به گفته وزیر نیرو چینیها با یک وعده غذا هم رفع گرسنگی میکنند اما ما جامعهای مصرفی هستیم و... اما نکته اینجاست که ساختار اقتصاد ایران از ریشه و بنیاد با یک ساخت نادرستی شکل گرفته و تا زمانی که اصلاحات اساسی در حوزههای مختلف اقتصاد کلان شکل نگیرد، قطعا اقتصاد خرد اگر هم دارای اشکال باشد که حتما هست، قابل اصلاح نخواهد بود.
برای اینکه باید استراتژی کلان اقتصادی کاملا معین و معلوم باشد تا بر اساس آن وقتی دولتمردان پا به عمل میآیند با شکل دادن به آن اقتصاد کلان علائمی را به جامعه دهند تا ترسیم درستی را براساس قاعده اقتصاد خرد یا اقتصاد خانوارها بتوان متصور شد. بنابراین این از اصل و بنیه قابل قبول نیست که اشکالات را بدون اینکه در کلان تصحیح کرده باشیم از اصلاحات خرد به اصلاحات کلان برسیم و بگوییم چون خانوارها چارچوبی را رعایت نمیکنند به اقتصاد کلان هم ضربه خواهد زد.
این فرضیه نادرستی است که در علم اقتصاد قابل پذیرش نیست. اقتصاد خانوار زمانی به تعادل میرسد و زمانی میتواند موجب رشد و رفاه خانوارها را شکل دهد که اقتصاد کلان به این مرحله رسیده باشد تا از آنجا بتوان سیستمهای خرد اقتصاد کلان که همان خانوارهای اقتصاد خرد است را تصحیح کرد و به جلو برد. نکته دیگر اینکه قیاس کردن مردم ما با هر جای دنیا اصولا پایه و اساس صحیح و درستی نخواهد داشت. به لحاظ اینکه بار فرهنگی، منطقهای، نژاد، آب و هوا و امثالهم بر روحیات مردم تاثیر میگذارد و نمیتوانیم فیالبداهه مردم یک کشور را با مردم سایر کشورها مورد مقایسه قرار دهیم. در اقتصاد خانوارهای ما هم حتی با همین وضعیت فعلی، مردمی هستند که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتهاند و با همه فراز و نشیبهای اقتصاد کلان که مسبب آن تصمیمسازان، تصمیم گیرندگان و دولت است، ساختهاند و کنار آمدهاند و صدایشان هم درنیامده است.
بنابراین نمیتوانیم این مقایسه را انجام دهیم و بگوییم کمتر بخوریم و یک وعده بخوریم! چرا ساختار شکل گیری بافت مردمی ما با آمریکا و اروپا یا همین کشور ترکیه مورد مقایسه قرار نمیگیرد و با چین که ویژگیهای خاص مکتبی را دارند که آیین متفاوتی از آیین مذهبی ماست. ترکیه با یک سوم هزینههایی که ما برای کشور اختصاص میدهیم، خود را اداره میکند و فعالیتها را به بخش خصوصی واگذار کرده است اما ما حتی دلمان نمیآید که دو تا باشگاه پرسپولیس و استقلال را واگذار کنیم چون دولت میخواهد حتی دستی در فوتبال هم داشته باشد! در مذهب ما توصیه شده که خانههایی در اختیار خانواده خود قرار دهید.
ما احادیث زیادی داریم و آیا میتوانیم این را ملاک قرار دهیم که به همان هم تحقق پیدا کردهایم یا خیر چه رسد با کشور دیگری که از بن و ریشه با ما متفاوت است، خود را مقایسه کنیم. به نظر میرسد دولت و هر کدام از عزیزان وزرا باید سعی کنند در حیطه خود کار را به نهایت و درستی انجام دهند و یک رفاهی را برای شکلگیری حال مردم قرار دهیم.
اگر آب، برق، گاز درست مصرف نمیشود و اگر مصرف بنزین در حد بالایی است، نگاه کنیم که به امکانات زیربنایی مثل سیستمهای ریلی در حمل و نقل چقدر پایبند بودهایم و چقدر در این زمینه سرمایهگذاری کردهایم که مردم به جای استفاده از ماشینهای شخصی بهخصوص در تعطیلات که جادهها در حال انفجار است از آن سیستم استفاده کنند؟ در سیستمهای حمل و نقل هوایی چقدر سرمایهگذاری وسیع انجام دادهایم که از مردم بخواهیم در این شرایط کمتر بنزین مصرف کنند؟
به خاطر دارم حتی زمان جنگ زنانی که با کودکان خود در میادین شهر تردد میکردند جلوی مساجد میایستادند و طلا را از دست و گوش خود و دخترانشان درمیآوردند و به جبهه جنگ هدیه میدادند. آنها به دولت اطمینان و اعتماد کامل داشتند که به درستی در جای خود به مصرف خواهد رساند. اما الان چرا اینطوری نیست؟ این سوال را باید دولت و کابینه در کارکرد خود جستوجو کنند و مورد قیاس قرار دهند.
