شاید شما هم سریال جنایی «لیست سیاه» را دیده باشید. در این سریال، «ریموند ردینگتون» افسر سابق نیروی دریایی ایالات متحده که به یک جنایتکار برجسته تبدیل شده است، فهرستی از خطرناکترین جنایتکاران دنیا را به «افبیآی» میدهد. یکی از آن پروندههایی که ریموند به گروه ویژه ارائه میدهد، ماجرای یک خلافکار روس است که در شکم زنان باردار، مواد مخدر جاسازی میکرده است و خب میدانیم به این دلیل که همه جای دنیا بیشتر از دیگران، مراعات حال خانمهای باردار را میکنند.
مهمترین نکتهاش هم این است که آنها از اشعه ایکس ری عبور داده نمی شوند و در نهایت، لو نمیروند و قاچاقچیان میتوانند شانس بیاورند و به این وسیله مواد مخدر را به محل هدف برسانند. با این مقدمه قرار است به این واقعیت تلخ بپردازیم که این ماجرا نه فقط اپیزودی از یک سریال که در واقعیت هم اتفاق افتاده است و چه بسا به روشهای عجیبتر. تا جایی که خیلی ها معتقدند اگر خلاقیتهایی که برای جاسازی مواد مخدر به کار میرود، در راه درست و مفید استفاده میشد، این افراد میتوانستند فرد موفق و مفیدی برای خود و جامعهشان باشند. از نگاه قاچاقچیان، هر چیزی در مرحله اول ابزار بالقوه قاچاق است؛ از در و دیوار و لاستیک ماشین گرفته تا ابعاد بالاتر و گستردهتر مانند هواپیما، زیردریایی و شکم نهنگ و کوسه! دیروز هم خبری منتشر شد که ۹ ایرانی سعی داشتند در معده خود ۵ کیلوگرم موادمخدر به ترکیه قاچاق کنند اما از طرف پلیس مبارزه با مواد مخدر استانبول در فرودگاه دستگیر شدند. در پرونده امروز میخواهیم مروری داشته باشیم بر عجیبترین و خلاقانهترینِ این روشها که هرچند جنبه منفی دارند اما بد نیست دربارهشان بدانیم.
در ادامه این موارد را در چند نمونه بررسی میکنیم تا ببینیم چه ابتکاراتی ماموران پلیس را حیرت زده میکند.
ال چاپو: خواکین گوزمن لوئرا ملقب به «اِل چاپو»، قاچاقچی بزرگ موادمخدر بود که در سال ۲۰۰۳ به بزرگ ترین تاجر موادمخدر مکزیک تبدیل شد و معروفیت اش
را مدیون خلاقیتهای عجیب و غریبش در شیوه قاچاق بود.
قاچاق به کمک بادی پَکِرها!
رتبه عجیبترین جاسازهای مواد مخدر تعلق میگیرد به اعضای بدن انسان! جالب است بدانید از زمانی که قاچاق موادمخدر وجود داشته، انسان همیشه از بدن خود به عنوان حملکننده استفاده کرده است. بادی پَکرها (body packer) یا همان قاچاقچیانی که به شیوه بلع، مواد مخدر را جابهجا میکنند، در همه جای دنیا وجود دارند. آنها بسته های کوچک مواد را که معمولا در پلاستیکهایی پیچیده شدهاند، می بلعند و این بستهها را از مرزها عبور میدهند. بادی پکرها ویژگی خاصی ندارند جز اینکه فقط باید اشتهای خوردن داشته باشند تا تعداد زیادی بسته مخدر را در معدهشان جای بدهند!
