گریم زنانه اکبر عبدی در فیلم جدیدش به نام "پیرزن و گربه هایش" را می بینید.
خبرآنلاین
به گزارش ایران آرت، سلنا گومز بازیگر و خواننده آمریکایی چهار سال پیش آخرین آلبوم خود به نام "احیا" را منتشر کرد که موفقیت خوبی داشته است. از آن زمان تاکنون این خواننده جوان با مشکلات روحی و جسمانی زیادی روبرو بوده است، از جمله پیوند کلیه، جدا شدن از نامزدش (ویکند) و بستری شدن در یک مرکز روان درمانی.
سلنا گومز در مصاحبه با جیمی فلن در برنامه "تونایت شو" گفت آلبوم جدیدش آماده است. او گفت لحظات مهمی در زندگیاش بوده است که میخواست آنها را در آلبوم جدید ثبت کند.
آلبوم جدید سلنا گومز مثل کارهای قبلیاش در سبک پاپ است. او تاریخ انتشار آلبوم را اعلام نکرد.
سلنا گومز پیش از این آلبومهای "ببوس و بگو"، "سالی بدون باران"، "وقتی خورشید غروب میکند"، "رقص ستارهها"، "برای تو" و "احیا" را منتشر کرده است.
این هنرمند 27 ساله تاکنون در بیش از 20 فیلم سینمایی هم ایفای نقش کرده است و فیلمهای "یک روز بارانی در نیویورک" و "مردگان نمیمیرند" تازهترین تجربههای بازیگری او هستند که به زودی روی پرده سینماها میروند.
به گزارش خبرآنلاین، سیامک انصاری در یکی دو سال گذشته بعد از یک دهه نقش کلیدی در پروژههای مهران مدیری از کنار او رفته است. جدایی خودخواستهای که از فصلهای پایانی «دورهمی» آغاز شد و بعد از پروژه سینمایی «ساعت ۵عصر» رسما اتفاق افتاده است.
حالا او در جمع «هیولا»یی ها نیست و خودش «زهرمار» را با جواد رضویان روی پرده دارد. فیلمی کمدی که ورژن ضعیفتر از رسوایی دهنمکی است.
این دو البته با اعلام مسئول سیمافیلم طرحی برای ساخت سریال طنز به رسانه ملی دادهاند که تصویب هم شده است.
مهران مدیری هم پروژهای مجزا برای ساخت سریال دارد که اتفاقا مدیر سیمافیلم آن خبر را هم اعلام کرده است.
مهران مدیری بعد از سیامک انصاری سعی کرده فرهاد اصلانی را پارتنر خود کند. احتمالا در سریال تلویزیونیاش هم از چنین گزینههایی بهره میگیرد اما طنز خاص مدیری در این سالها همیشه بر پایه کاراکتر «دانای کل» انصاری پیش میرفت و حالا او چنین کاراکتری را در کارهایش کم دارد.
درست مثل انصاری که قبل و بعد از کارهای مدیری، هیچ وقت در کاراکتر نقش اول نبود. چه در کارهای کاردان، چه پروژه هایی که خودش برای شبکه نمایش خانگی داشت و چه این بار در «زهرمار».
اینکه زوج او با رضویان بتواند به عنوان انشعابی از کارهای مدیری به یک جریان پربیننده بدل شود هم به سختی میتوان دربارهاش پیشبینی کرد و احتمالا این پروژهای باخت باخت برای هر سه آنهاست.
اگر چه بسیاری از ستارهها از فقر به ثروت رسیده اند، اما برخی از آنها هم در اوج ثروت، به خاطر ولخرجی یا بدهی، یک شبه ورشکست شدند. اگر دوست دارید با این ستارهها که در عرض کمترین زمان تمام سرمایه شان را بر باد دادند آشنا شوید، در ادامه همراه مان باشید.
