلفی را عرضه کرده، نخستین رپر ایرانی است که برای پخش قانونی آثار خود از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز گرفته است. «یادت نره» نخستین اثر مجوز دار اوست که با همکاری یک خواننده پاپ تولید شده است. از آخرین فعالیتهای قانونی یاس میتوان به همکاری او با عوامل سریال «رقص روی شیشه» اشاره کرد. البته یاس طی همکاری با مصطفی کیایی کارگردان فیلم سینمایی «بارکد» تیتراژ پایانی این اثر سینمایی را خوانده بود که بنا به خواسته مسئولان از اثر حذف شد.
محسن یگانه
محسن یگانه همدوره محسن چاووشی و حامد هاکان است و فعالیت جدیاش را با این دو آغاز کرده که نتیجه آن تولید تکآهنگ محبوب «نشکن دلمو» است که بدون مجوز عرضه شده و حاصل تلاش آن سه در موسیقی زیرزمینی دهه هشتاد است. شهرت و محبوبیت محسن یگانه باعث شد که او در اواسط دهه هشتاد یعنی در سالهای 84 و 85 آلبومهای «سال کبیسه»، «آخه دل من»، «وقتی رفتی» و «زندونی» را به صورت زیرزمینی تولید و منتشر کند. محسن یگانه در نهایت سال 1387 موفق به کسب مجوز شد و شاید اگر او به اجرای کنسرت برون مرزی در هلند نمیپرداخت زودتر از اینها موفق به کسب مجوز میشد. آلبوم «نفسهای بیهدف» نخستین آلبوم رسمی محسن یگانه است که فروش بالایی داشته و «رگ خواب»، «حباب» و «نگاه» از دیگر آلبومهای رسمی اوست.
سیروان و زانیار خسروی
سیروان و زانیار خسروی فعالیت خود را از زیرزمین و با تولید آثار بدون مجوز آغاز کردهاند. آلبوم «تو خیال کردی بری» نخستین آلبوم سیروان خسروی است که به صورت زیرزمینی تولید و عرضه شده است. البته سیراون خسروی پیش از خوانندگی و فعالیتهای زیرزمینی در اواخر دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد در دو کنسرت کاوه یغمایی را همراهی کرده و برای او کیبورد زده است. سیروان طی آن سالها با بسیاری از خوانندگان آن مقطع به عنوان صدابردار، ناظر ضبط، آهنگساز و تنظیم کننده همکاری کرده است. سیروان خسروی در سال 1388 با انتشار آلبوم مجوزدار«ساعت 9» به جرگه خوانندگان مجوزدار پیوسته است.
زانیار خسروی نیز یکی دیگر از خوانندگانی است که آغاز فعالیتش با موسیقی زیرزمینی بوده است. او در اواسط دهه هشتاد اقدام به تولید آثاری در سبک «هیپهاپ» کرد و آهنگ «همینه که هست» را عرضه کرد و پس از آن اقدام به تولید آثار دیگر کرد که «طفره نرو» و «ریسک» نام داشتند و باعث محبوبیتش شدند و با تولید تکآهنگ «بدون تو» در سال 1391 به اوج شهرت رسید و یک سال بعد با تولید آلبوم «بیست و هشت» به جمع خوانندگان مجوزدار پیوست.
کاوه آفاق
کاوه آفاق در 18 سالگی نخستین گروهش با نام «پارت» را تاسیس کرد و پس از آن گروه «کاویان» را تشکیل داد که تا سال 1383 ادامه حیات داد و در سال 1384 اقدام به تاسیس گروه «The Ways» کرد و در سال 1390 از این گروه جدا شد. در همان مقطع بود که کاوه آفاق به اتفاق یاس و اروین خاچیکیان تکآهنگ «قصه زیرزمین» را منتشر کرد. اثری که باعث محبوبیت بیشتر او شد و در همان سال از جشنواره جهانی موزیک زیرزمینی جایزه دوم را کسب کرد. آفاق با حضور در پنجمین دوره جشنواره موسیقی مقاومت بسیار به چشم آمد و پس از کسب جایزه بهترین اجرای زنده از این رویداد فرهنگی، به عنوان خوانندهای مجاز به فعالیت ادامه داد. کاوه آفاق طی این مدت خوانش تیتراژ فیلمهای «رخ دیوانه» ساخته ابوالحسن داوودی و «ضد گلوله» ساخته مصطفی کیایی را به عهده داشته و کنسرتهای مختلفی را برگزار کرده است با این حال هنوز آلبوم رسمی خود را به بازار عرضه نکرده است. این خواننده راک/پاپ که ترانهسرا نیز هست در سال 1396 مجموعه ترانههایش را با نام «تهران 57» منتشر کرده است.
