ایجی - خبر

خبر های اینستاگرام - دانلود اینستاگرام

ایجی - خبر

خبر های اینستاگرام - دانلود اینستاگرام

زنان نقاشی‌های مشهور در واقعیت چه شکلی بودند؟ (+تصاویر)



پیکاسو اوایل او را به شیوه واقع‌گرایانه نقاشی می‌کرد، اما در اواخر رابطه‌شان، شروع به استفاده از سبک سورئال کرد، بنابراین به سختی می‌توان فهمید که پرتره‌هایی که بعدا کشیده شدند، همان شخص هستند. درست مثل پیکاسو، در آثار بسیاری از هنرمندان بزرگ دیگر هم پرتره زنان به چشم می‌خورد.

به گزارش برترین‌ها، پابلو پیکاسو ۱۷ سال پرتره همسرش «اوگا خوخولوا» را نقاشی می‌کرد. پیکاسو اوایل او را به شیوه واقع‌گرایانه نقاشی می‌کرد، اما در اواخر رابطه‌شان، شروع به استفاده از سبک سورئال کرد، بنابراین به سختی می‌توان فهمید که پرتره‌هایی که بعدا کشیده شدند، همان شخص هستند. درست مثل پیکاسو، در آثار بسیاری از هنرمندان بزرگ دیگر هم پرتره زنان به چشم می‌خورد. اما این زنان در واقعیت چه شکلی بودند؟

در این مطلب تصاویر واقعی زنانی را مشاهده می‌کنید که مدل هنرمندان مشهور بودند و می‌توانید آن را با نقاشی‌ها مقایسه کنید. در برخی موارد تفاوت زیادی بین آن‌ها وجود داد.

آدل بلوخ باوئر، مدل گوستاو کلیمت

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

آدل بلوخ باوئر در یک خانواده طبقه متوسط و محترم به دنیا آمد. پدرش مدیرعامل اتحادیه بانک وین بود. او در ۱۸ سالگی با فردیناند بلوخ باوئر ازدواج کرد که از او بسیار بزرگتر و عاشق هنر بود. آدل مدل ۴ نقاشی مهم گوستاو کلیمت شد. مشهورترین آن‌ها «پرتره آدل بلوخ باوئر» بود که در تصویر می‌بینید. این نقاشی «بانوی طلایی» یا «زن طلایی» هم شناخته می‌شود.

این پرتره ماجرای جالبی دارد: شوهر آدل متوجه شد رابطه عاشقانه‌ای بین آدل و کلیمت وجود دارد و برای اینکه هنرمند را از چشم همسرش بیندازد، به کلیمت دستور داد پرتره او را بکشد. او امیدوار بود آن‌ها با گذشت زمان، از هم خسته می‌شوند. هنرمند ۴ سال روی نقاشی‌ها کار کرد و ۱۰۰ طرح کشید. حتی اگر رابطه داشتند، در این دوره طولانی حتما سرد می‌شدند.

ژان هبوترن، مدل آمادئو مودیلیانی

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

ژان هبوترن در یک مدرسه خصوصی هنر تحصیل می‌کرد. در آنجا با هنرمند ایتالیایی، آمادئو مودیلیانی آشنا شد که مدل‌هایش را از میان دانشجویان این آکادمی انتخاب می‌کرد. آن‌ها خیلی زود با هم وارد وارد رابطه شدند و ازدواج کردند. ژان سوژه اصلی نقاشی‌های او شد و آمادئو حدود ۲۵ پرتره از او کشید. آن‌ها صاحب دختری شدند که نام او را هم ژان گذاشتند.

آمادئو به مننژیت سِلیمبتلا شد و در ژانویه ۱۹۲۰ و در ۳۵ سالگی درگذشت. در آن زمان، ژان فرزند دومش را باردار بود و روز بعد از مرگ همسرش خودکشی کرد. خواهر نقاش، دختر آن‌ها را به فرزندی پذیرفت و او را بزرگ کرد.

سوزان والادون مدل آگوستو رنوار، هنری تولوز لوترک و ...

هنرمند فرانسوی، سوزان والادون اولین زنی بود که در اتحادیه هنرمندان فرانسوی پذیرفته شد. او به عنوان مدل برای بسیاری از نقاش‌های مشهور از جمله آگوستو رنوار، هنری تولوز لوترک و ادگار دگا کار کرد. آگوستو رنوار در دو اثرش از او نقاشی کرده است: «رقص در بوگیوال» و «رقص در شهر».

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

اما هنری تولوز لوترک، سوزان را کاملا متفاوت می‌دید: در پرتره بالا از این هنرمند، او چهره‌ای ناراحت و تاریک دارد. تولوز لوترک بود که اولین بار آثار سوزان را دید و او را به ادامه نقاشی تشویق کرد. نام واقعی او ماری کلمنتین بود اما نام هنری سوزان را برای خود انتخاب کرد. به هرحال هنر به او فرصت داد به موفقیت مالی دست یابد، حتی زمانی که هنوز زنده بود.

ژان ساماری مدل رنوار

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

ژان ساماری بازیگر فرانسوی بود. او قبل از ازدواج نزدیک کارگاه پیر آگوست رنوار زندگی می‌کرد و اغلب مدل او می‌شد. در سال‌های ۱۸۷۷-۱۸۷۸ رنوار چهار پرتره از او کشید. هر یک از آن‌ها از نظر اندازه و ترکیب‌بندی با بقیه متفاوت بودند. یکی از مشهورترین آن‌ها «پرتره ژان ساماری» بود که در مسکو قرار دارد.

جین آوریل، مدل تولوز لوترک

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

جین آوریل مدل مورد علاقه و دوست تولوز لوترک بود. آوریل بود که رقص کَن‌کَن را در اواخر قرن نوزدهم در شهر‌های بزرگ اروپا محبوب کرد و بیرون از فرانسه هم مشهور و شناخته شده بود. او برای اجرای نمایش به انگلستان، سوئیس و بلژیک هم سفر می‌کرد. تولوز لوترک ۱۵ طراحی، ۲۰ نقاشی، ۲ پوستر و چاپ سنگی از او ایجاد کرد. نقاشی‌ها نه تنها از رقص، بلکه زندگی روزمره او را هم به تصویر می‌کشیدند.