نیکلاس کیج
نیکلاس کیج، یکی از بزرگترین ستارههای هالیوودی ست. او تنها در سال ۲۰۰۹، ۴۰ میلیون دلار از راه بازیگری به دست آورد، اما خیلی راحت تمام آنها را یک شبه از دست داد. او همه پولش را برای خانه، ماشین و آثار هنری خرج میکرد و ولخرجیهای او آنقدر بالا گرفت که نتوانست مالیات دارایی هایش را بدهد. او در سال ۲۰۰۷، ۶ میلیون دلار بدهی بالا آورد و برای پس دادن آنها، مجبور شد که فیلمهای زیادی بازی کند و حتی یکی از کتابهای باارزش و عتیقه اش را بفروشد.
مایک تایسون
مشتزن بازنشسته آمریکایی ست که در طول فعالیت اش توانست ۳۰۰ میلیون دلار بر دارایی اش بیافزاید. اگر چه او در پول جمع کردن موفق بودن، اما گویا راه درست خرج کردن آن را نمیدانست. او در سال ۲۰۰۳، ۲۳ میلیون دلار بدهی بالا آورد. او در همان سال ادعای ورشکستگی کرد و روانه زندان شد. مایک نه به یک نفر، که به چندین نفر از جمله اداره مالیات بریتانیا، وکلا، مربی ورزش، مدیر مالی، تولید کننده موسیقی اش و... بدهکار بود. علاوه بر همه اینها، او برای طلاق اش هم مجبور به پرداخت ۹ میلیون دلار شد.
فیفتی سنت
اگر چه فیفتی سنت یکی از مشهورترین رپرهای جهان است، اما او سرمایه اش را از راههای دیگری جز موسیقی به دست آورد. او اولین بار بخشی از سرمایه اش را در سال ۲۰۰۸، زمانی که سهامش در حال سقوط بود، از دست داد. در سال ۲۰۱۵، او ۳۲.۵ میلیارد دلار بدهی به خاطر پرداخت نکردن نفقه فرزندش و هزینههای دادگاه بالا آورد. سال بعد او آنقدر در بدهی غرق شد که اعلام ورشکستگی کرد، اما باز هم موسیقی بود که او را از این فقر نجات داد. او با آلبومی که روانه بازار کرد، توانست ۷۰۰ بیت کوین دریافت کند که او را از وضعیت اسفناکی که داشت، نجات داد.
مارک تواین
مارک تواین که آن را به عنوان نویسنده بزرگ آمریکایی میشناسیم، پس از فوت پدرش، در فقر زندگی میکرد، اما او برای پولدار شدن همه تلاش خود را کرد. موفقیت اولین کتاب تواین تا حدى او را از لحاظ مالى تامین کرد. دوران میان انتشار تام سایر و پایان قرن نوزدهم بهترین سالهای زندگی مارک تواین بود. در این سالها او در اوج آفرینندگی و آسایش در کنار همسر و فرزندانش به سر میبرد، اما در سال ۱۸۹۴ انتشاراتی که مارک تواین در آن سهم عمده داشت زیان سنگینی داد و ماشین حروفچینی پرخرجی که مارک تواین در آن سرمایه گذاری کرده بود بی فایده از کار درآمد. مارک تواین در آن سال اعلام ورشکستگی کرد و ناچار برای پرداخت بدهیهای سنگین خود به اروپا رفت و به سخنرانی و خواندن قطعات آثار خود و خنداندن و سرگرم کردن مردم پرداخت. او در سال ۱۹۰۰ به آمریکا بازگشت و توانست بدیهیهای خود را تماما بپردازد و عنوان «ورشکسته» را از روی نام خود بردارد.
کورتنی لاو
کورتنی لاو خواننده و بازیگر آمریکایی و همسر کرت کوبین، موسیقی دان راک، درآمد بالایی داشت، اما او سالها به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد و این وضعیت تاثیر بدی روی شرایط مالی او گذاشت. او حتی مجبور شد خانه اش را ترک و ۲۵ درصد از ابزار موسیقی کوبین را بفروشد. کورتنی اخیرا تلاش میکند که زندگی اش را تحت کنترل خود بگیرد و از نو شروع کند. او حرفه خوانندگی را دوباره شروع کرده و نقاشیهای هنری و یک بیوگرافی درباره خودش مینویسد که در بهبود وضعیت اش بی تاثیر نبود.
