به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اسپوتنیک، «هایکو ماس» وزیر امور خارجه آلمان در جریان دیدار با عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق در بغداد بر پایبندی اتحادیه اروپا و آلمان به برجام تاکید کرد.
وزیرخارجه آلمان افزود با هدف تاکید بر پایبندی آلمان و اروپا قرار است بزودی به تهران سفر کند.
به گفته وزیرخارجه آلمان، اتحادیه اروپا در جهت پایبندی به برجام، سازوکار مالی را جهت کاهش تحریمها و انجام تعاملات مالی با ایران ایجاد کرده است.
وزیر امور خارجه آلمان در ملاقات با نخست وزیر عراق همچنین بر حمایت کشورش از نقش متعادل عراق در منطقه بویژه در سایه بحران کنونی و تنش جاری میان آمریکا و ایران تاکید کرد.
ماس گفت: ثبات منطقه برای آلمان بسیار مهم است و ما از بهم خوردن آن بشدت نگران هستیم.
در دیدار وزیرخارجه آلمان و نخست وزیر عراق در زمینه برخی روابط متقابل اقتصادی و تجاری از جمله فعالیتهای شرکت زیمنس در عراق نیز بحث و تبادل نظر صورت گرفت.
تارنمای وزارت خارجه آلمان اعلام کرده که هایکو ماس روز دوشنبه در تهران با مقامات ایرانی دیدار و گفتگو خواهد کرد.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم میلاد اکبری، نوشته است: او که سرمایه خود را از قمارخانهداری و کازینوداری به دست آورده و هنوز هم در بین سرمایهداران این صنوف یکی از مطرحترینهای آنها میباشد، یک دوتابعیتی اسرائیلی- امریکایی است.
اکثر هزینههای تبلیغاتی ترامپ در ۲۰۱۶ را نیز همین آدلسون تقبل نمود و ترامپ پیروزی خود را مدیون اوست. شلدون آدلسون، برنارد مارکوس و پاول سینگر سه نفر از کسانی هستند که مبالغ سنگینی بابت هزینههای کمپین انتخاباتی ترامپ پرداخت کردهاند. مارکوس و آدلسون هر دو از اعضای «ائتلاف یهودیان جمهوریخواه» و عضو حزب لیکود هستند. فقط در یک مورد آدلسون و همسرش «میریام» مبلغ ۳۵ میلیون دلار برای هزینههای انتخاباتی ترامپ و ۲۰ میلیون دلار کمک به صندوق رهبری کنگره (نهادی مافوق «کمیته اقدام سیاسی») و سازمانی که در کار جمعآوری کمکهای کمپینهای انتخاباتی از اعضا است، پرداختند. آنها با این کمکها تلاش میکنند اکثریت جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان امریکا را با خود همراه کنند.
در اقدامی دیگر ۳۵ میلیون دلار به صندوق رهبری سنا در انتخابات ۲۰۱۶ کمک کردند. آدلسون طرفدار انجام یک حمله اتمی به ایران به عنوان یک تاکتیک مذاکره و تهدید بوده است. به گفته کینگریچ که او نیز از دریافتکنندگان بزرگ کمک مالی آدلسون در کمپین انتخاباتی ۲۰۱۲ بود «آدلسون برای اسرائیل یک ارزش محوری» محسوب میشود. برنارد مارکوس دومین حامی مالی ترامپ در کمپین انتخاباتی، مبلغ ۷ میلیون دلار به کمیته اقدام سیاسی، ۵۰۰ هزار دلار به صندوق رهبری کنگره (CLF) و دو میلیون دلار به صندوق رهبری سنا (SLF) کمک کرده است.
آدلسون و مارکوس رابطه نزدیکی با «بنیاد دفاع از دموکراسی» (وابسته به جناح عقابها- جمهوریخواهان) دارند. آدلسون مبلغ حداقل یک و نیم میلیون دلار به این بنیاد در سال ۲۰۱۱ (سالی که اوج افزایش تنشها و شایعات در مورد جنگ اسرائیل علیه ایران بوده است) کمک کرده است. مارکوس هم در همان سال مبلغ ۱۰.۷ میلیون دلار به این بنیاد کمک کرده است. پاول سینگر، سومین حامی مالی ترامپ نیز در سال ۲۰۱۱ مبلغ ۳.۶ میلیون دلار به بنیاد دفاع از دموکراسی کمک کرده است. کارکنان مؤسسه «مدیریت الیوت» (Elliott Management) که متعلق به پاول سینگر است، دومین کمک بزرگ مالی را به ستاد انتخاباتی سناتور تام کاتن (Tom Cotton) از جمهوریخواهان (وابسته به جناح عقابها) و مخالف ایران، انجام دادهاند. سینگر نیز به تنهایی مبلغ ۱.۹ میلیون دلار بهCLF و ۶ میلیون دلار به SLF کمک مالی کرده است.