سارا برانهارت مدل آلفونس موخا

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

هنرمند اهل چک، آلفونس موخا به لطف همکاری با سارا برنهارت، بازیگر مشهور فرانسوی، مشهور شد. همه چیز از زمانی آغاز شد که موخا پوستری برای برنهارت و تئاتر رنسانس او طراحی کرد. این پوستر بسیار محبوب شد و سارا آنقدر آن را دوست داشت که یک قرارداد انحصاری شش ساله با موخا امضا کرد.

موخا در این شش سال، پوستر‌هایی برای مجموعه نمایش‌های سارا طراحی می‌کرد. در این پوستر‌، موخا از عناصر سبک شخصی خود استفاده کرد، پس زمینه موزائیکی، تزئینات گیاهی، موی زیبای شخصیت اصلی و یک دایره شبیه هاله بالای سر او.

گالا دالی (النا دیاکونوا) همسر و مدل سالوادور دالی

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

گالا ۱۰ سال بزرگتر از سالوادور دالی بود. آن‌ها در سال ۱۹۱۹ آشنا شدند، در آن زمان گالا با شاعر فرانسوی پل الوار ازدواج کرده بود. گالا بعد از جدایی از الوار با دالی ازدواج کرد و ۵۳ سال تا زمان مرگ گالا درکنار یکدیگر بودند. او همسر و مدل سالوادور دالی بود و امور مالی او را مدیریت می‌کرد. دالی هم پرتره‌های بسیاری از او کشید.

سیلوت دیوید، مدل پابلو پیکاسو

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

در اواسط دهه ۱۹۵۰، پیکاسو در جنوب فرانسه کار و زندگی می‌کرد. یک بار دختر بلوندی در بالکن کارگاه کناری توجه او را جلب کرد. پیکاسو بدون اینکه دختر متوجه شود، او را نقاشی کرد و بعد نقاشی‌های خود را به او نشان داد. نام او سیلوت دیوید بود.

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

همکاری پیکاسو و سیلوت به مجموعه‌ای از آثار منتهی شد. پیکاسو بیش از ۶۰ نقاشی از سیلوت کشید و یکی از پرتره‌ها را به او هدیه داد. سیلوت با پول فروش آن توانست آپارتمانی در پاریس بخرد.

اولگا خوخولوا، همسر و مدل پیکاسو

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

اولگا رقاص باله روسی و همسر پیکاسو بود. خوخولوا و پیکاسو پسری به نام پائولو داشتند. آن‌ها بعد از ۱۷ سال زندگی مشترک جدا شدند، اما اولگا ۳۷ سال، یعنی تا روز مرگش همسر پیکاسو ماند. چون پیکاسو راضی نمی‌شد همه اموال، از جمله نقاشی‌هایش را تقسیم کند. اما طبق توافق پیش از ازدواجشان، باید این کار را می‌کرد.

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

رابطه دشوار بین این زوج در نهایت در نقاشی‌ها منعکس شد: در آغاز ماجرای عشقی آن ها، اولگا واقعی‌تر به نظر می‌رسید، اما در پایان رابطه پیکاسو او را سورئال می‌کشید.

ژاکلین روک، همسر و مدل پیکاسو

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

ژاکلین همسر دوم پیکاسو بود. در اولین دیدارشان، ژاکلین ۲۶ و پیکاسو ۷۲ ساله بود. آن‌ها شش سال بعد از آشنایی ازدواج کردند. ازدواج آن‌ها ۱۱ سال دوام داشت تا روزی که پیکاسو درگذشت. پیکاسو بیش از ۴۰۰ پرتره از ژاکلین کشید، یعنی بیشتر از همه مدل‌هایش. ژاکلین بعد از مرگ پیکاسو دوران سختی داشت و ۱۳ سال بعد خودش را کشت.

لیدیا مدل هِنری ماتیس

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

لیدیا دلکتروسکایا، مترجم روسی و منشی هنرمند فرانسوی هنری ماتیس بود. او بعد از خواندن یک اطلاعیه در ایستگاه اتوبوسی در نیس با ماتیس آشنا شد. در این اطلاعیه گفته شده بود که این هنرمند به دنبال یک دستیار است.

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

لیدیای ۲۲ساله پرستار مادر ماتیس شد. ماتیس متوجه شد که او می‌تواند مدل خوبی باشد. لیدیا پرستار، منشی ماتیس و ۳-۴ روز در هفته مدل او بود. ماتیس دو بار در سال نقاشی‌هایش را به او هدیه می‌داد تا بتواند زندگی خوبی داشته باشد.

بلا رزنفلد، مدل و همسر مارک شاگال

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

در تمام مدتی که شاگال کار می‌کرد، تصویر یک زن در آثارش بود، این زن همسرش بلا شاگال بود. شاگال همیشه می‌گفت: «وقتی با بلا هستم، راه نمی‌روم، پرواز می‌کنم» به همین دلیل اغلب او در حالی می‌کشید که از زمین اوج گرفته است. تصویر همسرش را می‌توانید در صد‌ها اثر او ببینید. وقتی بلا در سال ۱۹۴۴ درگذشت، شاگال نتوانست یک سال سرکار بازگردد و حتی پس از مرگش هم به کشیدن نقاشی بلا ادامه داد.

جین موریس

اخبار,اخبار گوناگون,زنان نقاشی‌های مشهوردرواقعیت

جین موریس مدل در سال ۱۸۵۷ جین و خواهرش با هم به تئاتر رفتند و مورد توجه هنرمندان دانته گابریل روستی و ادوارد کولی برون جونز قرار گرفتند. هر دو آن‌ها تحت تاثیر زیبایی جین قرار گرفتند و او را قانع کردند که مدل آن‌ها شود. بعد‌ها او برای ویلیام موریس کار کرد که از او خواستگاری کرد و با هم ازدواج کردند. جین قبل از ازدواج، زیاد تحصیل نکرده بود، اما بعد از ازدواج در کلاس‌های خصوصی شرکت کرد وزبان ایتالیایی و فرانسوی و نواختن پیانو را یاد گرفت.