البته مهمتر اینکه تاوان کارشان را بپذیرند و بتوانند ریسک کنند چون بسیار خطرناک است و اگر لایه پلاستیکی مواد باز شود، فرایند مرگ آغاز میشود؛ مردمک چشم گشاد می شود، تنفس کُند، گاهی مسمومیت و گاهی انسداد روده و در نهایت ایست قلبی اتفاق می افتد. جالب است بدانید قاچاقچیان در این مسیر بیشتر از زنان و کودکان استفاده کرده اند که نه معتاد هستند و نه سابقهدار. فقط افرادی هستند که کمترین توجه را به خود جلب میکنند و در ایستهای بازرسی کمتر لو میروند.
فرشهایی گرانتر از ابریشم!
در یکی از روشهای کشف شده که به روش «فرشهای هروئینی» معروف شده است، قاچاقچیان ،هروئین را درون نی نوشیدنی می ریختند، دو طرف آن را مسدود سپس نیها را در لابهلای تاروپود فرشهای ابریشمی جاسازی میکردند. فرشها نیز به عنوان محمولههای صادراتی یا محمولههای فروختهشده به خارج از کشور یا شهرهای بزرگ ترانزیت میشده است. ظاهرا این شیوه خیلی زمانبَر است چرا که تار و پود فرشها باید به این شکل بافته شود. پس از رسیدن به مقصد، نِیها از تار و پود فرش جداسازی و پس از آن عملیات بستهبندی و فروش انجام شود.
به طور مثال و در سال ۲۰۱۴ یکی از کمسابقهترین کشفهای مواد مخدر در آلمان اتفاق افتاد که کشف آن تا مدتها سوژه رسانههای آلمانی بود؛ ۹ قالیچه ایرانی در قسمت بار فرودگاه لایپزیگ-هاله کشف شدند که ۴۵ کیلوگرم هروئین به طرزی ماهرانه در آنها جاسازی شده بود. ترفندهای پنهانسازی هم به شکلی بوده که به هیچ وجه شک پلیس را برنمیانگیخته است. تنها حساسیت ماموران فرودگاه در کنترل دوباره این محموله، به دلیل سنگینی غیرعادی قالیچهها بوده است که بعد از آن متوجه شدهاند در هر قالیچه ۵ کیلو پودر هروئین جاسازی شده بود و مواد مخدر در ریسمانهای نازکی قرار داشتند که در تار و پود کناره فرشها تنیده شده بودند.
خواباندن لباس در مخدرها!
شاید تصور کنید اینکه در جیبها یا درزهای لباسها مواد مخدر جاسازی شده باشد که چیز عجیبی نیست اما وقتی درست خود پارچههای لباسها آغشته به مواد مخدر شده باشند چطور؟ این یکی از روشهای قدیمی است که در آن پوشاک را در مایعی که آغشته به مواد (هروئین یا تریاک) باشند، میانداختند و با یک برند خاص بستهبندی می کردند و به نقاط مختلف میفرستادند. دریافتکنندگان نیز در محل، این لباسها را دوباره می جوشانده و مواد را از آنها جداسازی میکردهاند.
مخدرهای مایع شده پس از انجام فرایندی، دوباره جامد و قابل مصرف میشدند. با این شیوه قاچاقچیان چندین بار از دست ماموران پلیس قسر در رفتهاند اما در نمونههای کشف شده، ماموران با چند کامیون پر از جعبههای پیراهن آغشته به تریاک روبهرو شده بودند.
انتقال مواد با نوشتن!
ظاهرا بعضی از روشهای جاسازی مواد مخدر، به فرهنگ هم صدمه میزند و پلیس را مجبور میکند تا به کتاب هم اعتماد نکند! روشهایی که ظاهرا کاربردیاند و جواب کار قاچاقچیان را میدهند! جاسازی مواد، لای صفحات کتابها، فضای میان جلدشان و ... محل خوبی برای قاچاقچیان است.
به خصوص کتابهای معروف که کمتر شک برانگیز است. حتی عجیبتر آنکه در یک مورد تریاک را مایع کرده بودند و نوشتهها را با جوهری آغشته به مایع تریاک نوشته بودند تا پس از رسیدن به مقصد جداسازی شود. جالب است با این روش محمولهای به وزن ۵ کیلو جابهجا شده است.