باید گفت با وجود آنکه در حال حاضر کسب مجوز روند پیچیدهای ندارد و برگزاری کنسرتهای مختلف برای خوانندگان و تهیهکنندگان به مقولهای پولساز تبدیل شده اما نمیتوان پرونده وسیقی زیرزمینی را بسته اعلام کرد. و چه بسا بر اساس وقایع و اتفاقات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بار دیگر موسیقی زیرزمینی جانی دوباره بگیرد.
به گزارش تسنیم، بازیگر بود که به تلویزیون آمد و اجرای چند مسابقه تلفنی و بعد رسماً پشت میز اجرا نشست. مدتی کاملاً از اجرا فاصله گرفت جز مسابقه «نما به نما» شبکه آیفیلم و کار تئاتر، رادیو و سریال تلویزیون انجام داد. تا اینکه سحرهای ماه مبارک رمضان، شبکه امید را انتخاب میکردیم به «کوچه بهار» میرسیدیم که حسین رفیعی بعد از مدتها مجری آن برنامه بود. برنامه مفرح نوجوانانهای که با حضور او، جنبههای طنز هم پیدا میکرد. از شب گذشته هم حضور نمایشی او در سریال «محرمانه» آغاز شده است. او در برنامه «سلام صبح بخیر» هم حاضر شد و درباره خودش گفت: سال ۷۲ بنده دانشجوی رشته نقاشی در دانشگاه هنر و معماری بودم با جمعی نزد آقای مهرداد خسروی مدیر پخش اجتماعی شبکه دو تست دادیم و من از بین آنها انتخاب شدم.
پاییز ۷۳ در همین استودیو سریال «نوید بابا» را با بیژن بنفشه خواه اجرا کردیم، که الان خاطرات آن زمان برای من یادآور شد. مدتی برنامههای اجرایی مناسبتی فقط به دهه مبارکه فجر مربوط میشد که بسیاری از ارگانها و موسسات دوست داشتند ما در برنامههای آنها مشارکت داشته باشیم به همین دلیل ما را با آمبولانس در خط ویژه به برنامهها میرساندند.
این بازیگر و مجری تلوزیون درباره کار خود در زمینه نوجوانان، گفت: کار برای نوجوانان کاملا تخصصی است باید در کنار آنان باشید زیرا این سن بسیار شاخص، حساس و نوعی دو گانگی را دربردارد، باید تشخیص داد هر شرایطی چه کاری برای آنها انجام داد. در چنین برنامههایی همچون «محرمانه» که برای نوجوانان تولید میشود صرفا کشف استعداد یا معرفی آنها کافی نیست نباید نوجوانان رها شوند، آیا تاکنون خروجی چنین برنامههایی معرفی و جذب چند نوجوان به فلان موسسه علمی یا فرهنگی شده که آنان در عرصه هنر فعالیت کنند.
این بازیگر و مجری تلوزیون با اشاره به برنامه تلویزیونی «کوچه بهار» ویژه سحرگاهی شبکه امید، گفت: در ماه رمضان احساس خیلی خوبی داشتم؛ در این برنامه هنگام سحر بخشی را داشتیم که به محض پخش اذان تعدادی از پرندگان شبیه بلبل شروع به خواندن میکردند، همین برنامه سبب شده بود که بسیاری از روزهداران سحرخیز این بخش برنامه را ببینند. من با نگاه هنرجویی وارد رادیو، دوبله، تئاتر و سینما شدم و هنوز هم خود را یک هنرجو میدانم، دنیای هنر وسیع و نامحدود است و نیاز به پارتی ندارد، به عنوان مثال فلان بازیگر یا کارگردان بزرگ و مشهور نمی تواند فرزند خود را وارد عرصه کاری خود کند مگر اینکه فرزندش استعداد و علاقه کافی داشته باشند.
این بازیگر و مجری تلویزیونی درباره تجربه همکاری خود با مرحوم ملاقلی پور کارگردان، اظهار کرد: من کار فاخر «سفر به چزابه» را با ایشان تجربه کردم که از افتخارات کاری من است، فیلم سینمایی «کمکم کن» را نیز با ایشان کار کردم، از ایشان درسهای بسیار خوبی آموختم. در همکاری با ایشان در منطقه چزابه ما به مظلومیت مناطق جنگی خرمشهر و چزابه پی بردیم. به عقیده من ایشان بسیار شوخ طبع بودند و نقش من هم طنز بود بسیار به ما خوش گذشت طوری که کلی خاطره طنز از ایشان دارم ملاقلیپور بسیار انسان شریف، خوش مشرب و دوست داشتنی بودند.