ما از این فداکاریها کم در طول تاریخمان نداشتیم و حتی در عصر حاضر هم مردم هشت سال جنگ تحمیلی را مدیریت کردند و پای آن ایستادند و باارزشترین متاع خود که جانشان هست نیز تقدیم کردند. حتی مردمی که نمیتوانستند در جبهه حضور پیدا کنند، در تیمها و گروههایی که در جای جای کشور تشکیل میدادند خدمات پشتیبانی برای رزمندگان را تدارک میدیدند و زنان و دختران هم طلاها و آنچه داراییشان بود تقدیم میکردند. بنابراین دور از انصاف است که بگوییم یک کشور یک وعده غذا میخورند و اینجا از سه وعده هم میگذرند! این نوع تحلیل نمیتواند قابل پذیرش و قابل ارزش برای مردم باشد بلکه دولت و مجلس باید برای رفاه مردم قدم بردارند.
تصور کنیم که در این چند سال اخیر واقعا چه قدمی برای مردم به لحاظ رفاه و اقتصادی برداشتهایم؟ آیا از دست دولت جز گران کردن کار دیگری هم برآمده؟ همه خدمات نظیر آب، برق، گاز، تلفن، ارز، متعاقب آن محصولات کارخانجات، صنعت و همه آنچه در اختیار دولت بوده و مردم نیاز داشتند، گران شده و مردم هم زیر بار این بار سنگینی تحمل کردهاند و صدایشان درنیامده است. در دورانی که معاون وزیر اقتصاد و دارایی بودم در راس هیاتی به مدت سه روز به منظور آشنایی با مدارس مالیاتی میهمان وزیر اقتصاد ایالت بایرن آلمان بودم. یکبار از وزیر اقتصاد دارایی این ایالت آلمانی پرسیدم که چطور یک لایحه را نهایی کرده و هیات وزیران آن را تصویب میکند؟ همانطور که میدانید ما بیشتر الگوهایمان را از غرب گرفتهایم و زیاد در ماهیت اجرا تفاوت نمیکند.
اما نکته جالب این که وقتی لوایحشان مراحل کمیسیونهای فنی اقتصاد دولت را طی میکند در هیات وزیران باید یک پیوست داشته باشد که لایحهای که قرار است تصویب شود چه اثری بر مردم خواهد گذاشت؟ آیا رفاه مردم را بالا میبرد یا پایین میآورد یا در همان حد سابق نگه میدارد؟ لوایحی در هیات وزیران تصویب میشود که یا موقعیت قبلی به لحاظ رفاه برای مردم را حفظ کند یا افزایش دهد و در صورتی که میزان رفاه را کاهش دهد، برمیگردد تا اصلاح لازم صورت گیرد و اثر اقتصادی منفی بر مردم نداشته باشد. اما کجای این بحث روی تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای ما لحاظ میشود؟ ما زندگی مردم را به اقتصاد نفتی گره زدهایم و اثر آن را با بالا و پایین رفتن قیمت نفت روی ارز و تکتک آحاد مورد مصرف یک مصرف کننده شاهدیم.
از کالای مصرفی گرفته تا کالاهای سرمایهای مثل مسکن و خودرو و امثالهم. قیمت یک پراید که به 20 میلیون تومان رسید یکباره به بالای 50 میلیون تومان رسیده و انگار نه انگار. مسکن یکباره چندبرابر افزایش پیدا کرد و به طور میانگین بیش از 50 درصد افزایش یافت و تمام اینها به این دلیل است که به عامل مردم توجهی نداریم. در حالی که نقدینگی کشور در اختیار 10درصد جامعه و به همین میزان هم سرمایه و پول در اختیار دارند، رستورانها و خودروهای آنچنانی مورد استفاده این گروه اقلیت است. 90 درصد باقیمانده زیر بار فشار معیشتی له شده و حتی قادر به درمان بیماریهای خود نیستند. میانگین خط فقر در کشور بالای سهونیم میلیون تومان است و بخش عمدهای از مردم از حداقلها محروماند.
* اقتصاددان- استاد دانشگاه
آرمان