خودرو هم خوراک قاچاقچیهاست!
اینکه موادمخدر توسط خودروها جابهجا شود، خیلی بدیهی به نظر میرسد اما وقتی قرار باشد از هرکجای اجزای آن به این هدف استفاده کرد، کار عجیبی است. خودروها جاهای زیادی برای مخفی کردن مواد دارند. مثلا قاچاقچیان، مواد مخدر را طوری در درون باک خودرو جاسازی میکنند که ماموران برای کشف و درآوردن آنها باید از وسایل و ابزار برش و جوشکاری استفاده کنند. بر اساس گزارشهای بسیار، مواد مخدر در درون لاستیکها و باک سوخت یا حتی موتور خودروها به طرز ماهرانهای جاسازی میشود. البته این همه ماجرا نیست.
در جایی دیگر گفته شده است؛ ماموران مکزیکی در شهر بندری پروگرِسو، مقدار زیادی کوکائین رقیق شده را که در روغن عایق موجود در ترنسفورمرهای برق قرار داشت و از کشور آرژانتین بارگیری شده بود کشف کردند! جاسازی که واقعا باید به پلیسی که آن را کشف کرده است تا سالها، پاداش داد!
شیشه در مبل و کفش!
یکی از موارد خلاقانه جابهجایی مواد مخدر، خریداری مبلهای دست دوم است که در آن، عوامل دستاندرکار روکش مبلها را عوض و در آنها شیشه جاسازی میکنند.
به عنوان مثال در آبان ۹۶ و در ایران، محموله قاچاق مواد مخدر در داخل مبلمان منزل به صورت شیره تریاک و تریاک سوخته جاسازی شده بود که توسط ماموران گمرک کشف و ضبط شد. جالب است بدانید ماموران خیلی وقتها برای ردیابی این محمولهها از تیم سگهای موادیاب استفاده میکنند تا بازرسی را شروع کنند. به عنوان مثالی دیگر، وقتی قرار باشد هرچیزی را به چشم جاساز نگاه کنند حتی کفی کفش هم به کارشان میآید. در شهر اِل پاسو در تگزاس ماموارن متوجه یک زن مکزیکی شدند که کفش ورزشی سنگینی داشت. ماموران مرزی متوجه شدند کفههای داخل آن نیز حجیم و سنگین هستند. بعد از قرار دادن آنها در دستگاه اشعه ایکس مقدار ۷۵۰ گرم پودر سفید (کوکائین) کشف شد.
بستههای مواد در خوراکیها!
وقتی قاچاقچی باشید، میدانید که صیفیجات مانند گوجه، خیار، هویج و... چه ویژگیهایی که ندارند و چه کارها که نمیشود با آنها انجام داد! در حدود پنج سال پیش، ماموران مبارزه با قاچاق مواد مخدر در شهر کولیاکان (Culiacan)، پایتخت ایالت سینالوا (Sinaloa) در مکزیک گزارش دادند که محمولهای شامل چهار هزار خیار و موز سبز پر از کوکائین را کشف کردهاند. در موردی دیگر، در یک ایستگاه بازرسی در آریزونا یک محموله ماری جوآنا کشف شد که به صورت ماهرانهای در پلاستیکهای سبزرنگ با خطوط زرد بستهبندی شده بود تا شبیه هندوانه به نظر برسد.