حسین رفیعی در خصوص اسپانسرها و سرمایهگذارهایی که حضورشان هر روز در تلویزیون پررنگتر میشود به خبرنگار خبرگزاری تسنیم، گفت: یکی از معضلات حضور اسپانسرها انتخاب مجری از روی سلیقه است. آنها میگویند چه کسانی باید برنامه را اجرا کنند و چگونه این برنامه شکل بگیرد. در صورتیکه پیش از این حرفهایگری حرف اول را میزد. این را باید بدانیم که ایران فقط تهران نیست و تهران هم میدان ونک به بالا نیست. اگر یک کودک و نوجوانی در جنوبیترین منطقه سیستان و بلوچستان، آموزش قرآن را از رسانهملی ببیند حقش این است ببیند. برنامهای برای طبیعت ایران و تاریخ ایران کمبیننده است و بیننده حقشان است ببینند. یک وقت در شرایط و با برخورداری از امکاناتی به بیننده بیشتری میرسند و بعد میگویند کسی تلویزیون نگاه نمیکند. مثلاً مَنِ نوعی بگویم اگر من به تلویزیون آمدم به خاطر من جعبه جادو را میبینند. اما این طور نیست مردم تلویزیون نگاه میکنند.
وی در پاسخ به این سوال که برخی از اجراها غیرتخصصی هستند و بیشتر بازی میکنند تا اجرا، تأکید کرد: جزو اولین محکومین هستیم از بازیگری به اجرا آمدم. من را طرد کردند و تنبیه شدم که از بازیگری به اجرا آمدم. به من گفتند دیگر حق نداری فیلم و سریال بازی کنی! اما در عین حال تئاتر، فیلم و سریال بازی کردم و جالب است بدانید امروز برای بسیاری جذاب شده که به اجرا روی بیاورند. کار بدی هم نیست توان اجرا داشته باشند مجری تلویزیون بشوند. ولی مخاطب هر اجرایی را به این سادگیها نمیپذیرد. برای اجرا یکسری قواعد و تجارب لازم است و نمیتوانیم بپذیریم در آنتن زنده تلویزیون به یک قوم، ملیت و فردی توهین شود. حتی این اجازه را نداریم به مهمان برنامه بگوییم مگر تو نابینا، شکل و یا کر هستید! چون ما بیننده معلول و سندرومی داریم اینها یک نوع توهین است، چون موجبات دلخوری مخاطبمان را فراهم میکند.
مجری و بازیگر تلویزیون در خصوص حضور پررنگ اسپانسرهای تلویزیونی، تأکید کرد: از اوایلی که اسپانسرها وارد شدند من نسبت به این قشر دافعه داشتم. چرا که دوست نداشتم یک قابلمه دست بگیرم و تبیغ کنم. برخی از برنامههای اسپانسرمحور را که اجرا میکنم دیدم بیننده به اعتبار و اطمینان من به نتیجه میرسد. من بعضاً جایی خجالت میکشم؛ همچون دوستی که به من گفت به اعتبار شما فلان کالا و محصول و یا کار تبلیغی را انجام دادیم. که من در پاسخ گفتم من از شما خواستم کمربند ایمنی استفاده کنید یا چراغ قرمز را رد نکنید. سرعت غیرمجاز نروید و نماز اول وقت بخوانید. به هر حال مخاطب میگوید رفیعی یا امثال رفیعی تبلیغ انجام میدهد باید براساس تعقل هم تصمیم بگیرند. چون همیشه گفتهام پنیر مجانی و رایگان فقط در تله موش است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: دو چیز در هر جامعهای نباید پولی و غیرانتفاعی بشود، چون فرهنگ در آن جامعه دچار نقصان و تلاطم میشود. یکی صداوسیما و یکی آموزش و پرورش است. ما متأسفانه هر دوی اینها را در کشورمان غیرانتفاعی کردیم و با پول اتفاق میافتد. من آرزو دارم صداوسیما دوباره مستقل شود با بودجههای دولتی برنامه بسازد. ما امروز مجریان کاربلدی داریم که خانهنشین و کمکار شدهاند؛ سالها بیتالمال صرف پرورش و پویایی این گروه شده و دردناک است که برنامههای حساس و مراسمهای خاص به تلویزیونیها واگذار شود و برنامههای جذاب و پولآور و اسپانسرمحور را به دیگران واگذار کنند که چندان تجربه و تخصصی در زمینه اجرای تلویزیونی ندارند.