زیباکلام: شعار اصلاح‌طلب و اصولگرا یک واقعیت تلخ است/ اصلاح‌طلبان نباید به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنند



 اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی , زیباکلام صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، گفت: شعار اصلاح‌طلب و اصولگرا یک واقعیت تلخ است که برای اولین‌بار در دی 96 توسط معترضین سر داده شد و تا به امروز ادامه پیدا کرده است. اما من رقیبی را برای جریان اصلاح‌طلب در سپهر سیاسی ایران نمی‌بینم.

به گزارش اعتمادآنلاین، اصلاح طلبان این روزها با موضوعات و مشکلات متعددی روبرو هستند. بعد از انتخابات 96 و محقق نشدن مطالبات، وعده‌ها و شعارها توسط دولت تحت حمایت آنان به نظر می رسد که با بحران ناامیدی بدنه اجتماعی مواجه اند.

برخی اتفاقات دیگر هم شرایط را برای رفرمیست های سیاسی ایران نسبت به هر زمان دیگری سخت کرده تا جایی که این وضعیت باعث شده تا این پرسش در محافل سیاسی شنیده شود که:آینده اصلاحات چگونه خواهد بود؟

صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در گفت‌‌وگو با «اعتمادآنلاین» با تاکید بر بی‌رقیب بودن جریان اصلاحات می‌گوید: «دو بحرانی که اصلاح‌طلبان از آن رنج می‌برند اول مشخص نبودن هدف و دغدغه آنها و دوم بلاتکلیف بودن رهبری این جریان است.» او می‌گوید در نامه‌ای به سیدمحمد خاتمی از او خواسته تا دموکراسی‌ و آزادی‌خواهی، تقویت نهادهای مدنی، برگزاری انتخابات آزاد، حاکیمت قانون و استقلال قوه قضاییه را به عنوان آرمان‌های جریان اصلاحات به صورت شفاف مطرح کند تا اگر از نسل‌های هفتادی و هشتادی پرسیدند که جریان اصلاحات چیست؟ بتوانند به آن پاسخ بدهند. زیباکلام همچنین معتقد است بدنه اجتماعی که قهرمانانش اصلاح‌طلبان نیستند در انتخابات شرکت نمی‌کنند و حرف خاتمی و دیگر چهره‌‌های جریان اصلاحات هم در این امر موثر نخواهد بود. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

اصلاح‌طلبان با یک بحران پیچیده و عمیق روبه‌رو شده‌اند

* جریان اصلاحات با توجه به شرایط فعلی، انتخابات را در پیش‌رو دارد. به نظر شما راهکار اصلاح‌طلب‌ها با در نظر گرفتن صحبت‌هایی که درباره ریزش بدنه اجتماعی آنها مطرح است، برای اینکه بتوانند این بدنه را دوباره به صندوق رای برگردانند چیست؟

مسئله خیلی اساسی‌تر و گسترده‌تر از این است که اصلاح‌طلبان چه باید انجام دهند تا قریب به 9 ماهی که به انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه باقی مانده بتوانند آب رفته را به جوی برگردانند و بدنه اجتماعی خود را همچون گذشته مجاب کنند تا باز پای صندوق رای برگردند.

من معتقدم که اصلاح‌طلبان با یک بحران پیچیده و عمیق روبه‌رو شده‌اند که ظرف بیش از دو دهه‌ای که از به‌وجودآمدن جریان اصلاحات می‌گذرد، بی‌سابقه بوده است.

دو دلیل اصلی را برای این بحران متصور هستم. اول اینکه اگر شما امروز از بسیاری از جوانان و نسل‌های بعد از انقلاب و دهه‌های هفتادی و هشتادی بپرسید که اصلاحات یعنی چه و اصلاح‌طلبی چیست؟ نمی‌توانند پاسخ مشخص و منسجمی به شما بدهند. اگر از آنها بپرسید چه تفاوتی بین یک اصلاح‌طلب و یک اصولگرا وجود دارد باز هم نمی‌توانند به شما پاسخ مشخصی بدهند. چون اصلاح‌طلبان ظرف دو دهه گذشته صرفاً کلی‌گویی کردند و شعار دادند و به جز یک مشت کلیشه‌های قشنگ حرف دیگری ارائه ندادند. نظیر اینکه ما به رای مردم احترام می‌گذاریم، به حاکمیت قانون احترام می‌گذاریم، باید با مفاسد اقتصادی مبارزه شود و نکاتی از این دست. اگر دقت کنید می‌بینید خیلی از اصولگرایان هم همین‌ها را می‌گویند و هیچ اصولگرایی نیست که بگوید ما به قانون احترام نمی‌گذاریم، با مفاسد اقتصادی نباید مبارزه شود، برای رای مردم ارزش و اعتباری قائل نیستیم. خب، اصولگرایان هم همین حرف‌ها را می‌زنند. پس چه چیزی موجب می‌شود اصلاح‌طلبی از اصولگرایی جدا شود؟ متاسفانه این بزرگ‌ترین ضعف و خطای استراتژیک اصلاح‌طلبان بوده که نتوانستند هیچ خط‌مشی مشخصی برای جریان اصلاحات به وجود آورند.