همچنین ماموران مرزی دو کشور مکزیک و آمریکا در بین دو کشور یک محموله متامفتامین را که درون مقداری آناناس جاسازی شده بود، کشف و ضبط کردند. در دسامبر سال ۲۰۱۶، پلیس شهر شیکاگو از ورود یک محموله گوجه فرنگی حاوی ۵۴ کیلوگرم کوکائین به این شهر خبر داد که ارزشی حدود هفت میلیون دلار داشت. مشابه چنین گزارشهایی در فضای نت و خبرگزاریها زیاد به چشم میخورد که خیلی تعجب برانگیز است. به جز این یکی دیگر از روشهای پرزحمت دیگر، جاسازی در خشکبار است. از این روش برای جابهجایی محمولههایی در ابعاد چند ده کیلو استفاده میشود که طی آن، مغز گردو، فندق، پسته و... خالی میشود و به جای آنها انواع مواد به خصوص تریاک گذاشته و در بستهبندیهای صادراتی به کشورها منتقل میشود.
جاسازی به وسعت تونل زمینی!
روزنامهنگاری به نام «یوان گریلو» میگوید: «مرزها از نگاه قاچاقچیان، شبیه به یک قطعه پنیر است با سوراخ های زیاد». یکی از خلاقیتهای قاچاقچیان برای جابهجایی مواد و حتی فرارشان همین تونلهای زمینی است. شبکهای از تونلها مجهز به لامپهای الکتریکی، ارابههای مکانیکی و سیستم تهویه که مانند رگهای خونی به خاک کشورهای دیگر وصل میشوند.
«گریلو» در این باره چنین میگوید: «به طور مثال در مرزهای مکزیک، آنها مهندسان ماهری داشتند که این تونلها را طراحی کرده و ساخته بودند، افرادی که مهندسان کارکشتهای بودند و در توسعه و مجهز کردن آنها به سیستم ریلی، لامپهای الکتریکی و ... مهارت داشتند.» تا به حال، چندین و چند مورد از این نوع تونلها کشف شده است ولی هیچ فردی نمیداند که هنوز چند تونل زیر زمینی با این نوع کارکرد، مشغول به خدمات دهی به قاچاقچیان است!
و روشهای خلاقانه دیگر!
برشمردن ابتکارهای مرتبط با این پرونده به قدری است که نمیشود به همهشان اشاره کرد. مثلابعضی قاچاقچیان مواد مخدر از منجنیقهای بزرگ برای پرتاب کردن مواد مخدر از روی مرز استفاده میکردند. به این صورت که مواد را داخل محفظه مد نظر منجنیق می گذاشتند و آن را به طرف دیگر مرز میانداختند.
جایی دیگر میخوانیم در سال ۲۰۰۹، نیروهای گشت دریایی مکزیک محمولهای از کوسه های یخزده را در شهر پروگرِسو در آمریکا متوقف کردند و متوجه شدند که کوکائین درون شکم این حیوانات دریایی جاسازی شده است اما در مواردی دیگر میبینیم سادهترین اشیاء ممکن هم خیلی وقتها طعمه قاچاقچیان بودهاند مثل پاکت نامه، توپ فوتبال، کاغذهای اسکناس، کوکائین جاسازی شده در پیچ، هروئین در باتری های قلمی، وسط بیسکویت و نمونههای بیشمار دیگر ... . به تازگی هم ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن نشان میدهد هروئین، کریستال، شیشه و موارد دیگر، چگونه و با چه ظرافت و دقتی درون بطریهای نوشابه یا قوطیهای چیپس و ... جاسازی شدهاند.
روزنامه خراسان
یک نوجوان آمریکایی با پشتکار و انگیزه با پیاده روی از خانه تا مدرسه و از مدرسه تا خانه بیش از46 کیلوگرم وزن خود را کم کرد.به گزارش سی ان ان دوسال پیش «مایکل واتسون» بسیارچاق بود. پسری نوجوان با قد یک مترو 93 سانتی متر و 152 کیلوگرم وزن که به طرز وحشتناکی وزن او بالا می رفت.واتسون که این روزها 18 ساله است می گوید: « اعتماد به نفسم در آن زمان صفر بود» اما تصمیم می گیرد که وزنش را کاهش دهد و طعنه و سرزنش دوستان نه تنها بی انگیزه اش نمی کند بلکه حالا او به عنوان نمونه موفق زبانزد همکلاسی ها و معلمانش شده است . او خودش را ملزم به یک پیاده روی روزانه کرد.