مایکل جکسون
مایکل جکسون یک میلیونر بود که مانند میلیاردرها خرج میکرد. او هزینههای گزافی را برای خرید وسایل مورد علاقه اش میداد، اما هیچکدام به اندازه خرید مزرعه نورلند و هزینههای هنگفتی که او در آن خانه میکرد، سرمایه او را بر باد نداد. این ولخرجیها تا جایی ادامه یافت که مایکل جسکون اعلام ورشکستگی کرد. در سال ۲۰۰۹، زمانی که مایکل جکسون از دنیا رفت، او چیزی حدود ۳۰۰ میلیون دلار بدهی داشت.
لیل کیم
لیل کیم، ملکه رپ، جزو ستارههایی بود که درآمد قابل قبولی داشت، اما او با پرداخت نکردن مالیات اش به مدت ۷ سال، بدهی زیادی بالا آورد. بدتر از آن، او متهم به عدم پرداخت حق سرویس به تیم حقوقی اش بود که در نهایت او را تبدیل به ستارهای کرد که آه در بساط نداشت.
تونی برکستون
اگرچه تونی برکستون، خواننده سبک آر اند بی، ترانهسرا و بازیگر آمریکایی، تاکنون بیش از ۴۱ میلیون آلبوم در سراسر جهان فروخته است، اما با این اوصاف، تا به حال دو بار اعلام ورشکستگی کرد و گفت که رقمی بین ۶٫۷ میلیون تا ۳۰ میلیون پوند بدهکار است. او ادعا کرد که نمیتواند این میزان بدهکاری را پس بدهد، چون فقط حدود ۶۶۷ هزار تا ۶٫۷ میلیون پوند پول دارد. اداره تخلفات راهنمایی و رانندگی شهر لس آنجلس و اداره وسایل نقلیه شهرهای کالیفرنیا و نوادا از جمله طلبکاران براکستون بودند.
لری کینگ
لری کینگ در سال ۱۹۷۱ به دزدیدن چند هزار دلار از شریک تجاری سابقش، لو وولفسان، متهم شد و این نخست بدبیاری او بود. پس از آن، او شغلش در تلویزیون را نیز در سال ۱۹۷۸ از دست داد و اعلام ورشکستگی کرد. اما اواخر همان سال او اجازه اکران یک برنامه تلویزیونی دیگر را پیدا کرد که به لطف آن توانست کمی خودش را جمع و جور کند.
برترین ها
موضوع سفر رامبد جوان و همسرش به کانادا به بهانه اکران فیلم جدید او خیلی زود جنجالبرانگیز شد. وقتی عکسی از آنها در حال قدمزدن منتشر شد، ماجرا برای افکار عمومی حساستر گردید. اما واقعا چرا افکار عمومی نسبت به این موضوع حساس شد؟
بیگمان عکسی که مخفیانه از رامبد جوان و همسرش گرفته شده کاری غیراخلاقی بود. زاویه عکس نشان میدهد عکاس، در موقعیتی بوده که نمیخواست در حال عکس گرفتن دیده شود، و این یعنی عکاس میدانست، اگر آشکارا عکس بگیرد با واکنش سوژه هایش مواجه میشود. طبیعتا هیچ فردی، از جمله من و شما هم دوست نداریم در یک سفر خارجی از ما مخفیانه عکس بگیرند و منتشر کنند. پس این کار قطعا غیراخلاقی بود.
اگرچه انتشار این عکس غیراخلاقی بود، اما ماجرای رامبد جوان و همسرش، فقط بر سر انتشار عکس آنها نبود. از چند روز قبل از انتشار این عکس مشخص شده بود آنها به بهانه اکران فیلم جدید اما در واقع برای تولد فرزندشان در کانادا به آنجا رفتهاند. یک واکنش به این اتفاق، عکسالعملی بود که امیرمهدی ژوله، نویسنده و طنزپرداز انجام داد و با بکار بردن عباراتی خارج از عرف موجب بازتابها زیادی در فضای مجازی شد، ژوله نوشت "اگه از جایی که بچه مردم به دنیا میاد ناراحتیم، یقه روانپزشکمون رو بگیریم" و جملاتی مشابه آن که موجب شد کامنتهای منفی زیادی زیر این پست اینستاگرامی نوشته شود. این حجم از انتقاد به نوشته کسی که قبلا مورد علاقهٔ مردم بود و همچنین مجموعه یادداشت هایی که در این باره در فضای مجازی در روزهای اخیر منتشر شد، نشان می دهد عموم مردم، با کاری که رامبد جوان کرد موافق نیستند.