هر سه میلیاردر مذکور مجموعاً بیش از ۴۰ میلیون دلار کمک مالی به شخص ترامپ کردهاند. آنها همچنین در سال ۲۰۱۶، ۴۴ درصد کمکهای مورد نیاز را به CLF و ۴۷ درصد را به SLF پرداخت نمودهاند. اکنون، آدلسون صهیونیست میلیاردر و صاحب کازینو تبدیل به بزرگترین حامی مالی انتخابات فدرال شده است. او طی ماههای گذشته در تلاشی برای حفظ اکثریت جمهوریخواهان در کنگره و سنا مبلغ ۵۵ میلیون دلار پرداخت کرده است. تصمیم جدید او برای اعطای کمک چند ۱۰ میلیون دلاری به جمهوریخواهان؛ نتیجه موفقیتهای او در تأثیرگذاری بر سیاستهای امریکا از زمان روی کارآمدن ترامپ و پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات گذشته بوده است. آدلسون از امکان مکالمه تلفنی مستقیم با ترامپ برخوردار است و به طور مرتب هر یکماه یک مرتبه با ترامپ دیدار خصوصی دارد. آدلسون و همسرش اعتقاد دارند که «کنترل جمهوریخواهان بر مجلس سنا و کنگره امری حیاتی برای حفظ سیاستهای دست راستی و طرفدار صهیونیسم و تأثیر آنها بر واشنگتن و کاخ سفید میباشد.
از جمله سیاستهایی که متأثر از کمکهای آدلسون بودهاند، میتوان به انتقال سفارت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس، کنار کشیدن امریکا از برجام و تصمیم اخیر امریکا از عدم کمک به آژانس حمایت از پناهندگان فلسطینی سازمان ملل متحد اشاره کرد. آدلسون یک بار گفته است: «چیزی به عنوان یک فلسطینی وجود ندارد!» به گفته خود آدلسون، در ازای این کمکها فقط از ترامپ ۲ خواسته داشته: ۱- خروج از برجام ۲- بردن سفارت اسرائیل به بیتالمقدس.
نقش دیگر آدلسون، گردهم آوردن سیاستمدارانی است که سالها جزو معتمدین او به شمار آمدهاند از جمله نیکی هیلی (که سالها دریافت کننده کمکهای نقدی آدلسون در کمپینهای انتخاباتی بوده و قبلاً سفیر امریکا در سازمان ملل بود). مایک پمپئو (رئیس سابق سیا که حامی بمباران ایران بوده و اکنون وزیر خارجه امریکاست) و جان بولتون (یار غار آدلسون که اکنون مشاور امنیت ملی امریکاست) آدلسون همچنین در برکناری رکس تیلرسون و مک مستر از پستهای خود نقش اساسی داشته است.
در زمان مذاکرات مربوط به برجام، آدلسون به طور علنی حمایت خود را از یک حمله اتمی (ناگهانی و بدون اطلاع قبلی) به ایران اعلام کرده است. او اعتقاد داشته این حمله باعث میشود امریکا بتواند درخواستهای خود از ایران را از موضع قدرت اعمال کند.
به نظر آدلسون هرگونه اقدام دیپلماتیک با ایران «بدترین تاکتیک مذاکره است که میتوان تصور کرد.» تاکنون ترامپ نشان داده است که قطع نظر از عواقب «توصیههای» (جنگطلبانه) آدلسون، تمایل به برآوردن نظرات او دارد. به نظر میرسد اطاعت از آدلسون اساسیترین گامی است که ترامپ و سایر جمهوریخواهان باید انجام دهند تا در مسند قدرت باقی بمانند.
آدلسون همچنین از حامیان اصلی مالی نتانیاهو است و نقش مهمی به عنوان مالک و بنیانگذار روزنامه عبری زبان پرتیراژ Hayom دارد. بر اساس تحقیقی که در سال ۲۰۱۴ توسط دانشگاه پرینستون انجام شده، بی شک امریکا دارای یک حکومت الیگارشی است که حامی منافع ثروتمندان و صاحبان قدرت است و اکثریت شهروندان این کشور در آن نفعی ندارند.