داستان به قرار زیر است:
او که هر روز مسیر خانه تا مدرسه و مدرسه به خانه را پیاده روی می کند. این کار حدود 20 دقیقه طول می کشید و جدا از این تعهد نیز تصمیم گرفت تغییراتی در رژیم غذایی خود به وجود آورد.
در باران و برف هم او به پیاده روی اش ادامه می داد.
گاهی در مدرسه همکلاسی هایش او را مسخره می کردند و از او می پرسیدند: «چانه ات چرا این شکلی شده است؟»
واتسون می گوید:« آن لحظه ها واقعا برایم درد آور بود و همین لحظه های درد آور باعث می شد که به پیاده روی ام ادامه دهم.»
حتی طوری شده بود که اگرمی خواست یک روز را به خودش مرخصی بدهد و با اتوبوس رفت و آمد کند، نمی توانست چون نمی دانست که اتوبوس چه ساعت هایی می آید.
دست رد به کمک غیرکارشناسی !
در روزهای بارانی مردم با خودروی خود کنار او توقف می کردند و می خواستند او را تا یک مسیری برسانند اما او موافقت نمی کرد.
شاگرد فست فودی با اراده!
جدا از برنامه پیاده روی، واتسون تصمیم گرفت دررژیم غذایی خود نیز تغییراتی را ایجاد کند. اودلیل رژیم بد غذایی خود را داشتن شغل پاره وقت بعد از مدرسه در یک فست فود می دانست.
پسری که در آن زمان اعتماد به نفس کافی نداشت حالا با کاهش وزن خیلی راحت هرکسی را بخواهد بیرون دعوت می کند و اعتماد به نفس کافی دارد.
مدرسه از این داستان استفاده کرد
«ترنس جونز» که به عنوان کارشناس و مشاور در مدرسه فعالیت می کند به سی ان ان گفت داستان واتسون برای او جذاب بود. او گفت داستان واتسون درباره تغییرات شجاعانه یک انسان است که به نظر ما برای نوجوانان و جوانان دبیرستانی خیلی کمیاب است. تصمیم واتسون رسیدن به یک سبک زندگی سالم و ادامه این راه است.هم اینک واتسون تصمیم دارد به آرزوی دیرینه اش که بازیگری است دست یابد.واتسون می گوید در دو سال گذشته یک روزهایی اصلا کامل نبوده ام هر روز با خودم تکرار می کردم که امروز یک روز جدید است و در طول زمان نتیجه این شعار را در زندگی خودم دیدم .او عقیده دارد هر کسی که بخواهد می تواند این کاررا انجام دهد.
روزنامه خراسان
چند سالی است که مسئولان آموزش و پرورش اعلام کردهاند کمبود معلم دارند. آنها برای حل این مشکل طرح خرید خدمات آموزشی را پیشنهاد دادند.
موضوعی که مسئولان آموزشی در دولت یازدهم آن را عملیاتی کردند و در فاز نخست اجرا، مدارس دولتی را بههمراه فضا، امکانات و دانشآموزان به بخش خصوصی واگذار کردند تا آنها وظیفه تأمین معلم را بر عهده داشته باشند این طرح البته با واکنش مجلسیها روبرو شد و در نتیجه مسئولان آموزشی طرح خدمات خرید خدمت را فقط درمناطق محروم و حاشیه شهرها اجرا کردند، حالا 5 سالی از اجرای آن میگذرد و بسیاری از مدارس مناطق محروم با معلمان خرید خدمات کلاس درسشان را تشکیل میدهند. البته این معلمی هم برای آنها در این سالها آنچنان هم آسان نبود. تقریباً همه آنها مشکل دریافت حقوق سروقت را داشتند، بیمه هایشان کامل نبود، هر کدامشان کلاسهای شلوغی داشتند و در مناطق محروم و صعب العبور هم تدریس میکنند.