نکته دوم به رهبری اصلاحات برمی‌گردد. واقعا معلوم نیست رهبر اصلاحات چه کسی، چه شخصیت‌هایی و یا چه نهادی است؟ آقای خاتمی به عنوان رهبر سمبلیک جریان اصلاحات شناخته می‌شود. آیا اصلاح‌طلبان و جریان اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی و اجتماعی نباید یک رهبری مشخص و معین داشته باشند؟

رای‌دهندگان بیشتر از عدم حضور تندروها در مجلس از جریان اصلاحات انتظار داشته‌اند

* چرا معتقدید که وجود رهبری مشخص و معین ضرورت دارد؟ در این سال‌ها اصلاحات به همین روش عمل کرده است؟

چون در جامعه ایران مسائل بسیار مهم سیاسی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روابط خارجه و... اتفاق می‌افتد که یک جریان سیاسی باید در قبال آنها موضع‌گیری کند و ما متاسفانه این را، که در قبال مسائل مهم جامعه چنین موضوعی اتفاق بیفتد، از جانب اصلاح‌طلبان نمی‌بینیم.

آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم این است که به فرض آقای تاجزاده، کرباسچی، خاتمی، مرعشی، عارف و... یک مطلب را مطرح می‌کنند؛ این نمی‌شود. باید یک رهبری مشخص وجود داشته باشد که در قبال مسائل مهم جامعه اظهارنظر کند. این دو اشکال و دو ضعف اساسی جریان اصلاحات است.

در عین حال جریان اصلاحات ظرف سه سال گذشته، در عمل هم با دو بحران اساسی مواجه شده که عملا این جریان را فلج کرده است. بحران اول عملکردِ ناکارآمدِ فراکسیون امید است که در آخرین اقدام و ضربه‌ از راهیابی آقای علی مطهری به هیات‌رئیسه مجلس جلوگیری کرد. برای عملکرد بیش از یکصد نماینده‌ای که چه بخواهیم، چه نخواهیم با اعتبار جریان اصلاحات به مجلس شورای اسلامی راه یافته‌اند، بهترین لغتی که می‌شود به کار برد چیزی حدود صفر است. اینکه دلمان را به این خوش کنیم که رفتن نمایندگان فراکسیون امید به مجلس دهم باعث شد تندورها و جبهه پایداری‌ها نتوانند به مجلس دهم راه یابند، درست است، اما به هر حال رای‌دهندگان بیشتر از این‌ها انتظار داشته‌اند. وقتی بررسی کنیم می‌بینیم فراکسیون امید کوچک‌ترین و کمترین موضع‌گیری در قبال مسائل مهم جامعه نداشته و این به هیچ شکل برای رای‌دهندگان قابل توجیه نیست.

بدتر از فراکسیون امید عملکرد دولت آقای روحانی بود که آن هم مصیبت دیگری به اصلاح‌طلبان وارد کرد. به هر حال اصلاح‌طلبان، چه بخواهند و چه نخواهند، نمی‌توانند دست‌شان را از دولت روحانی بشویند و به رای‌دهندگان بگویند به ما مربوط نیست. اینکه آقای روحانی و محمود واعظی چه می‌گویند، به کنار اما واقعیت امر این است که اگر حمایت قاطع، جدی و همه‌جانبه و تلاش‌های چهره‌های اصلاح‌طلب نبود، آقای روحانی 10 درصد آن 24 میلیون رای را هم به دست نمی‌آورد. بالای 80 درصد از 24 میلیون رای آقای روحانی مدیون حمایت اصلاح‌طلبان از او بود. به همین خاطر است که با وجود مصیبت‌ها و ضعف‌های دولت روحانی و اینکه او به مطالبات 24 میلیون نفر پشت کرد، مردم بیش از آنکه این مسائل را به حساب شخص روحانی بنویسند آن را به حساب اصلاح‌طلبان می‌نویسند و این درست هم هست، چون 24 میلیون نفر به اعتبار اصلاح‌طلبان رفتند و به آقای روحانی رای دادند.

اصلاح‌طلبان در قبال دولت روحانی هیچ استراتژی مشخص و منسجمی نداشتند

* به وجود آمدن این وضعیت را برای جریان اصلاحات نشأت گرفته از چه چیزی می‌دانید؟

اینجا به مشکل جدی‌تر اصلاح‌طلبان ظرف دو سال گذشته می‌رسیم. آن هم این است که متاسفانه اصلاح‌طلبان نتوانستند در قبال دولت روحانی هیچ استراتژی مشخص و منسجمی را ارائه دهند. بخشی به کمپین پشیمانی پیوستند، بخشی سکوت کردند و بخش اندکی- که من خودم را هم جزو آن بخش اندک می‌دانم- ضمن پذیرش مسئولیت خود در قبال اینکه از مردم خواستیم به آقای روحانی رای دهند، در عین ‌حال به صورت مداوم از آقای روحانی انتقاد و به او یادآوری کردیم که مطالبات 24 میلیون نفر چه می‌شود؟

این نقشی بود که باید رهبری اصلاحات انجام می‌داد. رهبری اصلاحات به جای سکوت در قبال سوءعملکرد آقای روحانی باید قرص و محکم به مردم می‌گفت اینکه پای صندوق رفتیم و به آقای روحانی رای دادیم، کار درستی بود. چون اجازه ندادیم که کشور دوباره به دست جریانی بیفتد که از 84 تا 92 قوه مجریه را در دست داشت و آن مصیبت‌ها را بر سر کشور آورد. این شفاف‌سازی‌ها موجب می‌شد تا مردم بدانند که رفتن‌شان پای صندوق رای درست بوده است. در عین حال رهبری اصلاحات باید مرتب به آقای روحانی یادآوری می‌کرد که مطالبات مردم چه شد؟ اما ما چیزی جز سکوت از رهبری اصلاحات ظرف دو سال گذشته ندیدیم. رهبری اصلاحات در قبال خیلی از مسائل ظرف دو سال گذشته باید موضع‌گیری می‌‌کرد.