نکته قابل توجه این است که هم اکنون امریکا تحت کنترل «یک فرد» (شلدون آدلسون) میباشد، مردی که مکرراً نشان داده احترامی برای زندگی انسانها قائل نیست. قدرت او در رسانههای امریکایی به حدی است که میتواند مقالات و اخباری را که علیه خودش منتشر میشود با پول خریداری و از سایتها و رسانهها حذف نماید.در ضمن آدلسون زمینه انتصاب جان بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی امریکا را فراهم آورد. آدلسون قبلاً یک بار گفته بود آرزو میکرده به جای ارتش امریکا در ارتش اسرائیل خدمت میکرده است.
به گزارش انتخاب ؛ در ادامه این مطلب آمده است: پرونده اول، مربوط به پایان مهلت ۶۰ روزهای است که ایران برای خروج از توافق هستهای معین کرده و پس از آن، بازگشت ایران به توافق تازه، به شدت پیچیده و سخت میشود و زمینه مناسب برای مقابله فراهم میشود. نمیتوان پیش بینی کرد که آیا دولتهای اروپایی توان قانع کردن ایران برای تمدید مهلت ۶۰ روزه را دارند یا نه، اما آنچه مسلم است، اروپاییها آنقدر استقلال عقیده ندارند که بتوانند بدون موافقت آمریکا در این باره به ایران امتیازی بدهند؛ بنابراین، هر پیشنهادی که ایران از سوی دولتهای اروپایی دریافت کند، پیشنهادهای آمریکایی است که از زبان اروپاییها و با ضمانت روسیه و چین مطرح میشود.
نمیتوان بین این مسیر ویژه پرونده هستهای ایران و معامله قرن، قائل به جدایی شد؛ آنچه که ارتباط تنگاتنگی با محاصره ایران در نقشه آمریکای، اسرائیل و کشورهای خلیج فارس دارد، که مبتنی بر فرضیه انها در مورد مهار قدرت مقاومت و تامین امنیت اسرائیل است. برگزاری نشست بحرین در اواخر ماه جاری، فرصت آزمایشی خوبی برای توازنهایی است که معامله قرن حکم به آن میکند. همانطور که واشنگتن در تعامل با تبعات اقداماتش در خصوص پرونده هستهای با ایران آشفته به نظر میرسد و در مورد جنگ یا مذاکره با ایران، نوسان زیادی دارد، در رابطه با معامله قرن نیز شاهد آشفتگی مشابهی در موضع گیری مسئولان آمریکایی هستیم. این در حالی است که شرایط نابسامان نتانیاهو در داخل اسرائیل و اجماع فلسطینیها در مورد مقابله با معامله قرن، دو عامل کافی برای شکست این معامله است. به طور خلاصه میتوان گفت تردید آمریکا در مورد اقدامهایش در قبال ایران، شباهت زیادی به تردیدهای آن در مورد اعلام رسمی مضمون معامله قرن دارد.
علاوه بر این، صحبتهای مسئولان آمریکایی در مورد فرضیه رسیدن به راه حل روسی - آمریکایی در سوریه در قبال عقب نشینی ایران و نیروهای مقاومت از این کشور، در صورتی که براساس محاسبات آمریکا در مورد تحریک روسیه یا فشار بر آن برای قبول راه حلی در مورد ایران و نیروهای مقاومت استوار باشد، محکوم به شکست است. میتوان گفت روسیه در دام گرفتار نمیشود و آمریکا میداند که روسیه نقشهای برای اجرا ندارد؛ اما واشنگتن میخواهد فرصتی ایجاد شود که بتواند از دروازه روسیه ایران و نیروهای مقاومت را به خروج از سوریه قانع کند.
در صورتی که واشنگتن تصمیم به عقب نشینی از محاصره ایران به صورت پنهانی و از طریق کانال اروپا بگیرد و معامله قرن را به بهانه نیاز به وقت و هماهنگیهای بیشتر با طرفهای بین المللی، در هم پیچد، خاورمیانه مهیای صلحهایی در سوریه و یمن میشود و در ادامه، پیروزیهای محور مقاومت رنگ شرعی به خود میگیرد. گذشته از اینکه فرصتی برای طرفهای شکست خورده در جنگها فراهم میشود تا بابی برای حفظ آبرو و عقب نشینی امن آنها از سوریه یا یمن، گشوده شود.