آنها چند باری نسبت به حق و حقوقشان اعتراض کردند و دو روز پیش هم در کنار مجلس شورای اسلامی تجمع داشتند. این معلمان، مهمترین مطالبه خود را تبدیل وضعیت و استخدامی میدانند و بر این باورند: وضعیت شغلی و درآمدی ما اسفناک است و درخواست داریم که آموزش و پرورش ما را استخدام رسمی کند؛ این وزارتخانه بهتر است به جای جذب نیرو از خارج از سیستم آموزشی، ما را جذب کند که هم ۵ سال سابقه خدمت داریم و هم در این مدت، دورههای ضمن خدمت را گذراندهایم.
عبید ملک رئیسی یکی از همین معلمان است که در روستاهای سیستان و بلوچستان درس میدهد او 25 سال دارد و کارشناس الهیات است. ملک رئیسی ساکن ایرانشهر است اما محل کارش منطقه پیشین بلوچستان است. آنطور که خودش میگوید بهخاطر مسافت راه هر دوهفته یکبار به خانهاش سر میزند. حدود 200 کیلومتر از خانه تا محل کارش راه است و برای رفت و برگشت هر روز باید حدود 160 هزار تومان هزینه کند.
برای همین او بیشتر وقتها در خانههای روستاییان یا دانشآموزانش میماند. او درباره طرح خرید خدمتش این چنین توضیح میدهد: با دفاتری که زیر نظر وزارت آموزش وپرورش هستند، قرارداد داریم و آنها آزمونهایی را برگزار کردند و ما هم در این آزمونها شرکت کردیم و کلاسهایی هم برای معلمی دیدهایم و بعد از چند ماه جذب این مراکز شدیم. یکسالی است که معلم آموزش و پرورش هستم اما به لحاظ مالی اصلاً معلوم نیست که چقدر حقوق میگیریم فیش حقوقی نداریم از ابتدای سال تحصیلی 97 تاکنون فقط سه میلیون تومان حقوق گرفتیم. یعنی ماهی 500 هزار تومان. در ماه فقط 26 روز بیمه هستیم، جمعهها، ایام نوروز و تابستان هم بیمه نیستیم.
ملک رئیسی بهخاطر شرایط زندگی مجبور است دستفروشی کند: حقوق مدرسه را هر ماه نمیدهند برای همین در ایرانشهر دستفروشی میکنم درآمدم هم بد نیست. تابستان که حقوق نمیدهند هر روز در بازار ایرانشهر هستم. ما میدانیم که دولت بودجه ندارد که ما را استخدام کند برای همین میخواهیم حداقل حقوقمان را سر ماه بدهد.این توقع زیادی نیست.
مجلس خرید خدمات را محدود کرد
این معلمان که بیشتر در مناطق روستایی و حاشیه شهرها مشغول کار تدریس هستند، در هر استان شرایط متفاوتی را دارند بهعنوان مثال برخی استانها به آنها حقوقی مطابق با عرف تعیین شده از سوی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی و برخی بسیار پایینتر از حد تعیین شده، پرداخت میکنند اما نقطه مشترک برای تمام آنها تأخیرهای طولانی در پرداخت حقوق است. برای این معلمان اعتراض یا تعطیل کردن کلاسهای درس معنایی ندارد و آنها حتی با وجود بدعهدی مسئولان و پرداخت نکردن بخشی از حقوق سال گذشته همچنان در کلاسهای درس حضور دارند. برای همین است که نمایندگان مجلس بر این باورند که طرح خرید خدمات مشکلات بسیاری دارد برای همین این موضوع را محدود کردهاند.