فقط عارف در قبال مسائل سکوت نکرد، رهبری اصلاحات هم سکوت کرد

* منظورتان از رهبری جریان اصلاحات شخص سیدمحمد خاتمی است یا چهره‌های شاخص این جریان؟

منظورم شخص آقای خاتمی و همه افرادی است که ما، خودشان و یا جامعه آنها را به عنوان اصلاح‌طلبان می‌شناسند. منظورم خاتمی، سعید حجاریان، موسوی‌لاری و... است؛ جریانی که در جامعه به عنوان جریان اصلاحات شناخته می‌شوند. فقط آقای عارف و فراکسیون امید نبود که در قبال مسائلی که در دو سال گذشته اتفاق افتاد، سکوت کردند. رهبری اصلاحات هم سکوت کرد. رهبری اصلاحات باید مدام مطالبات بخشی از بدنه اجتماعی جریان خود مانند رفع حصر، زندانی سیاسی و... را به آقای روحانی یادآوری می‌کرد و می‌گفت آقای روحانی شما نه تنها هیچ حرکتی در قبال زندانیان سیاسی انجام ندادید بلکه کارگران، دانشجویان، معلمان و... هم به آنها اضافه شدند.

باید به آقای روحانی فشار می‌آورد که کسر قابل‌توجهی از 24 میلیون نفری که به شما رای دادند، خواهان تنش در سیاست خارجی نیستند. باید به آقای روحانی می‌‌گفتند خیلی از موضع‌گیری‌های سیاست‌ خارجی ما در کشورهای دیگر مورد تایید آن 24 میلیون نفری که به شما رای دادند، نیست. منتها جز سکوت چیز دیگری را از رهبری اصلاحات نشنیدیم. رهبری اصلاحات یک بار در این دو سال در قبال مسائل مهم و سرنوشت‌ساز کشور اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی موضع‌گیری نکرد. بنابراین واقعا یک تحول اساسی باید در رهبری اصلاحات به وجود بیاید تا مشخص شود که خواسته و مطالباتش چیست.

رهبری و اهداف و آرمان‌های اصلاحات مشخص نیست

* اگر بخواهید با توجه به همین صحبت‌ها به بحران روبه‌روی اصلاح‌طلبان اشاره کنید، رهبری جریان اصلاحات بحران است یا نکاتی مهم‌تر از رهبری هم برای جریان اصلاحات وجود دارد؟

هم رهبری اصلاحات است که دچار مشکل اساسی است و هم اهداف و آرمان‌های جریان اصلاحات هستند که مشخص نیست.

من حدود دو ماه پیش، بعد از اینکه آقای خاتمی در دیدار با فراکسیون امید گفتند مردم دیگر به تقاضای ما توجه نخواهند کرد تا در انتخابات شرکت کنند، نامه‌ای سرگشاده به ایشان نوشتم که آقای خاتمی عزیز؛ زمان آن فرا رسیده و دیر هم شده که شما دموکراسی‌خواهی و آزادی‌خواهی را اصلی‌ترین و بنیادی‌ترین خواسته جریان اصلاحات کنید. یعنی ظرف سال‌های آینده اگر از یک دهه هفتادی و هشتادی بپرسند که اصلاحات به دنبال تحقق کدام آرمان است که آن را از اصولگرایان متفاوت می‌کند، باید این پاسخ را بشنوند که فرق مهم اصلاح‌طلبان با جریانات سیاسی دیگر ایران این است که اصلاح‌طلبان به شدت به دنبال تقویت نهاد آزادی و دموکرسی در جامعه هستند. اصلاح‌طلبان به شدت به دنبال این هستند که در کشور انتخابات آزاد برگزار شود و شورای نگهبان نتواند هر که را خواست رد صلاحیت کند. به دنبال حاکمیت قانون و استقلال قوه قضائیه هستند. اینها باید اهداف و آرمان‌هایی باشد که اصلاحات با آنها شناخته شود نه یک‌سری مقولات مبهم و کلی. بنابراین بنده هم بحران را در رهبری اصلاحات می‌بینم، یعنی افراد و اشخاصی که- چه آقای خاتمی و چه دیگران- به عنوان اصلاح‌طلبان در جامعه شناخته می‌شوند و هم بحران اساسی‌تر و مهم‌تر را در این می‌بینم که خواسته جریان اصلاح‌طلب بعد از دو دهه مشخص نیست و اصلاح‌طلبان ظرف دو، سه سال گذشته به جز سکوت و مماشات با اصولگرایان هیچ گام دیگری بر نداشتند.

هستند کسانی که قطع‌ امیدکردن و سرخوردگی مردم را از جریان اصلاحات می‌بینند

* به نظر شما در حال حاضر رقیب جریان اصلاحات برای آینده این جریان کدام گروه است؟

هستند کسانی که قطع‌ امیدکردن و سرخوردگی مردم را از جریان اصلاحات می‌بینند. این شعار اصلاح‌طلب و اصولگرا یک واقعیت تلخ است که برای اولین‌بار در دی 96 توسط معترضین سر داده شد و تا به امروز ادامه پیدا کرده است. اما من رقیبی را برای جریان اصلاح‌طلب در سپهر سیاسی ایران نمی‌بینم.

براندازها از به بن‌بست رسیدن رهبری اصلاحات بسیار خوشحال‌اند

* حتی خارج از ایران؟

حتی خارج از ایران. چون خارج از ایران تنها گروه‌هایی که وجود دارند، براندازها و فرشگرد‌ها هستند که اینها در حقیقت از اینکه اصلاح‌طلبان به بن‌بست رسیدند و دچار بحران شدند، خوشحال‌اند. یعنی همه کسانی که معتقدند این نظام باید برانداخته شود و امیدی به اصلاح و تغییر از درون در این نظام نمی‌رود، اتفاقا خیلی خوشحال هستند چون به مصداق آفتاب آمد دلیل آفتاب، شکست جریان اصلاحات را درستی نظریه خود می‌دانند.