نیروهای مقاومت که برای برگزاری نشستی در سطح رهبران آماده میشوند، جنبشهای مقاومت در لبنان، فلسطین، یمن و عراق را با دولتهای اصلی حاضر در این محور، یعنی ایران و سوریه جمع کرده و به هم پیمان روسی ابلاغ میکنند که در عین امادگی برای مقابله، در صورتی که با جدیت و امتیازدهیهای آمریکا در راستای ایجاد فضایی برای راه حلهای مبتنی بر گفتگو مواجه شوند، آماده مذاکره هستند.
غلامحسین کرباسچی در گفتوگو با ایلنا، درباره روند عجیب و جناحی کردن ماجرای پرونده قتل میترا استاد و نحوه برخورد با محمد علی نجفی، گفت: ظاهرا خود آقایان درباره رفتارهای هیجانی که داشتند، متوجه خطایشان شدهاند.
وی افزود: به دلیل اینکه ایشان یک آدم شناخته شده و مشهوری بودند، همه روی این مساله حساسیت داشتند و فکر میکنم خبرنگاران و مسئولان خبری در برخورد با نجفی ملاحظات لازم را نکردند و کارهایشان هیجانی و شاید برخلاف قانون هم بوده است.
کرباسچی در واکنش به جناحی شدن این موضوع گفت: در این گونه قضایا مسائل سیاسی هم آمیخته میشود، به هر صورت ما حوادث مشابه داشتهایم که خیلی برجسته نشده است مثل ماجرای قتلی که به آقای جلالالدین فارسی نسبت داده شد اما این ماجرا بدلیل اینکه در آن یک قتلی اتفاق افتاده، برای مردم تکاندهنده بود و توجه روزنامهنگاران و عموم جامعه را به خود جلب کرد.
دبیرکل حزب کارگزاران افزود: از آن طرف به دلیل اینکه حساسیتی که روی خود آقای نجفی به واسطه جایگاه سیاسی و اجتماعی ایشان وجود دارد، مشهود است که خبرنگاران و صدا و سیما هم با این مساله برخورد حساب شده لازم را نکردند.
وی در پاسخ به این سوال که به نظر شما این موضوع چه تاثیری در نگاه مردم به جریان اصلاحطلبی دارد، گفت: این ماجراها حتما بیتاثیر نیست، بالاخره این حوادث منهای اینکه چگونه با آن برخورد کنند، حوادث جالبی نیست و تاثیر خودش را در افکار عمومی جامعه و مسائل سیاسی خواهد داشت.
این فعال سیاسی اصلاحطلب افزود: متاسفانه در اطلاعرسانی یک شکلی هم برخورد میشود که نتیجه معکوس دارد، آقایان توجه ندارد که برخوردهای سیاسی نهادهایی مثل صدا وسیما و مراکز تبلیغاتی دولتی، بالاخره در افکار عمومی نتیجههای عکس آنچه که میخواهند را دارد.
کرباسجی در واکنش به یاداشتی در یکی از سایتها که علیه حسین مرعشی منتشر شده و او را به علت اصرار برای شهردار شدنش در موضوع نجفی مقصر دانسته، گفت: فکر نمیکنم آقای مرعشی در این مساله نقش تعیینکننده داشته. در انتخاب نجفی بیشتر دولتیها و اعضای شورای شهر نقش داشتند.
کرباسچی در پاسخ به اینکه برخی معتقدند اتفاقی که برای نجفی افتاد پیامد افشای فسادها بوده است، گفت: من خیلی در این زمینه نمیتوانم اظهارنظر کنم چون اطلاعاتی ندارم. واقعیت این است که در ارتباط با مسائل شهرداری پروندههای سنگینی وجود دارد که دادگاه در حال بررسی است و نمیشود راجع به آن اظهارنظر کرد اما اینکه بخواهیم این دو مساله را مرتبط کنیم، بنظرم حدسیات است و مستند نیست.
وی درباره ارتباط میترا استاد با نهادهای امنیتی و شایعه «پرستو» بود او اظهار داشت: خود آقای نجفی هم نگفتند که قطعا ارتباط داشتهاند، گفتند من احتمال میدهم با کسانی در ارتباط بودهاند آن را دادگاه باید مشخص کند و اظهارنظرهایی هم که میشود بیشتر گمانهزنی سیاسی است و کسی در این زمینه اطلاع دقیقی ندارد.