داوود محمدی نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با «ایران» میگوید: امسال نمایندگان مجلس طرح خرید خدمات را به طور جدی بررسی کردند و به این نتیجه رسیدیم که در سال تحصیلی 97_98 موضوع خرید خدمت معلمان را محدود کردیم. امسال فقط بر برخی از مناطق محرومی که مشکلاتی درباره جذب معلم داشتند خرید خدمات را مجاز دانستیم. از نظر ما این طرح خصوصی کردن آموزش است و بهصلاح دانشآموزان نیست.وی درباره مشکلات طرح خرید خدمات میگوید: در بحث خرید خدمت، معلمان مانند نیروهای شرکتی میشوند که امنیت شغلی ندارند و دریافتی کمتری از نیروهای رسمی دارند؛ آیا معلم با 500هزار تومان حقوق انگیزهاش کاهش پیدا نمیکند. این معلمها جوان هستند و باید شرایط معلمی را پشت سر بگذارند.
پرداختیها را ماهانه انجام میدهیم
قرار نیست از هر نیرویی که استفاده میکنیم ملزم شویم وی را به کارگیری و استخدام کنیم. معلمان خرید خدماتی با مؤسسان مدارس غیردولتی قرار داد بستهاند که در آن به وضوح قید شده طبق این قرارداد هیچگونه تعهد استخدامی برای آموزش و پرورش ایجاد نمیشود. این صحبتهای معاون پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش در گفت وگو با «ایران» است. اللهیار ترکمن با اشاره به اینکه ما وعدهای برای استخدام به معلمان ندادهایم میگوید: این افراد از روز اولی که جذب این شرکتها شدند میدانستند که استخدام نمیشوند. اما درباره پرداخت حقوق ما خودمان را موظف میکنیم تا حقوق را سر ماه پرداخت کنیم. طبق بند «ک» قانون برنامه و بودجه هر چیزی که ماهیت حقوقی داشته باشد، باید سر ماه پرداخت شود این موضوع را بهعنوان حقوق به سازمان برنامه و بودجه اعلام کردیم و از امسال پرداختیها را ماهانه انجام میدهیم.
وی با اشاره به اینکه تعداد معلمان خرید خدمت 13 هزارنفر است میگوید: ما ناچاریم در مناطقی از نیروهای موقت استفاده کنیم. ما در یک روستا دو دانشآموز داریم و نمیتوانیم خدمات آموزشی به آنها ارائه ندهیم اگر یک معلم رسمی به آنجا برود ماهانه به طور میانگین 2 میلیون تومان حقوق دریافت میکند اگر بتوانیم از نیروهای بومی منطقه با خرید خدمات استفاده کنیم، میتوانیم پوشش تحصیلی را کامل و هزینهها را منطقی کنیم و این به معنای کاهش انگیزه معلم و صرفهجویی نیست.
ایران
به گزارش مهر ، جورج کلونی با اقتباس از رمان «صبح بهخیر، نیمه شب» نوشته لیلی بروکس-دالتون یک فیلم بلند برای نتفلیکس میسازد.
مارک ال.اسمیت فیلمنامه این فیلم را با اقتباس از این تریلر علمی-تخیلی مینویسد. این کتاب که به عنوان یکی از بهترین رمانهای سال ۲۰۱۷ معرفی شده بود، یک ماجرای آخرالزمانی است که داستانهای موازی درباره آگوستین (با بازی کلونی) را روایت میکند. وی یک دانشمند تنها در قطب شمال و فضانوردی در سفینه فضایی است که تلاش دارد تا به خانهاش در زمین بازگردد.
کلونی که از تهیه کنندگان این فیلم هم خواهد بود از انتخاب اسمیت برای فیلمنامهنویسی این فیلم تمجید کرد و از اینکه با نتفلیکس همکاری میکند نیز رضایتش را اعلام کرد.
این فیلم هنوز عنوانی ندارد و تولید آن از ماه اکتبر (مهر ماه آینده) آغاز میشود.