به هر حال به جریانی که ظرف 40 سال گذشته قدرتی را در دست داشته و ما امروز به عنوان اصولگرایان از آنها یاد می‌کنیم، امید زیادی نبود. اما به اصلاح‌طلبان امید داشتیم که بتوانند با تغییرات و با اصلاحاتی که درون نظام به وجود می‌آورند، راه را برای بقا و تفکیک آینده نظام هموار کنند. منتها با به بن‌بست رسیدن رهبری اصلاحات الان براندازها هستند که بسیار خوشحال‌اند و به صادق زیباکلام و امثال صادق زیباکلام که همچنان معتقدند تنها گزینه موجود اصلاح نظام است، می‌گویند دیدید اشتباه می‌کردید و این نظام اصلاح‌پذیر نیست؟ دیدید نمی‌شود از طریق سازوکارهای قانونی تغییری در این نظام به وجود آورد؟! الان آنها خیلی خوشحال هستند و بازارشان خیلی پررونق شده است.

اجازه دهید بدون رودربایستی به شما بگویم که امروز هم با عملکرد اصلاح‌طلبان و هم با عملکرد اصولگرایان دفاع از نظام و اینکه همچنان امید داشته باشیم نظام را می‌توان اصلاح کرد، کار دشواری شده است. کما اینکه براندازها- در مناظره‌هایی که من با آنها دارم- خیلی راحت به من می‌‌گویند شما و هم‌فکرانت در حال فریب مردم هستید تا مردم را پای صندوق‌های رای بکشانید. کار شما هر چهار سال به چهار سال این است. شنیدن این جمله بسیار دردناک است. این منعکس‌کننده شکست جریان اصلاحات است. اما همچنان معتقدم که اصلاح نظام از درون تنها راه چاره است. من هر فکری را که بخواهد در جهت سرنگونی نظام باشد محکوم می‌کنم، چون معتقدم که ما به عقب خواهیم رفت.

دموکراسی باید سرلوحه جریان اصلاحات قرار گیرد

* پس چرا بعد از سال‌ها که برای این امر تلاش شده، محقق نشده است؟

اجازه دهید یک ملاک عددی بدهم. چیزی که برای صادق زیباکلام بسیار مهم است و باید سرلوحه جریان اصلاحات قرار گیرد، دموکراسی است. ریشه همه معضلات و مشکلات کشور اعم از مفاسد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، خطر جنگ با آمریکا و مشکلات‌مان با عربستان و... را من ذیل کم‌رنگ‌بودن نهاد دموکرسی در ایران خلاصه می‌کنم. معتقدم که داریم چوب کم‌رنگ‌بودن آزادی و دموکراسی را در کشور می‌خوریم و تا این نهاد را تقویت نکنیم، نمی‌توانیم وضعیت اقتصادی، اوضاع سیاست داخلی و سیاست خارجی را بهبود دهیم. روزبه‌روز ناامیدی، سرخوردگی، رکود، سقوط اقتصادی و مهاجرت تحصیلکرده‌ها بیشتر خواهد شد.

نمره‌ای که من در حال حاضر به دموکراسی در ایران می‌دهم، بالطبع نمره بالایی نیست. به اندازه نروژ، هند، ژاپن و حتی به اندازه ترکیه هم نیست. من در مقایسه با همه این کشورها که نام بردم یک نمره 10 یا 11 می‌دهم. اما اگر این نظم نباشد، همین نمره 10 یا 12، مطمئن باشید که در فردای این نظام بالاتر نمی‌رود. بلکه یک، دو و سه می‌شود و مشخص نیست که چه زمانی دوباره به همین نمره 10 و 12 برسد. قدر مسلم این است که در کوتاه‌مدت جامعه به سمت تباهی، بی‌ثباتی و هرج‌ومرج می‌رود و آن نمره 12 که امروز من به دموکراسی می‌دهم دست‌کم بعد از سقوط نظام و در کوتاه‌مدت خیلی کمتر خواهد شد. به همین دلیل من با تمام توان معتقدم که جریان اصلاح‌طلب و همه افرادی که آینده کشور برایشان مهم است باید تلاش کنند که ضمن حفظ نظام با تمام توان، بر تقویت بنیان دموکراسی در ایران بیفزایند.

هیچ جریان دیگری را در جمهوری اسلامی ایران نمی‌بینم که دموکراسی‌خواه باشد

* شما درباره بدون رقیب بودن جریان اصلاحات صحبت کردید...

بله، رقیبی ندارد. من هیچ جریان دیگری را در جمهوری اسلامی ایران نمی‌بینم که دموکراسی‌خواه باشد. رقبای پراکنده وجود دارد، معلمان و کارگرانی که اعتصاب می‌کنند، رهبران جنبش‌های دانشجویی، برخی از روزنامه‌نگاران و برخی از روشنفکران هستند، اما اینکه یک جریان متشکل و سازمان‌یافته سیاسی و اجتماعی را بگوییم رقیب جریان اصلاحات است، نه، چنین رقیبی وجود ندارد. البته افرادی سعی می‌کنند خودشان را به عنوان جریان سوم مطرح کنند. مثلا آقای احمدی‌نژاد اصرار زیادی دارد که خود را به عنوان جریان سوم مطرح کند. برخی از اصولگرایان که ناامید و سرخورده از جریان اصولگرا هستند و می‌بینند که اصلاح‌طلبان هم با بحران مواجه شدند، می‌خواهند خودشان را به عنوان جریان سوم مطرح کنند.

زمانی آقای قالیباف صحبت از نئواصولگرایی می‌کرد، زمانی هم آقای احمدی‌نژاد می‌خواست خودش را به عنوان خط سوم مطرح کند. اینها هم متوجه شده‌اند که مردم چقدر از جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا ناامید و سرخورده شده‌اند. می‌خواهند به نحوی سرشیر نارضایتی مردم را برای خودشان جمع‌ کنند و بگویند که ما نه اصولگرا هستیم و نه اصلاح‌طلب. در واقع قصد دارند از این بغض و کینه‌ای که مردم علیه هر دو جریان دارند بهره‌برداری کنند و آن را تبدیل به حمایت از خود کنند. ولی من هیچ شانسی برای این افراد نمی‌بینم نه برای آقای قالیباف و نه برای آقای احمدی‌نژاد و نه برای هیچ شخصیت دیگری که می‌خواهد خود را به عنوان جریان سوم مطرح کند. جریان سومی نداریم فقط و فقط یک جریان می‌تواند ناجی سیاسی ایران از این وضعیت باشد. آن هم جریانی است که دغدغه‌اش برای آزادی و دموکراسی و هدفش ایجاد و تقویت نهادهای دموکراتیک نظام فعلی باشد.