عدهای معتقدند این که رامبد جوان و همسرش تصمیم گرفتهاند فرزندشان را در کشور دیگری به دنیا بیاورند تصمیم شخصی خودشان است و به کسی ارتباطی ندارد. طبیعتا در شرایط عادی باید این طور باشد، اما چرا مردم تا این حد نسبت به کار رامبد جوان واکنش منفی داشتند؟
شاید بتوان دو دلیل اصلی برای این واقعه شمرد که به هم ربط دارند؛ اول اینکه رامبد جوان بارها و بارها در برنامه مشهورش «خندوانه»، بر ایران و ایرانی بودن افتخار میکرد و ترانههایی برای ایران و خلیجفارس در برنامهاش به طور دسته جمعی اجرا میکردند. تبلیغاتش برای کالای ایرانی را هم که همان زمان شایعات زیادی در موردش وجود داشت همه به یاد دارند. حال یک سلبریتی معروف و البته محبوب که آنطور درباره ایران و ایرانی بودن تبلیغ میکند و بعد با چرخشی، نشان میدهد دوست دارد فرزندش در کانادا متولد شود، باید هم منتظر واکنش مخاطبانش باشد.
اما دلیل دوم مکمل دلیل اول است؛ رامبد جوان در رسانه ای معروف شد که همواره مردم با بدبینی به آن نگاه میکنند، صداوسیما نزد مردم ایران محبوب نیست، قبلا هم دیده بودیم که وقتی آزاده نامداری، مجری چادری تلویزیون در کشوری خارجی، بدون حجاب دیده شد، چه جنجالی به پا شد. دلیلش این بود که مردم فهمیدند حتی بسیاری از مجریان صداوسیما به آنچه که در قاب تلویزیون تبلیغ میکنند هم اعتقاد ندارند. در مورد رامبد جوان هم همین اتفاق افتاد، مردم با صداوسیما زاویه دارند و حالا فکر میکنند او هم همچون برخی دیگر، اعتقادی به گفته هایشان ندارد.
حالا برسیم به نکته مهم ماجرا! واکنشی که مردم به آزاده نامداری و رامبد جوان و دیگران نشان می دهند، فقط واکنش به آنها نیست. واکنش به سیستمی است که ناخودآگاه ریا و تظاهر و دورویی را تشویق میکند، یکی باحجاب در تلویزیون ظاهر میشود و عکسهای بیحجابش در خارج از کشور منتشر میشود و دیگری در تلویزیون به ایران و ایرانی بودنش افتخار میکند اما ترجیح میدهد فرزندش در کشوری دیگر متولد شود. مسلما سایر مسایل مثل اینکه رامبد جوان از کجا پول آورده که فرزندش را خارج از کشور به دنیا بیاورد حاشیه است، چراکه او با محبوبیت بین همین مردم با خندوانه و فیلمهایش پولدار شده و نمیتوان از او پرسید از کجا آورده ای!
و حرف آخر: این حق رامبد جوان است که فرزندش در کشور دیگری متولد شود، اما نباید از واکنشهای مردم تعجب کند. او به همان کشوری رفته که محل فرار اختلاسگرانی همچون خاوری و... است و طبیعتا نشانه خوبی برای مردم نیست. رامبد جوان و نگار جواهریان میتوانند همان جا بمانند و وقتی فرزندشان متولد شد برگردند که در این صورت دیگر نباید در انتظار محبوبیت قبلی باشند. یا اینکه تصمیمشان را – که البته هیچگاه رسمی اعلام نشده – عوض کنند و محبوبیت را ترجیح بدهند و برای تولد فرزندشان به ایران برگردند. اما در هر دو صورت یک چیز تغییر نمیکند و آن هم شکافی است که روز به روز بین مردم بیشتر می شود.
مردم سالاری