این پروژه نخستین فیلم بلندی است که کلونی برای یک سرویس استریم میسازد و نیز نخستین پروژه او با نتفلیکس است. او اخیر تهیهکنندگی اجرایی و کارگردانی چند اپیزود از سریال «تبصره ۲۲» را برای هولو انجام داده بود.
این فیلم اولین کارگردانی فیلم بلند کلونی پس از «سابربیکن» با بازی مت دیمون و جولین مور برای پارامونت در سال ۲۰۱۷ و اولین فیلمی است که پس از بازی در «هیولای پول» سال ۲۰۱۶ برای سونی، در آن بازیگری میکند.
به گزارش ایران ، اوایل فروردین سال ۹۶ به مأموران کلانتری ۱۱۹ مهرآباد خبر رسید یک زن میانسال از بالکن خانهاش در خیابان آذری به پایین سقوط کرده و جان سپرده است.
مأموران پلیس در صحنه حضور یافتند و جنازه زن 46 ساله نیز به پزشکی قانونی منتقل شد اما دختر 22 ساله این زن، پدرش را عامل این جنایت معرفی کرد و گفت: پدرم، مادرم را از بالکن به پایین انداخت.به این ترتیب حسین ۵۰ ساله بازداشت شد اما وی منکر قتل همسرش شد و گفت: همسرم خودکشی کرده است.این مرد در ادامه بازجوییها گفت: او از بیماری افسردگی رنج میبرد و بههمین خاطر دست به خودکشی زده است.به این ترتیب بازپرس جنایی پرونده را از موارد لوث تشخیص داد و برای برگزاری مراسم قسامه به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال کرد. حسین در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای این جلسه پدر و مادر قربانی از دامادشان شکایت کردند و برای وی قصاص خواستند. پدر مقتول گفت:دامادم همیشه با دخترم اختلاف داشت.مدتی پیش ما از شهرستان به خانه آنها در تهران رفتیم و برایشان سوغاتی بردیم اما دامادم از دیدن ما عصبانی شد و دوغ و ماستی را که برایشان برده بودیم روی زمین ریخت.او حتی مقابل چشمان من دخترم را کتک زد و قصد داشت او را خفه کند.من شک ندارم که این مرد دخترم را کشته است. بههمین خاطر حاضرم برای برگزاری مراسم قسامه ۵۰ نفر از بستگان نسبیام را به دادگاه معرفی کنم.
سپس دختر ۲۳ ساله خانواده روبهروی قضات ایستاد و گفت: آن روزصبح با سر و صدای دعوای پدر و مادرم بیدار شدم.پدرم لباس مادرم را میکشید و او را دور خانه میچرخاند. مادرم از دست پدرم فرار کرد و به اتاق خواب رفت و در را قفل کرد اما پدرم در را شکست. مادرم از ترسش به بالکن فرار کرد و من از پشت سر دیدم پدر، او را به پایین پرت کرد و خودش با خونسردی روی مبل نشست.
سپس متهم رو به قضات گفت:قبول دارم با همسرم اختلاف داشتم اما من او را نکشتم.زنم عصبی و پرخاشگر بود و از بیماری افسردگی رنج میبرد. من او را دوست داشتم ولی او خودکشی کرده است.
در پایان جلسه قضات دادگاه به اولیای دم مهلت دادند تا در فرصت قانونی ۵۰ نفر از بستگان نسبی خود را برای اجرای مراسم قسامه به دادگاه معرفی کنند تا دادگاه درباره متهم تصمیمگیری کنند. صبح دیروز در حالی که اولیای دم افراد زیادی را برای اجرای مراسم قسامه به دادگاه آورده بودند اما دادستان پس از بررسی دوباره این پرونده از قضات خواست باردیگر با توجه به اظهارات دختر مقتول به بررسی ماجرا بپردازند. بنابراین مراسم قسامه در دادگاه برگزار نشد و بزودی قضات درباره سرنوشت متهم تصمیمگیری خواهند کرد.
معصومه مرادپور