دانشجویان، کارگران ومعلمان، تک‌ستاره‌هایی هستند که نمی‌توانند جای احزاب و تشکل‌های سازمان‌یافته سیاسی را بگیرند

* درباره کارگران، معلمان و... صحبت کردید من این‌طور برداشت کردم که اگر رقیبی برای جریان اصلاحات متصور باشد نهادهای مدنی یا گروه‌های مردمی هستند که...

بله، این افراد به صورت پراکنده هستند.

* البته پراکنده‌هایی که تعدادشان به نظر زیاد می‌آید.

زیاد است، ولی مثلا معلمان چطور در انتخابات شرکت کنند؟ یا مثلا دانشجویان؟ و یا در مورد سایر فعالان دیگری که یقینا محبوبیت اجتماعی زیادی دارند؟ این افراد چطور می‌خواهند در انتخابات شرکت کنند و لیست نامزد در تهران، رشت، اصفهان بدهند. بنابراین اینها تک‌ستاره‌هایی هستند که خیلی نمی‌توانند جای احزاب و تشکل‌های سازمان‌یافته سیاسی را بگیرند.

* اما می‌توانند منفعل شوند که این اتفاق خیلی خطرناک است؟

بله، به عنوان مثال اگر به فرض محال‌تر شورای نگهبان این افراد را تایید کند، یقینا به طرز وحشتناکی اینها رای می‌آورند. معلمان در تهران، رشت، شیراز و اصفهان رای می‌آورند. منتها تعداد این افراد انگشت‌شمار است و از سازماند‌هی سیاسی لازم برخوردار نیستند.

جامعه مدنی معترض دیگر به افرادی که رهبری اصلاحات و یا صادق زیباکلام بگوید، رای نمی‌دهند

* البته منظور من بدنه اجتماعی است که از نهادهای مدنی هر کدام حمایت می‌کند و اگر منفعل شود خطرناک است...

فعلا این افراد بنا ندارند در انتخابات شرکت کنند. هرگاه چهره‌ها و شخصیت‌هایی که مورد تاییدشان باشند بتوانند در انتخابات شرکت کنند، بله این افراد در انتخابات شرکت خواهند کرد، اما اینها دیگر حاضر نیستند به افرادی که رهبری اصلاحات و یا صادق زیباکلام بگوید، رای بدهند. این همه حرفی است که می‌خواستم بگویم.

لیست حداقلی اصلاح‌طلبان تایید نشود، نباید در انتخابات شرکت کنند

* شما در مورد دموکراسی‌خواهی صحبت می‌کنید که باید به مرور زمان جا بیفتد. بعضی از اصلاح‌طلبان می‌گویند ما به هر قیمتی در انتخابات سال 98 نباید شرکت کنیم. این را قبول دارید؟

بله. من قبول دارم و معتقدم اولین کاری که اصلاح‌طلبان باید انجام دهند این است که یک خواسته حداقلی را شامل چهره‌ها و شخصیت‌هایی که می‌خواهند در تهران، رشت، مشهد، شیراز و در مراکز استان‌ها و شهرستان‌ها و حوزه‌های انتخابی مقابل شورای نگهبان بگذارند. اگر شورای نگهبان اجازه نداد این حداقل در انتخابات شرکت کنند، اصلاح‌طلبان هم باید بگویند ما هم در انتخابات شرکت نمی‌کنیم.

اصلاح‌طلبان به عکس 96 و 94 نباید به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنند

* فکر می‌‌کنید این راه چاره بازگشت بدنه اجتماعی برای اصلاح‌طلبان است؟ به هر حال خروج‌شان از قدرت را استارت می‌زند...

نه. این شروع آن است و اصلاح‌طلبان به عکس 96 و به عکس 94، نباید به هر قیمتی حاضر شوند در انتخابات شرکت کنند. یک حداقلی را باید بگذارند و اگر نظام حاضر نشد این حداقل را برآورده کند اصلاح‌طلبان نباید برای شرکت در انتخابات اصراری داشته باشند.

* این به معنای خروج آنها از حاکمیت برداشت نمی‌شود؟

نه. به هیچ‌وجه از حاکمیت خروج نکردند. چون اصلاح‌طلبان کاره‌ای نیستند که بگوییم از حاکمیت خروج کردند.

قانون حداکثر استفاده از توان تولیدی و خدماتی کشور و حمایت از کالای ایرانی ابلاغ شد



 اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی , حسن روحانی حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس جمهور، یک قانون مصوب مجلس شورای اسلامی را برای اجرا به وزارتخانه های صنعت، معدن و تجارت و امور اقتصادی و دارایی و سازمان برنامه و بودجه کشور ابلاغ کرد.

به گزارش ایسنا، بر این اساس، در اجرای اصل یکصد و بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رئیس جمهور «قانون حداکثر استفاده از توان تولیدی و خدماتی کشور و حمایت از کالای ایرانی» را جهت اجرا به وزارتخانه های صنعت، معدن و تجارت و امور اقتصاد و دارایی و سازمان برنامه و بودجه ابلاغ کرد.

شینزو آبه در سفر به تهران چه پیشنهاداتی در آستین دارد؟ / اجازه مخفیانه ترامپ به ژاپن و کره جنوبی برای خرید نفت ایران؟



 اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی ,شینزو آبه زمانی که ترامپ به ژاپن سفر کرد، هدفش واداشتن این دولت به میانجی گری بین تهران و واشنگتن و زمینه سازی برای مذاکره دوباره بین این دو بود. در ادامه، نخست وزیر ژاپن از مخالفت با تحریمهای آمریکا علیه تهران صحبت کرد، که به نظر می رسد به سفارش ترامپ و برای به دست آوردن اعتماد ایران بوده است.

بسام ابوشریف در رای الیوم نوشت: اگر تمام صحبتها و اظهارات بیان شده از سوی مقامات در تهران و واشنگتن را در نظر بگیریم، در می یابیم که توسل به گزینه جنگ، بعید است و هر دو طرف شمشیرها را کنار گذاشته، با اینکه هنوز این شمشیرها در غلاف خود جای نگرفته است.

به گزارش انتخاب ؛ در ادامه این مطلب آمده است: زمانی که ترامپ به ژاپن سفر کرد، هدفش واداشتن این دولت به میانجی گری بین تهران و واشنگتن و زمینه سازی برای مذاکره دوباره بین این دو بود. در ادامه، نخست وزیر ژاپن از مخالفت با تحریمهای آمریکا علیه تهران صحبت کرد، که به نظر می رسد به سفارش ترامپ و برای به دست آوردن اعتماد ایران بوده است.

اما آبه در سفر خود به تهران چه پیشنهادی دارد و ایران چه پاسخی خواهد داد؟

شکی نیست که گزارشهای پی در پی آژانس بین المللی انرژی اتمی، دلیل خوبی برای اثبات پایبندی ایران به توافق هسته ای است. در برابر منطق روشن ایران، شینزو ابه مأموریت دشواری برای قانع کردن آن دارد، اما نقش نخست وزیر ژاپن، به بحث در مورد مسائل مورد اختلاف بین دو طرف محدود نیست؛ بلکه وی مأمور قانع کردن ایران برای نشستن سر میز مذاکره است؛ از این رو، دلیل سفر ابه به تهران نمی تواند بدون ایجاد انگیزه یا عامل محرکی برای ایران در مورد نشستن سر میز مذاکره با واشنگتن باشد. اما این عامل محرّک کدام است؟

ایرانی ها اشاره هایی به اقداماتی که لازم است ایالات متحده برای مذاکره دوباره با ایران انجام دهد، داشته اند؛ که تعدادی از آنها عبارتند از:

1-بازگشت به توافق هسته ای.

2-عقب نشینی از تحریمهای اقتصادی.

3-احترام متقابل.

4-ضمانتهایی برای التزام به توافق.

در مقابل این پیچیدگی ها و قابلیتی که شرایط موجود برای تنش زایی دوباره دارد، به احتمال زیاد واشنگتن یک نوع عقب نشینی و به بیانی دیگر، امتیازدهی از سوی خود را با ابه در سفر به تهران همراه کرده؛ هر چند که این مساله علنا اعلام نشده است. امتیازدهی یا عقب نشینی مذکور از سوی امریکا می تواند دادن اجازه سرّی به برخی دولتها از جمله ژاپن و کره جنوبی برای خرید نفت ایران و یا لغو بعضی از تصمیمات مربوط به تحریمهای بخش معادن و دارو و غذای ایران باشد.

شینزو آبه مسیر سخت و طولانی در پیش دارد؛ اما این راه گشاده است و به کمک آن، ایران از حمایت محور مقاومت دست بر نمی دارد. این بخش لاینفک سیاست ایران، مبنی بر تعادل در موازین قوا به نفع محور مقاومت است. موضع چین و روسیه نیز حمایت از ایران است.

در سایه استواری موضع ایران، گفتگوی مسئولان ایرانی با ابه، نرم و مثبت خواهد بود و دو طرف از ورود به پیچیدگی های سیاسی اجتناب کرده و بیشتر بر عقب نشینی های واشنگتن، برای تسهیل در روند تصمیمگیری ایران در رابطه با نشستن سر میز مذاکره با آمریکا تمرکز می کنند.

بدین معنا، انتقاد ژاپن از تحریمهای آمریکا، ترامپ را مجبور به لغو علنی یا سرّی برخی از انها می کند تا ایران راضی به مذاکره شود.

مریم نصرالهی

نماینده رشت: چه اشکالی دارد در مسائل هسته‌ای و غیر هسته‌ای نظر مردم را جویا شویم؟



 اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی ,غلامعلی جعفرزاده الان خود ما نمی‌دانیم در مسائل هسته‌ای،غیر هسته ای، ارتباط با آمریکا یا جنگ با این کشور نظر عامه مردم چیست؟

غلامعلی جعفرزاده در مورد پیشنهاد رییس جمهور برگزاری رفراندوم در کشور برای مسائل مختلف گفت: معتقدم باید از همه ظرفیت‌های قانون اساسی استفاده شود از جمله ظرفیت‌های خوب قانون اساسی این است که وقتی مباحثی به صورت گسترده در جامعه مطرح می شود به جای رفتارهای غیور مابانه به آراء عمومی مراجعه کنیم .

نماینده مردم رشت در مجلس در گفت‌وگو با عصرایران ادامه داد: الان ما نمی‌دانیم در مسائل هسته‌ای،غیر هسته ای، ارتباط با آمریکا یا جنگ با این کشور نظر عامه مردم چیست؟ مگر ما نمایندگان این مردم نیستیم؟ چه مکانیزمی داریم که نظر مردم را در مسائل مختلف بدانیم؟ یکبار نمایندگی می‌گیریم و تا آخرهم فکر می کنیم هرچه می گوییم عین نمایندگی است.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات تصریح کرد: خیلی خوب بود که از همه ظرفیت های قانون اساسی استفاده می شود و آراء مردم اخذ می شد. چه ایرادی دارد در مسائلی همچون مذاکره و یا جنگ با آمریکا و ماندن در برجام یا پاره کردن و آتش زدن آن نظر مردم را جویا شویم و همه آنها را به رای بگذاریم،آیا این که نظر مردم را بدانیم چیز بدی است.

این نماینده مجلس افزود: اینکه به آراء مردم مراجعه نمی شود به این دلیل است که از چیزهای دیگری می ترسیم،شاید فکر می کنند آراء مردم می تواند چیز دیگری باشد که به صلاح نیست .